دسته: یادداشت روز
-

تهران در معرض تهدید حریق مشابه لس آنجلس
فاجعه «سرایت گسترده حریق جنگل در لس آنجلس به مناطق شهری» احتمالا برای ساکنان شهرهای فاقد پوشش جنگلی، «ترسناک» به نظر نمیرسد و در جایی مثل تهران، احتمالا شهروندان دست کم از این بابت ترس یا نگرانی ندارند، اما مطالعه علمی درباره اوضاع پایتخت ایران از «تهدید مشابه آتش سوزی اخیر در آمریکا» برای این کلانشهر حکایت دارد.به گزارش دنیای اقتصاد، دکتر سعید بختیاری، عضو هیات علمی و رئیس بخش مهندسی آتش مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی در مقالهای که به بهانه تلاقی سالگرد ریزش ساختمان پلاسکو و حریق شهر لس آنجلس نوشته است: مهمترین تهدید مشابه حریق لس آنجلس برای تهران، «آتش سوزی گسترده پس از زلزله بزرگ احتمالی» است. فجایع «حریق پس از زلزله» در شهرهایی از ژاپن و آمریکا طی سالهای قبل از دهه ۲۰۰۰ میلادی، علت حداقل ۷۰درصد از ویرانی خانهها و ساختمانها و مناطق شهری را گسترش آتش معرفی میکند.در آن شهرها اتفاقا «سازمان آتش نشانی مدرن با تجهیزات آب رسانی سریع برای مهار آتش» وجود داشته، اما نقطه ضعف یک شهر هنگام زلزله، «از کار افتادن تجهیزات پمپ و شیرهای هوشمند آب و همچنین شکستگی لولههای انتقال آب از مخازن مخصوص وضعیت اضطراری است» که این موضوع، «استعداد آتش سوزی گسترده» در اثر زلزله مهیب را نشان میدهد.در این مقاله، شرط «شهر مقاوم در برابر آتش سوزی گسترده»، رسیدگی به مخاطرات نهگانه تهران اعلام شده است به این معنا که «اگر ایمنی ساختمانها در برابر آتش تامین شود، این موضوع به تنهایی تاثیر بالایی در ایمنی شهر برابر آتش دارد».این مخاطرات شامل «نمای قابل اشتعال و منتشرکننده سریع آتش به سازههای مجاور»، «فومهای بهکاررفته در طبقات میانی ساختمان ها»، «وضعیت غیرایمنی مراکز تجاری و انبارها در سطح شهر»، «سیستمهای اطفای حریق برج ها»، «لولههای گاز شهری»، «لولههای آب شهری»، «فروش تراکم ساختمانی در مناطقی فاقد ظرفیت»، «فضای باز شهری موردنیاز در میان ساختمان ها» و همچنین «تراکم بالای خودرو در خیابانها و کنار خیابان ها» است که در صورت بهبود وضعیت هر کدام از آنها با فاکتور «تامین ایمنی مرتبط با حریق در شهر»، میتوان تهدید مشابه لس آنجلس را برای تهران کاهش داد. اصل مقاله به شرح زیر است:سیام دی ۱۳۹۵، ساختمان پلاسکو در میان ناباوری بینندگان فروریخت. دقایقی قبل از ساعت ۸ صبح، طبقه دهم ساختمان پلاسکو دچار آتش سوزی شد. تقریبا همزمان با آغاز عملیات خاموش کردن حریق، آتش سوزی به طبقات بالاتر نیز سرایت کرده بود و در نهایت پس از فراگیر شدن آتش، برج جنوبی ساختمان در ساعت ۱۱:۳۰ دقیقه فروریخت. در این حادثه کل ساختمان بر اثر آتش دچار ریزش شد و متاسفانه تعدادی از نیروهای آتش نشان و مردم عادی در زیر آوار جان خود را از دست دادند. جزئیات حادثه پلاسکو از ابعاد مختلف آتش، مدیریت بحران، سازه، اجتماعی و سایر جوانب در گزارش کمیته ملی پلاسکو و البته چند گزارش دیگر آورده شده است.اتفاق نادر پلاسکو، اگرچه رخدادی بسیار تلخ در ایران بود، اما توجه مردم و مسوولان را به خطر آتش سوزی در ساختمانها جلب کرد و به عبارتی این باور عمومی در ایران شکل گرفت که آتش سوزی به عنوان یک خطر مهم؛ ساختمان ها، جان و داراییهای شخصی و ملی را تهدید میکند. امری که پیش از آن پژوهشگران و کارشناسان برای توسعه ضوابط فنی مربوط، یعنی همان ضوابط محافظت در برابر آتش با مقاومتهایی در سطوح مختلف مواجه بودند.قصد داشتم به مناسبت سالگرد پلاسکو، یادداشتی در خصوص اتفاقات بعد از پلاسکو بنویسم، از اقدامات مثبت رخ داده بعد از آن در ابعاد تدوین ضوابط و مقررات، توسعه دانش فنی و فناوریهای نوین، کنترلهای بهتر بر روی ایمنی ساختمانها در برابر آتش، پیگیری قانون مدیریت بحران و البته چالشها و اقداماتی که هنوز راه زیادی برای طی کردن آنها وجود دارد. اما واقعه، یا بهتر بگوییم فاجعه حریق لس آنجلس در روزهای اخیر که در صدر اخبار قرار گرفته است، مرا بر آن داشت که زودتر و در این برهه در خصوص موضوع مهم دیگری بنویسم که از سالها قبل در مورد آن هشدار داده شده و اینک با فاجعه حریق لس آنجلس فرصتی است تا با نگاه به درسهای حاصل از آن، پیشگیریهای لازم سریعتر برنامه ریزی شود.حادثه عبرتآموز لس آنجلس اینک در پیش چشمان ماست و باید به طور جدی از آن درس گرفت: در عرض زمان کوتاهی، ده هاهزار نفر بیخانمان و مجبور به ترک منازل خود شدند. برخی مجموعههای خدمات شهری، مدارس، درمانگاهها و سایر خدمات نیز قطعا از این آسیبها در امان نبودهاند. تمرکز این یادداشت با عنوان «از ریزش ساختمان تا سقوط یک شهر»، بر روی حلقههای ایمنی در برابر آتش از ساختمان تا شهر است، با طرح این سوال که آیا وقوع حادثهای شبیه به لس آنجلس در سایر شهرهای بزرگ دنیا و ایران محتمل یا امکان پذیر است؟در این یادداشت صحبت از حریق جنگل نیست، بلکه موضوع گسترش حریق در مناطق بزرگ شهری و بلکه کل یک شهر است (مانند حریق سال ۱۶۶۶ که کل شهر لندن را دربر گرفت و تنها از یک نانوایی شروع شد). با دقت در ابعاد خطرپذیری شهرهای بزرگ، میتوان مشاهده کرد که امکان چنین فاجعهای در جاهای دیگر دنیا هم وجود دارد و بهخصوص در کلانشهرها باید در برابر این حوادث مراقب و آماده بود. مهمترین تهدید برای کلانشهری مانند تهران برای وقوع چنین حوادثی، حریقهای بزرگ شهری پس از زلزله است که بارها نسبت به آن هشدار داده شده است.واقعه لس آنجلس اگرچه به علت زلزله نبود و گزارش کاملی از ابعاد مختلف آن هنوز منتشر نشده است، اما احتمال وقایع شبیه به آن (با ابعاد کمتر یا بیشتر)، پس از یک زلزله قوی قطعا وجود دارد. در اینجا باید به پژوهش مهم «پیشگیری از آتش سوزیهای ناشی از زلزله» اشاره شود که در دهه ۱۳۸۰ در مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن (مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی فعلی) برای ستاد حوادث و سوانح غیرمترقبه انجام گرفت و گزارش آن توسط آن ستاد در سال ۱۳۸۵ منتشر شد. بسیار مفید است که بخشهای کوتاهی از نتایج آن در اینجا بازخوانی شود تا جامعه و مسوولان با آگاهی بیشتر نسبت به آماده سازی شهرها در برابر چنین وقایعی هشیاری بیشتر داشته باشند. همچنین برخی اقدامات و مصوباتی که برای این موضوع تاکنون صورت گرفته، یادآوری خواهد شد.نتایج آن تحقیق علاوه بر انتشار گزارش، برای مدیران دستگاههای مسوول نیز مستقیما ارسال و پیشنهادها و توصیههای لازم به آنها ارائه و یادآوری شد. تعداد زیادی حوادث حریق ناشی از زلزله در آن گزارش بررسی شده است. یکی از مهمترین آنها قطعا زلزله کانتوی ژاپن در اول سپتامبر ۱۹۲۳ بود. بزرگی این زمینلرزه ۷.۹ برآورد شد.در اینجا به همین بسنده میشود که بر اثر این زلزله نزدیک به ۱۰۰هزار نفر کشته، بیش از ۴۰هزار نفر مفقود و بیش از ۱۰۰هزار نفر مجروح شدند. اکثریت قریب به اتفاق تلفات حادثه ناشی از آتش سوزی (و نه زلزله) بود. نزدیک به ۴۵هزار باب خانه مسکونی بر اثر حریق به طور کامل تخریب شد (یعنی نزدیک به ۷۸درصد تخریب منازل). قبل از آن حریقهای پس از زلزله در سانفرانسیسکو چهار مایل مربع را در بر گرفت و ۷۰درصد خرابیهای ناشی از زلزله به علت آتش سوزی بود. این اعداد به وضوح تاثیرات مخرب حریق را نشان میدهد.با توجه به اتفاق اخیر لس آنجلس، مفید است که به زلزله ۱۹۹۴ آن شهر و حریقهای بعد از آن و همین طور شهر کوبه ژاپن با فاصله یک سال در ۱۹۹۵ اشاره شود که درسهای عبرتآموزی در آنها وجود دارد. جالب اینکه در گزارشهای مربوط، به امکانات و تجهیزات و برنامه ریزی خوب لس آنجلس در برابر اینگونه حوادث اشاره شده بود که حال اتفاقی عکس آن مشاهده میشود.در ۱۷ ژانویه ۱۹۹۴ زمین لرزهای با بزرگی ۶.۷ ریشتر، لس آنجلس را به لرزه درآورد. زمین لرزه باعث وارد آمدن آسیبهای جدی به ساختمانها و قسمتی از پلها و بزرگراه ها، آتشسوزیهای گسترده، شکستن خطوط لوله گاز و سیستمهای آبرسانی شد. بر اثر این زمین لرزه ۵۷ نفر کشته و ۲۴هزار نفر بی خانمان شدند. درمجموع حدود ۱۶۰ حریق در ساختمانها رخ داد. شکست خط لوله نفت در خیابان باعث ایجاد آتش سوزی در خانههای اطراف شد. تعدادی زیادی نشت گاز در سطح شهر رخ داد. خطوط لوله آب، ایستگاههای آب رسانی و مخازن آسیب دیدند.مقایسه واقعه لس آنجلس ۱۹۹۴ با وقایع حریق زلزله ۱۷ ژانویه ۱۹۹۵ شهر کوبه ژاپن با بزرگی ۶.۸ ریشتر جالب توجه است. خسارات زمین لرزه کوبه به ۵۱۰۰ کشته و بیش از ۲۶هزار نفر مجروح رسید. یکپنجم از جمعیت ۱.۵ میلیونی شهر بی خانمان شده و بیش از ۱۰۰هزار ساختمان بر اثر زلزله یا حریق به شدت آسیب دیدند. بر اساس برخی مستندات، ۱۴۸ حادثه جداگانه حریق رخ داد که بیش از ۶هزار خانه و سطحی بیش از ۶۲۰هزار مترمربع را به طور کامل سوزاند. مساحت سوختهشده تا یک میلیون مترمربع نیز ذکر شده است.اداره آتشنشانی شهر کوبه یک سازمان مدرن و به خوبی آموزشدیده بود که بخشهای پیشگیری، عملیات و امور عمومی را شامل میشد. در زمان وقوع زلزله، این اداره دارای ۱۱ ایستگاه اصلی، ۱۵ ایستگاه فرعی و در مجموع ۱۳۰۰ نفر پرسنل بود. آنها دارای دو فروند هلیکوپتر، دو فروند قایق آتشنشانی، ۱۹۶ خودرو و ۷۲ پمپ قابل حمل بودند. نگاهی به مشکلات آنها برای کنترل حریق عبرتآموز است: واکنش به آتش سوزیها به دلیل ازدحام شدید ترافیک، ساختمانهای فروریخته و آوار پراکنده در خیابانها کند بوده است. بسیاری از نواحی به دلیل وجود آوارهای ساختمانی برای خودروها غیرقابل دسترس بود. در برخی موارد مشاهده شد که آتش در مرز خیابانها با عرض حداقل ۱۰ متر متوقف شد.در کوبه آب موردنیاز برای آتش نشانی عمدتا از سیستم آب شهر تامین میشد، اما از این منابع، ۲۲ منبع دارای مخازن دوگانه بوده و یکی دارای شیر خودکار بستهشونده بر اثر زلزله بوده است، به نحوی که در هنگام زلزله محتویات یک مخزن برای آتش نشانی ذخیره شود، اما تعداد زیادی شکستگی در سیستم لوله کشی آب رخ داد و مخازن قابل استفاده نبود. شهر کوبه دارای تقریبا ۲۴هزار شیر آتش نشانی بود، آنها دارای مخازن زیرزمینی آب آتش نشانی بودند که برای مقابله با حریقهای پس از زلزله ساخته شده بودند.تمامی خودروهای آتش نشانی میتوانستند از خلیج اوزاکا و چند نهر جاری در کوبه آب پمپاژ کنند. اما زلزله تمام معادلات را به هم زد: سیستم توزیع آب زیرزمینی در صدها نقطه دچار شکستگی شد، بسیاری از مخازن زیرزمینی به علت شکستگیهای ناشی از زلزله یا مسدود شدن راه دسترسی به آنها بر اثر آوار غیرقابل استفاده شدند. اداره آتش نشانی کوبه تلاش کرد آب را با پمپاژ آب از خلیج تامین کند، اما عبور وسایل نقلیه از روی شلنگها موجب قطع آنها شد.در اینجا تاکید میشود که موضوع ایمنی شهرها در برابر حریقهای ناشی از زلزله، یک موضوع کاملا گسترده با حوزههای تخصصی محافظت در برابر آتش، آتش نشانی، مطالعات ریسک و شهرسازی است، اما در عین حال تامین و کنترل ایمنی ساختمانها در برابر آتش، خود به تنهایی تاثیر بسیار بالایی در ایمنی در برابر آتش در مقیاس شهری دارد.به عبارت دیگر چنانچه ایمنی ساختمانها در برابر آتش به درستی رعایت نشود، پس از زلزله، هر یک از این ساختمانها میتواند به یک تهدید در مقیاس محلی تبدیل شود. به عنوان مثال در زلزله خلیج هاوک در نیوزیلند در ۱۹۳۱، به علت وقوع حریق در سه مغازه فروش مواد شیمیایی، وزش باد و کمبود آب برای اطفا، همان آتش سوزی حدود ۴ هکتار از شهر را نابود کرد. در زلزله سانتاباربارا در آمریکا، در یک مغازه خواربارفروشی، سقوط کنسروهای مواد غذایی از قفسهها بر روی قوطیهای کبریت باعث وقوع حریق شد و در نهایت چند ساختمان اطراف را در بر گرفت.چند موضوع مهم و کلیدی زیر در خصوص کنترل ایمنی ساختمانها در برابر آتش، برای پیشگیری از وقوع حوادث حریق بزرگ شهری پس از رخداد زلزله (یا سایر بحرانها) اهمیت زیادی دارد:۱- نمای ساختمان ها: کاربرد نماهای قابل اشتعال میتواند پس از زلزله خطر زیادی را برای ساختمانها و محیط اطراف ایجاد کند. در اینجا برخی حوادث حریق روی نماهای کامپوزیت آلومینیوم در ساختمانهای مختلف در تهران، چالوس، مشهد، کرمان و سایر شهرها یادآوری میشود و اینکه چنین حوادثی پس از زلزله چه ابعادی میتواند پیدا کند.برای آن دسته از مصالح نمای قابل اشتعال که از جنس ترموپلاستیک هستند یا دارای مغزه پلیمری باشند (مانند کامپوزیت آلومینیوم)، چنانچه رفتار آنها در برابر آتش اصلاح نشده باشد، ماده در هنگام حریق ذوب شده و مواد مذاب مشتعل به سمت پایین ریزش میکند. این موضوع همانگونه که در حوادث مشاهده شد، باعث گسترش سریع حریق به سمت پایین و کل ساختمان میشود، اما این تنها خطر نیست، بلکه سقوط این مواد بر روی مردم، اتومبیلها و ساختمان اطراف محتمل است و چنانچه با وزش باد همراه شود، میتواند فجایعی بیافریند.الزامات ایمنی نما در برابر آتش در مبحث سوم مقررات ملی ساختمان به صورت اجباری آمده است. نماهای قابل اشتعال باید دارای گواهینامه فنی ایمنی در برابر آتش باشند. از طرف دیگر، معمولا بحث کنترل ساختمان توسط آتش نشانیها در مرحلهای صورت میگیرد که نما اجرا شده است؛ بنابراین باید در مراحل مختلف ازسوی شهرداری، کارفرما، مهندس طراح و ناظر دقت لازم صورت گیرد تا از کاربرد نماهای قابل اشتعال فاقد گواهینامه جلوگیری شود.۲- حجم مصالح پلیمری مورد استفاده در ساختمان: الزامات کاربرد مصالح پلیمری قابل اشتعال، مانند فومها و عایقهای پلیمری در مبحث سوم آمده است و باید طبق ضوابط ایمنی به کار برده شوند و در موارد لازم محافظت نیز شوند. در عین حال حجم بالای فومهای قابل اشتعال در یک ساختمان (و بهخصوص در نما) میتواند ایمنی ساختمان و اطراف را پس از خرابیهای ناشی از زلزله کاهش دهد.۳- ساماندهی و ایمنسازی مراکز تجاری و کارگاهی در شهرها: در بسیاری از مراکز تجاری، کارگاهی و صنایع کوچک امکان وقوع حریق و گسترش آن به محیط اطراف پس از زلزله وجود دارد. مراکز تجاری باید از نظر ایمنی در برابر آتش پایش شوند. البته این موضوع از طریق قانون مدیریت بحران تا حدودی در حال انجام است. به طور مشابه، تهیه دستورالعملهای ایمنی در برابر آتش برای انبارهای کالا در داخل و اطراف شهرها بسیار مهم است و بسیاری از آنها از ایمنی لازم برخوردار نیستند. این موضوع در برنامه ملی کاهش خطر حوادث و سوانح گنجانده شده است و با اولویت بالایی باید اقدام شود.۴- سایر الزامات محافظتی مانند سیستمهای اطفای خودکار در ساختمانهای بلند و ساختمانهای بااهمیت زیاد: نصب سیستمهای اطفای خودکار حریق در ساختمانهای بلند و بسیاری از کاربریهای مهم الزامی است. وجود این سیستمها میتواند به کاهش خطرات حریق پس از زلزله کمک کند، به شرطی که خود این سیستمها در برابر حرکات زلزله به درستی طراحی و نصب شده و منابع آب برای آنها در دسترس باشد.در اینجا باید به برخی نکات مهم در مقیاس شهری و شریانهای حیاتی اشاره کنم. قطعا این مسائل با همکاری بین متخصصان رشتههای مختلف جای بسط فراوان دارد و همه مسائل در اینجا مطرح نشده است.۱- احتمال شکستگی لولههای گاز شهری و نشت شدید گاز در سطح شهر و ساختمانها که میتواند توأم با آتش سوزی و انفجارهای شدید باشد. در بسیاری از حوادث و از جمله حوادث هر دو شهر نورتریج و کوبه در سالهای ۱۹۹۴ و ۱۹۹۵، شکست خطوط لوله نفت و گاز نقش عمدهای در ایجاد و گسترش حریق داشته است. ظاهرا شرکت گاز تهران اقداماتی را برای «مقاوم سازی و کنترل شبکه گاز تهران در مقابل زلزله» انجام داده است. در عین حال حادثه خیابان شهران در چند سال پیش بخشی از پیچیدگیهای ایمنی شبکه گاز را نشان داد.۲- قطع شبکههای آب رسانی از وقایع بسیار رایج در اکثر زلزلههای بزرگ است. برای اجتناب از این مشکلات باید اقدامات و تمهیدات لازم در شهرهای بزرگ از جمله برای تامین منابع آب جایگزین صورت گیرد.۳- فاصله بین بلوکهای شهری از تمهیدات قابلتوجه برای جلوگیری از سرایت حریق به یک سطح شهری بزرگ است. توسعه فضاهای سبز شهری و مراکز تفریحی، استخرها و مخازن آب مقاوم در برابر زلزله، موردنیاز است. توسعه فضاهای سبز و باز داخل شهری برای جلوگیری از گسترش حریق بین بلوکهای ساختمانی در برنامه ملی کاهش خطر حوادث و سوانح مصوب شده تا با افزایش درصد مساحت فضاهای سبز ایجاد شده، از گسترش حریق بین بلوکهای شهری (قطعا با ضوابط مناسب و تخصصی شهرسازی) جلوگیری شود.۴- موضوع مهم دیگر که باید متخصصان طرحهای شهری به آن توجه کنند و همین طور در ضوابط شهرداریها رعایت شود، کنترل بیشتر اعطای تراکم ساخت و بلندمرتبهسازی است. بالا بردن تعداد طبقات ساختمانها بدون ملاحظه جوانب متعدد، میتواند مشکلاتی در حوزههای فرهنگی، آسایش، ترافیک، پارکینگ اتومبیل ها، آلودگی و سایر مسائل محیطی داشته باشد، اما نکته مهم دیگر ایمنی است. در صورت وقوع حریق در معابر نسبتا باریک، رسیدن تجهیزات آتش نشانی و امداد حتی در شرایط عادی سخت خواهد بود. ترافیک و پارک تعداد زیاد خودروها در کوچهها و معابر این مساله را در زمان زلزله در حد بالایی تشدید میکند.مسائل متعدد دیگر وجود دارد که در این یادداشت امکان پرداختن به تمام آنها نیست و جا دارد متخصصان در حوزههای مختلف به آنها بپردازند که بر روی موضوع بسیار مهم و تخصصی جلوگیری از حریقهای جنگلها و مراتع حتما باید تاکید کرد. حل این مسائل متعدد اگرچه هر کدام مستقلا مهم و حیاتی است، اما برای راهحلهای پایدار باید مسائل در کنار یکدیگر و در یک برنامه جامع دیده شوند. حل بسیاری از مشکلات، بدون توجه به راهحلهای سایر مسائل به طور کامل عملی نیست.مسائل و مشکلاتی مانند تمرکز جمعیتی در شهرهای بزرگ، مهاجرت، گسترش شهرها، تغییر شیوه زندگی روستایی و عشایر، مشکلات آب و فرونشست زمین، حریق مراتع و جنگل ها، محیطزیست، ایمنی ساختمانها و ایمنی شهری، مسائل اجتماعی و اقتصادی، اگرچه هر یک حوزههای جداگانه تخصصی هستند، اما حل کامل آنها مستقل از یکدیگر نیست. -

شرطبندی؛ قدرت پنهان فوتبال ایران؛ از بازیکن تا داور درگیرند؟
گزارشها حاکی از نفوذ گسترده شرطبندی در ارکان مختلف فوتبال ایران است. از بازیکن و مربی گرفته تا داور و حتی خبرنگار، نامهایی در این میان مطرح شده است. پشت پرده این ماجرا چیست؟ایرنا نوشت: بررسی سخنان مطرحشده درباره فساد در ورزش کشور نشان میدهد این موضوع در فوتبال ما ریشه کرده و در این سالها به دلیل اینکه برخورد قاطعی برای ریشهکنی آن انجام نشده، وضعیت بدتر نیز شده است. متاسفانه هیچ مرجعی دوست ندارد در این مورد پیشقدم شود و این معضل را برای همیشه از فوتبال پاک کند.
مدتهاست موضوع فساد در فوتبال در کشور به معادله پیچیدهای تبدیل شده و بعد از مطرحشدن رخنه زیرپوستی شرطبندان در اجزای چرخه فوتبال از بازیکن، مربی، مدیر و حتی داور، خبرنگار و … اکنون انتشار خبرهای مختلف از گرفتن پول از خانواده بازیکنها در آکادمیهای فوتبال، نشان داد فساد فقط در فوتبال بزرگسالان نیست و در فوتبال پایه نیز رخنه کرده است.
باتوجه به رخنه فساد در بخشهای مختلف فوتبال کشور، این پرسش مطرح میشود که چه زمانی قرار است به این معضلات و فسادهای تمامنشدنی رسیدگی شود؟ آیا تاکنون، برخوردهایی که با این معضل صورت گرفته، توانسته ریشه بخشی از این فساد را برکند؟
در میان فسادهای وارد شده به حوزه فوتبال، موضوع «شرطبندی» از سالیان پیش از سوی برخی بازیکنان، مربیان و دستاندرکاران فوتبال در سطحهای مختلف لیگ کشور به آن اشاره شد اما هیچگاه به طور جدی و عملی، اقدام قاطعی صورت نگرفت. با توجه به ادامهدار بودن این روند در فوتبال کشور، در سلسله گزارشهایی به واکاوی آن میپردازیم.
شرطبندی؛ قدرت اول در فوتبال و باشگاهها
فوتبال در حال حاضر بزرگترین صنعت پولساز در جهان محسوب میشود و البته در بسیاری از کشورهای صاحب فوتبال، تبانی و شرطبندی دیده میشود اما در آنجا دستگاههای نظارتی حضور دارند و پیگیر ماجرا هستند اما در کشورمان این نگاه، بیشتر در سخن مشاهده میشود تا رسیدگی و برخورد قاطع.
انتظار برای اعلام نتیجه پرونده فساد در تیم فوتبال کرمانی، همه نگاهها را به این سمت کشانده که روی موضوع شرطبندی که بارها از سوی افراد مختلف به آن اشاره شده، ورود کنند تا فوتبال به سمت پاکی سوق داده شود. واقعیت اینکه، شرطبندی در فوتبال چندان عجیب نیست. در جهان و بسیاری از لیگهای مهم اروپایی، بهویژه لیگ برتر انگلیس، بسیاری از بنگاههای شرطبندی، قدرت اول تبلیغات در فوتبال و باشگاهها هستند.
موضوع تا اینجا از نظر آنها مشکلی ندارد اما مشکل زمانی به وجود میآید که این پدیده روی فوتبال اثر بگذارد. به همین دلیل در کشورهای اروپایی اگر مسجل شود بازیکنی در شرطبندی دخالت دارد، بدون تردید محروم میشود.
شرطبندی در انگلیس محرومیت در اسپانیا
در دسامبر ۲۰۲۰ (آذر ۱۳۹۹) «کایران تریپیر» مدافع انگلیسی تیم اتلتیکو مادرید ۱۰ جلسه از حضور در همه مسابقات محروم شد، زیرا این بازیکن در زمان حضور در باشگاه تاتنهام اقدام به شرطبندی و نقض قوانین کرده بود که این موضوع مورد بررسی کمیته انضباطی اتحادیه فوتبال انگلیس قرار گرفت و با وجود اینکه او به تیم اتلتیکو مادرید منتقل شده بود اما با محرومیت ۱۰ جلسهای و همچنین ۷۰ هزار پوند جریمه مواجه شد.
بر اساس قوانین مربوط در فوتبال انگلیس، بازیکنها هیچ حقی برای ورود به مباحث شرطبندی در این رشته را ندارند. در ظاهر مسئولان از حضور بازیکنان در این سایتها اطلاع چندانی ندارند زیرا بسیاری از فوتبالیستها شانس خود را برای پیشبینی نتایج فوتبال امتحان میکنند و خود نیز گرفتار میشوند. اکنون این پرسش مطرح است آیا در کشور ما هم به این مهم توجه میشود؟
حضور با اکانت دوستان و رفقا
در ظاهر این یک همهگیری است. چند سال پیش جواد نکونام سرمربی سابق استقلال گفت، زمانی که در اوساسونا بازی میکرد بعضی از بازیکنان این تیم، در سایتهای شرطبندی حضور داشتند. بنابراین مسئولان به سادگی نمیتوانند از این موضوع مطلع شوند مگر اینکه بنگاههای شرطبندی به آنها اطلاعات دهند.
حتی بعضی فوتبالیستها با اکانت دوستان و رفقای خود وارد سایتهای شرطبندی میشوند که دیگر پیدا کردن آنها غیرممکن است. در کشورهای اروپایی با وجود آنکه بنگاههای شرطبندی قدرت زیادی دارند و سالیانه میلیونها دلار به جیب میزنند اما به اندازه ایران بحران و چالش درست نکردهاند.
قانونی نبودن سایتهای شرطبندی در ایران
در کشور ما راهاندازی سایت شرطبندی قانونی نیست، بنابراین افرادی که در این حوزه فعالیت میکنند مجوز ندارند. سایتهای شرطبندی بهصورت قارچگونه رشد میکنند و از کانالهای مختلف پول میدهند و پول میگیرند. از آنجا که فعالیتهای آنها غیرقانونی است بنابراین تلاش میکنند تا پا را فراتر گذاشته و دست به اقدامات عجیبتری بزنند.
بهعنوان مثال افراد نزدیک به این بنگاهها با بازیکنها در لیگهای مختلف ارتباط میگیرند تا بتوانند از طریق آنها به درآمد خود اضافهکنند یا حداقل گروهی هستند که در این سایتها فعالیت میکنند و میخواهند با خرید بازیکنان، به درآمدهای کلانی برسند. این اتفاق در سال ۱۳۹۶ در لیگ یک کشورمان رخ داد. وقتی سایتهای شرطبندی در خارج از ایران مطلع شدند عدهای دست در دست هم، سرشان کلاه میگذارند، بعضی مسابقات را از تقویم خود خارج کردند! بعد از این اتفاق و البته اعتراف بعضی بازیکنان، کسی نفهمید چه برخوردهایی صورت گرفت.
اگر پول نگیری…
«علی لطیفی» زمانی که سرمربی چوکا تالش بود گفت، یک فرد نزدیک به دلال شرطبندی، به او پیشنهاد داد تا همکاری دوجانبهای با هم داشته باشند! به گفته لطیفی، «یک نفر را واسطه کرده بودند و به من گفتند شما نتیجه را عوض کنید. به او گفتم باید نفر اصلی شما را ببینم که رفتند و خبری نشد. بعد هم پیام دادند که اگر خودت نگیری به بازیکن تیمت پول میدهیم، آنها نگیرند به داور پول میدهیم!»
«علیرضا واحدینیکبخت و خداداد عزیزی» بارها اعلام کردند شرطبندها در فوتبال قدرت گرفتهاند و کسی نیست با آنها برخورد کند. نهادهای نظارتی با وجود مشغلههای فراوان چند بار وارد این عرصه شدهاند. به طور مثال در سال ۱۳۹۷ اقداماتی در این زمینه صورت گرفت و بیش از ۳۰۰ سایت شرطبندی مسدود شد، اما آیا این پایان کار بود؟
نفوذ در بازیکنان، مربیان، مدیران و داوران
با وجود اقدامهای ضربتی اما دوباره این سایتها رشد کردند و امروز حتی فراتر از سالهای گذشته به کارهای خود ادامه میدهند. آنها حتی بین بازیکنهای تراز اول فوتبال ما نفوذ کرده و نتیجه را تغییر میدهند. مربیان، مدیران باشگاهها و بسیاری از داوران بازنشسته و شاغل، حتی بازیکنهای بازنشسته نیز در نقش واسطه و عامل دعوت به همکاری میکنند.
آنها پا را فراتر از نتیجه بازیها گذاشته و روی دادن کارت زرد و قرمز، تعداد کرنرها، گرفتن یا نگرفتن پنالتی، گل شدن یا نشدن پنالتی، گل به خودی، تعویضها، نتایج دور از انتظار، انتخاب داور، قرار گرفتن یا نگرفتن یک بازیکن خاص در ترکیب اولیه، باختهای سریالی تیمهای مدعی، حتی انتخاب مدیر رسانهای برای تیمهای سرشناس و … نیز شرطبندی میکنند!
اظهارات مختلف درباره شرطبندی
حرفهای «مهدی پاشازاده» در آبانماه سال ۱۳۹۹ شنیدن دارد: «من سندی ندارم که بتوانم مستند درباره این مسائل صحبت کنم ولی به یاد دارم قبل از بازی یکی از تیمهایی که سرمربیاش بودم، گوشی تلفن همراهم را چک نکرده بودم، بازی را ۳ بر یک باختیم. زمانی که سوار اتومبیل شدم تا به خانه بروم، دیدم ۳، ۴ ساعت قبل یعنی قبل از شروع بازی، برایم پیامکی ارسال شده و نوشتهاند فلان بازیکن تیمت در یک سایت شرطبندی کرده و روی پیروزی ۳ بر یک حریف شرط بسته و حتی در یک بخش شرطبندی هم تیک زده یک گل تیم برنده از روی نقطه پنالتی به ثمر میرسد!»
«شوکه شدم، چون هم ۳ بر یک باخته بودیم و هم همان بازیکن با خطا در محوطه جریمه به تیم حریف پنالتی داده بود. مدرک خاصی نداشتم، همین حرفها را با پرینت پیامک به فدراسیون فوتبال دادم ولی آن بازیکن محروم نشد چون مدارک؛ سندیت لازم را نداشت.»
«محمدصادق درودگر» نیز یکبار در این زمینه گفت: «صابر میرقربانی زمانی که در تیمی مربی بود عنوان کرد در یک بازی و در یک نیمه بازیکنان تیم خودش ۲۱ کرنر به حریف دادند و بعد اعلام شد چند نفر از این بازیکنان با این گروههای شرطبندی در حال همکاری هستند.»
«حسن اشجاری» مربی سابق شهرداری آستارا نیز در این زمینه گفته، مدرک میآورد که داوران در فوتبال شرطبندی میکنند. او گفته بود: «بارها گفتهام و هشدار دادهام. مدرک میآورم که داور بازی نیز شرطبندی میکند. وقتی کل تیم شرطبندی میکند تلاش من چه فایدهای دارد؟»
بعد از اظهارات مختلف درباره شرطبندی و تهدیدهای آن برای فوتبال، مسئولان سازمان لیگ چند جلسه انجام دادند تا کنترل و نظارت بیشتری روی بازیها داشته باشند. طبیعی بود که آنها به اطلاعات شخصی بازیکنان، مربیان یا داوران در سایتهای شرطبندی دسترسی نداشته باشند اما تلاش کردند تا بتوانند از طریق کنترل بازیها حداقل فوتبالیستها، داوران و مربیان را تحت فشار بگذارند.
آیا حرفها ساختگی است؟
با وجود سالها شایعه و حرفهای جنجالی اما تاکنون بهصورت رسمی فدراسیون بیانیهای درباره دخالت چهرههای فوتبالی درباره شرطبندی نداده است. با این حال یک پرسش کلیدی مطرح میشود؛ آیا همه حرفهایی که فوتبالیها در این باره میگویند ساختگی است!؟
-

پيش بيني ناپذيرترین انتخابات امریکا
ابوالفضل فاتح در روزنامه اعتماد نوشت: روز سهشنبه انتخابات امريكا برگزار ميشود. پيشتر هفت يادداشت تقديم شد. زينپس در سلسله يادداشتهاي روزانه تا روز انتخابات تلاش خواهد شد، تغييرات لحظهاي انتخابات به نظر مخاطبان محترم رسانده شود، انشاءالله. در شرايط فعلي همچنان ابهام در نتيجه نهايي شاخصه اين انتخابات است. دلايل اين ابهام به شرح زير است:نزديك بودن آراء ملي: به رغم سيستم الكترال، آراء ملي تا حدي آشكاركننده روندهاست. در انتخابات ۲۰۲۰، بايدن در سطح ملي حدود ۵درصد از ترامپ پيش بود. در اين انتخابات تا ظهر شنبه، در سطح ملي تنها يك و دو دهم درصد بين كانديداها تفاوت است كه البته در اين تفاوت، هريس پيش است.نزديك بودن آراء الكترال در ايالتهاي كليدي: در سطح الكترال نيز به شكل بيسابقهاي آراء به هم نزديك است و در هفت ايالت كليدي، متوسط نظرسنجيها يك يا حداكثر دودرصد (يعني صرفا چند هزار راي) اختلاف را نشان ميدهد كه آن هم در دامنه خطاي نظرسنجيها قرار ميگيرد. يعني ممكن است همان كه دو درصد پيش است در نتيجه نهايي، ميدان را به رقيب واگذار كند چرا كه نظرسنجي خطا داشته است.ضمن آنكه نظرسنجيها در هفت ايالت كليدي آريزونا (۲+)، كاروليناي شمالي (۱+) و جورجيا (۱.۵+) فعلا ترامپ را پيشتاز نشان ميدهند. ميشيگان (۱+)، ويسكانسين (۱+) به نفع هريس، ايالت نوادا (برابر) و ايالت بسيار مهم پنسيلوانيا حدودا (برابر) است. جهت نظرسنجيها نسبت به روز چهارشنبه گذشته نشان ميدهد كه هرآينه ممكن است در سه روز آينده در اين نتايج حتي در جورجيا و آريزونا تغييراتي صورت پذيرد و تضميني وجود ندارد. حتي اگر روز آخر از هر هفت ايالت، پنج يا شش به سمت يكي از كانديداها بچرخد، تعجبي نخواهيم كرد.تفاوت بنگاههاي معتبر نظرسنجي: بنگاه بسيار معتبر امريكايي نظرسنجي گالوپ تا اين لحظه نظرسنجي بين گزينه هريس و ترامپ ارايه نداده است. اما يك نظرسنجي مهم دارد كه نشان ميدهد در تاريخ ۲۷ اكتبر، ۲۹درصد پاسخگويان تمايل خود را جمهوريخواه، ۳۲ درصد دموكرات و ۳۷ درصد مستقل ارزيابي ميكنند.اين نظرسنجي مستقيما درباره هريس و ترامپ چيزي نپرسيده اما طبيعتا به نفع دموكراتها تفسير ميشود، چون راي پايه دموكراتها بيشتر است و اگر به همان نسبت مستقلها تمايل نشان دهند، شرايط را ميتوان به نفع هريس پيشبيني كرد. اما، جمعبنديهاي كاملا متفاوتي بين ديگر نهادهاي نظرسنجي معتبر كه مستقيما بر روي رقابت ترامپ و هريس پرسش كردهاند، شاهد هستيم كه حايز نكات جالبي نيز هست. در حالي كه نظرسنجيهاي موسسات اروپايي از مردم امريكا نظير يوكي گاو (۲+) و ديلي تلگراف (۱+)، در جمعبندي خود شانس بيشتري براي هريس قائلند. موسسه معتبر اكونوميست در ارزيابي خود در عصر شنبه هريس را اندكي پيشتاز ميداند.اين موسسه شامگاه جمعه ترامپ را پيشتاز ميدانست. اما جمعبندي متوسط بسياري از موسسات نظرسنجي داخل امريكا چنان كه «فايو ترتي ايت»، نشان ميدهد، تا ظهر شنبه شانس بيشتري براي ترامپ قائل است (۵۱ شانس براي ترامپ، ۴۹شانس براي هريس / شانس با درصد متفاوت است)، اما اين عدد روز گذشته ۵۲ به ۴۸ به نفع ترامپ بود كه نشان از بهبود نسبي هريس در روز شنبه ميدهد. نهايتا، آيا اين تفاوت ناشي از تمايل موسسات اروپايي به هريس است، يا ناشي از تمايل موسسات داخلي امريكا به نفع ترامپ، نميدانم.تاثير لغو مناظره دوم: در ادوار گذشته، مناظرات دو كانديدا به ويژه مناظره دوم دو كانديدا، تاثير بسزايي بر آراء مرددين و بيتصميمها و همچنين نظرسنجيها در روزهاي آخر داشت، و تا حدي تكليف انتخابات روشن ميشد. اما با لغو مناظره دوم در اين انتخابات، يكي از مولفههاي مهم تاثيرگذار بر تصميم مرددين منتفي شد.وضعيت بازار: وضعيت بازار جهتگيري مشخص و معنيداري ندارد. شايد همين ابهام در نتيجه نهايي انتخابات، بازار را به تحفظ واداشته و رفتار واضحي در بازار بورس كه از آن بتوان دريافت نتيجه نهايي به سمت ترامپ است يا هريس، استنباط نميشود.البته در روزهاي اخير برخي شرايط بازار را به نفع ترامپ تفسيركردهاند و اقتصاددانان نظير كريستف باراود، استراتژيست ارشد در بازار، يا تحليلگران ارشد نظير نت سيلور احتمال ترامپ را بالاتر ميدانند، اما چنان كه قبلا بيان شد، مورخان نظير آلن ليچمن، احتمال هريس را.ابهام در سلامت بازار شرطبندي؟ در يكي از يادداشتهاي قبلي بيان شد كه شرطبنديها كه جز يك مورد در سال ۲۰۱۶ هيچگاه اشتباه نداشتهاند، در اين انتخابات با فاصله شانس ترامپ را بيشتر ميدانند. اما در فضاي فعلي كه ابرسرمايهداراني چون ايلان ماسك پشت سر ترامپ قرار گرفتهاند، و احتمال تزريق پول هدفمند در بازار شرطبنديها بسيار بالاست و همچنين با توجه به آنكه در شرطبندي يك نفر ميتواند به دفعات مشاركت كند، اما در انتخابات هر فرد فقط يك راي دارد و همچنين از آنجا كه در شرطبندي بيشتر مردان مشاركت دارند اما در اين انتخابات زنان نيز سهم عمدهاي خواهند داشت، اكتفا به جمعبندي شرطبنديها در رقابت بسيار نزديك كانديداها، نيازمند احتياط است.شخصيت دو كانديدا و پيچيدگي شرايط داخلي و بينالمللي: شرايط بينالمللي و داخلي امريكا وضعيتي را پديد آورده كه بسياري از رايدهندگان را وادار به ترديد و محافظهكاري ميكند. پذيرش ريسك انتخاب ترامپ كه شخصيتي جنجالي دارد و ميتواند بحرانهايي در ارتباط با خاورميانه و چين يا خروج از قرادادهاي بينالمللي پديد آورد و در عرصه داخلي نيز شكافها را با نگاه راست افراطي و ضد نهادهاي تقنيني تشديد نمايد و حتي سخن از تقلب در صورت باخت ميگويد، يا پذيرش ريسك كانديداي متوسط و نهچندان محبوب چون هريس كه حداقل در شرايط فعلي احتمال تغيير مهمي در وضعيت جاري را گواهي نميدهد، هر كدام انگيزه كمي براي بسياري از واجدان شرايط و اميدواران به تغيير مثبت ايجاد ميكند. از اين رو احتمال اينكه درصد بسيار فوقالعادهاي در انتخابات شركت كنند چندان محتمل به نظر نميرسد.همين ميزان مشاركت، آراء دو كانديدا را بسيار به هم نزديك و پيشبيني نتيجه را دشوار نموده است.حداقل و حداكثر آرای ترامپ و هريس؟ طبق جمعبندي اكثر نظرسنجيها، حداقل آرای الكترال براي ترامپ ۲۳۰ و براي هريس ۲۲۶ پيشبيني شده است. بر اين مبنا تا عدد كليدي ۲۷۰ راي الكترال ترامپ به ۴۰ راي الكترال و هريس به ۴۴ راي الكترال نيازمند است. در اين ميانه راي پنسيلوانيا با ۱۹ راي الكترال نقشي مهم تا رسيدن به پيروزي هر يك از كانديداها به ويژه هريس خواهد داشت. در بهترين شرايط اگر همه ايالتهاي كليدي نظير ۲۰۱۶ به نفع ترامپ خاتمه يابد، ترامپ حداكثر ۳۱۲ راي الكترال خواهد بود و اگر همه ايالتهاي كليدي به نفع هريس تمام شود، هريس حداكثر ۳۰۸ راي الكترال پيشبيني ميشود.وضعيت آرای زودهنگام: گرچه نظرسنجيهاي كلي، دو كانديدا را در رقابتي شديد نشان ميدهد در اين حال وضعيت آرای زودهنگام كه تاكنون اخذ شده، آرای هريس را به مراتب بهتر از ترامپ معرفي ميكند. طبق نظرسنجي نيويورك تايمز، آرای زودهنگام ۶۲ به ۳۳ درصد به نفع هريس است.ايبيسي نيوز اين عدد را ۵۹ به ۴۰ به نفع هريس نشان ميدهد و واشنگتن پست ۶۱ به ۳۶ درصد. البته نيويوركتايمز به هريس گرايش دارد و واشنگتن پست هم اعلام بيطرفي كرده. از سوي ديگر معمولا دموكراتها كه بيشتر از طبقات تحصيلكرده هستند، بيشتر در راي زودهنگام مشاركت دارند.اما با اين همه اين فاصله را نبايد ناچيز شمرد. از اين رو، برخي تحليلگران از جمله در اينديپندنت و فايننشال تايمز هريس را از هماكنون برنده معرفي ميكنند. تحليلگر گاردين «فيليپ اينمان» نيز بر اين باور است كه هنوز موضوع بهداشت و آموزش اهميت ويژه خود را به ويژه در پنسيلوانيا و ديگر ايالتهاي چرخشي دارد و صرفا به دلايل اقتصادي مردم به ترامپ راي نخواهند داد. دليل ديگر نيز قدرشناسي گروهي از مردم از بايدن است كه در حال ترك كاخ سفيد است و تعدادي راي را به سوي هريس روانه خواهد ساخت.در اين حال، طبق نطرسنجيها، كنترل تورم مساله بيش از۹۶ درصد از مردم بوده است و ۷۷ درصد آن را بسيار مهم ميدانستهاند. تحليلگر نشريه هيل بر اين باور است كه همچنان اقتصاد سبب خواهد شد كه ترامپ پيش بيفتد. شفافيت مواضع و عملگرا بودن او از ديگر دلايل شمرده شده است. از ديدگاه طرفداران برد ترامپ، خيزش جريان راست و سفيدها كه با بحث اخراج مهاجران از سوي ترامپ، انگيزههاي جديدي پيدا كردهاند و عملي نشدن بسياري از وعدههاي دموكراتها براي سياهان، ترامپ را در موقعيتي بهتر قرار ميدهد.جمعبندي: چنان كه روشن است، تا عصر شنبه ۲ نوامبر ۲۰۲۴، وضعيت انتخابات امريكا، بسته به خوانش اطلاعات موجود، ميتواند نتايج مختلفي را ديكته کند. ميتوان گفت، گرچه بيشتر آمار و ارقام موجود درامريكا نتيجه را به نفع ترامپ ميبيند. ضمن اينكه هنوز كساني هستند كه به ترامپ راي مي دهند اما در نظرسنجيها از ابراز آن خودداري ميكنند. در شرايطي كه سيستم حاكم در اختيار دموكراتهاست، گروهي از تحليلگران بر اين باورند، حتي در شرايط برابر، بايد نظرسنجيها به نفع ترامپ تحليل شود. اما تفاسير معتبري هم به ويژه در اروپا وجود دارد كه هريس ميتواند برنده انتخابات باشد.علاوه، نسبت به روز چهارشنبه، قدري شرايط هريس بهبود يافته است. باورمندان به دخالت دولت پنهان نيز ميگويند، در منطق امروز امريكا و جهان آبستن بحران، هريس بر ترامپ كه دو بار اقدام به ترور او شده است، لابد ترجيح دارد. در اين حال، صفبندي ابرسرمايهداران كه هم به ابر ديتا دسترسي دارند و هم نقشآفرين افكار عمومي هستند و هم در جستوجوي سرمايهداري فرامليتي بر جهان هستند، ممكن است بر برنامه دولت پنهان امريكا چيره شود.علاقهمند بودم كه در اين نوشتهها تا حدي نتيجه نهايي براي مخاطبان محترم روشن شود، اما به واقع با انتخاباتي پيشبينيناپذير مواجه هستيم كه مولفههاي چندگانهاي در آن دخالت دارد و بايد بپذيريم كه با هر نتيجهاي در اين انتخابات حيرت زده نشويم. همان هنگام كه منطق اعداد و ارقام يك كانديدا را معرفي ميكنند، منطق تحليل روندها يك كانديداي ديگر و بالعكس و همه بستگي دارد به اينكه چه كسي تحليل كند. در هر صورت چنان كه قبلا عرض شد، نتيجه نهايي اين انتخابات هر چه باشد نتيجهاي است كه قطعا با ترديد، تاخير و احتمالا بحران مواجه خواهد بود. همين حالا، ترامپ گفته است كه اگر ببازد، تقلب شده است. فردا در خصوص تغييرات لحظهاي انتخابات در ايالتهاي چرخشي بيشتر خواهم نوشت. ان شاءالله -

مرگ بر تلگرام، مرگ بر واتساپ… مرگ بر برق!
شعارهای عجیب و غریب “مرگ بر” این بار به سمت شبکههای اجتماعی نشانه رفته است. در حالی که این شعارها در فضای مجازی دست به دست میشود، سوال اینجاست که آیا این روند ادامهدار خواهد بود و آیا روزی شاهد شعارهایی مانند “مرگ بر برق” یا “مرگ بر هوش مصنوعی” خواهیم بود؟
عصر ایران ؛ امید دِریسی – «مرگ بر واتساپ! مرگ بر تلگرام! مرگ بر اینستا! مرگ بر توییتر»!- این شعارها که کلیپ آن وایرال شده و در فضای مجازی دست به دست میشود از سوی لشکرکشان و کفنپوشان ایرانی که همواره به صورت نمادین خواستار مرگهای سنتی برای دشمنان و مخالفان و گاه حتی برای منتقدان بودهاند سر داده شده و اینک به فراخور تغییرات دنیوی، مرگ را به حوزهٔ فنآوریهای نوین نیز تسری و توسعه دادهاند و یاللعجب که از طریق همین بستر هم نسبت به پخش و دست به دست شدن این خواسته اقدام شده است و میشود البته!
به طریق اولی معلوم نیست که چند صباح دیگر مثلاً نگویند مرگ بر برق یا مرگ بر هوش مصنوعی! و با این دست فرمان دیری نمیپاید که شاهد شعار مرگ در هر حوزه و صنعتی باشیم!
از باریدن مرگ بر در و دیوار و انسانها خسته نشده اند که حالا سراغ تکنولوژی هم آمدهاند؟! من نمیدانم چه لذتی در مرگ و نیستی برای هر کس و هر چیز که با آن مخالفاند استشمام میکنند؟ این همه مرگ نثار ماهواره کردید، سُر و مُر و گنده پیش چشمتان است!
بسیار خوب! اصلا اگر قسمتی از دنیای تکنولوژی و ارتباطات در غزه نیز فیلتر بود آنوقت چگونه صدای مظلومیت غزه و فلسطین به گوش جهانیان میرسید؟ با ایتا و روبیکا؟!
بدانید که دفاع از غزه و برافراشتن پرچم فلسطین با آرزوی مرگِ شبکههای اجتماعی به وقوع نمیپیوندد و بدانید که پس از «مقاومت» سلاح اصلی مردم غزه در آشکارسازی جنایات اسرائیل همین «شبکههای اجتماعی» است که شما بدترین مدل و استراتژی در برخورد را با آن انتخاب کردهاید و باز بدانید به موجب این فضا که مرگ آن را طلب میکنید اعتراضات گستردهٔ جهانیان علیه اسرائیل فراهم آمده و تبدیل به مصیبتی برای آنان گشته است.
بهجای این کارهای فیک، بنشینید و با رقابت صحیح -و نه قلع و قمع- از این فضا برای پیشروی استفاده کنید و پلتفرمهای وطنی نظیر ایتا و روبیکا را جهانی کنید آنوقت به خودیِ خود شعارهایتان جامهٔ عمل خواهد پوشید و با «مرگ بر» هر جنبنده و غیر جنبندهای که به مذاق شما خوش نمیآید ره به جایی نمیبریم چرا که با این روند چند نوبت بعد شعار سر خواهید داد مرگ بر برق!
-

7 آبان، روز کورش، جایگاه حقوق بشر در تمدن ایران باستان
کوروش بزرگ علاوه بر جایگاه ویژهاش در تاریخ ایران، در جهان نیز مورد ستایش قرار گرفته است. برخی از مورخان غربی او را بزرگترین پادشاه مشرقزمین و برخی دیگر او را پیشرو در رعایت حقوق بشر میدانند
پایگاه خبری رسا تشر – شبنم حاجی اسفندیاری: هر سال در تاریخ ۷ آبان، ایرانیان و علاقهمندان به تاریخ و فرهنگ ایران زمین، به مناسبت روز کوروش بزرگ، بنیانگذار امپراتوری هخامنشی، این روز را گرامی میدارند. کوروش بزرگ به عنوان یکی از برجستهترین شخصیتهای تاریخی جهان، نهتنها به دلیل فتوحات نظامی و گسترش قلمرو امپراتوری هخامنشی، بلکه به سبب عدالت، احترام به فرهنگهای مختلف و توجه به حقوق بشر، جایگاهی ویژه در میان ایرانیان دارد.میراث کوروش؛ نماد صلح و عدالت
کوروش بزرگ با فتح بابل در سال ۵۳۹ پیش از میلاد، منشور معروف خود را به عنوان اولین اعلامیه حقوق بشر جهان صادر کرد. این منشور که روی یک استوانه سفالی نوشته شده و به نام منشور کوروش شناخته میشود، بر آزادی مذاهب، رعایت حقوق ملل شکستخورده و برابری میان شهروندان تأکید دارد. همین دیدگاه انسانی و متفاوت، باعث شده تا کوروش در تاریخ جهان بهعنوان نماد عدالت و آزادی شناخته شود.
اهمیت روز کوروش برای ایرانیان
امروز، کوروش نه فقط یک شخصیت تاریخی، بلکه نماد هویت ملی و افتخار ایرانیان محسوب میشود. بسیاری از مردم ایران در این روز به پاسداشت یاد و نام او، به آرامگاه کوروش در پاسارگاد میروند و یا در شبکههای اجتماعی، یاد و خاطره او را زنده نگه میدارند. این علاقه و احترام، نشاندهنده اهمیت کوروش در فرهنگ و تاریخ ایران است.
کوروش در دیدگاه جهانی
کوروش بزرگ علاوه بر جایگاه ویژهاش در تاریخ ایران، در جهان نیز مورد ستایش قرار گرفته است. برخی از مورخان غربی او را بزرگترین پادشاه مشرقزمین و برخی دیگر او را پیشرو در رعایت حقوق بشر میدانند. حتی نام او در کتابهای تاریخی مانند کتاب مقدس یهودیان نیز آمده است، جایی که از او بهعنوان پادشاهی نیکوکار یاد شده که قوم یهود را از اسارت بابل آزاد کرد.
حفظ میراث کوروش؛ مسئولیت تاریخی ایرانیان
با توجه به اهمیت کوروش در تاریخ ایران و جهان، حفظ آثار مرتبط با او، از جمله آرامگاه کوروش در پاسارگاد، وظیفهای مهم برای ایرانیان و نهادهای فرهنگی است. این آثار نهتنها ارزش تاریخی دارند، بلکه یادآور فرهنگ صلح، همزیستی مسالمتآمیز و احترام به حقوق انسانها هستند.
نتیجهگیری: روز کوروش فرصتی برای یادآوری شکوه تاریخی ایران و میراث تمدنی یکی از برجستهترین پادشاهان جهان است. او نه فقط یک فاتح، بلکه یک رهبر خردمند، یک انساندوست، و یک حامی حقوق بشر بود. گرامیداشت این روز نهتنها ادای احترام به گذشته پرافتخار ایران، بلکه پیامی برای نسلهای آینده است که عدالت، احترام و انساندوستی باید همواره در اولویت قرار گیرند.
-

شهرداری مجوز نابودی ۶۰ سال داده هواشناسی را صادر کرد/ برجهای سه قلوی دانشگاه تهران چه بلایی برسر ایستگاه قدیمی هواشناسی میآورد؟
مدیرکل هواشناسی استان تهران میگوید: پاییز سال گذشته زمزمههایی شنیدم که در کنار ایستگاه هواشناسی مؤسسه ژئوفیزیک قرار است ساختمانی بلند مرتبه ساخته شود. بعد از مدتی متوجه شدیم که قرار است ۳ بلوک ۲۵ طبقه ساخته شود. این ساختمانها مقابل تابش، باد و بارش را خواهد گرفت و وقتی اندازهگیری ما دچار خطا شود، پیشبینی ما دچار خطا میشود.نورا حسینی: قرار است ۳ برج ۲۵ طبقه – که گفته میشود خوابگاه دانشجویان متاهل است – در زمینهای مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران ساخته شود. ساختمانهایی که پیشبینی هواشناسی در مرکز شهر را دچارخطا میکنند. هنوز مجوزهای صادر شده تبدیل به ساختمان نشدهاند تا مشخص شود تهران بیقواره امروز دیگر جای زندگی خواهد بود یا نه؟ کارشناسان شهری معتقدند یک دهه دیگر آثار مصوبات کمیسیون ماده ۵ بر شهر مشخص میشود، همان طور که مجوزهای سالهای پیش امروز تهران را گرفتارچالشهای اساسی کرده است.
برخی از کارشناسان شهری در سه سال اخیر بارها نسبت به تصمیمات حوزه شهرسازی مدیریت ششم شهری هشدار دادهاند. از «پایان زیستپذیری برخی مناطق تهران» تا «هشدار کم آبی»، «فرونشست» و مجوزهایی که به میزان یک شهر در یک محدوده کوچک، برجمعیتپذیری پایتخت اضافه میکند.
ماجرای آخرین مجوز ساخت
آخرین مجوز ساخت که ردی از آن در مصوبات کمیسیون ماده ۵ پیدا نشده و به نظر میرسد بخشی از تفاهنامه فروردین ماه سال ۱۴۰۲ شهرداری تهران با دانشگاه تهران باشد، مربوط به ساخت و ساز در حریم تجهیزات پیشبینی هواشناسی در محدوده زمینهای مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران است.
مدیران سازمان هواشناسی تهران میگویند اگر این ساخت و سازها انجام شود دیگر امکان پیشبینی هواشناسی دقیق در محدوده مرکزی تهران را نخواهند داشت.
خبری که ۲۸ فروردین ماه سال گذشته از سوی روابط عمومی شهرداری تهران منتشر شد، از امضای تفاهمنامه همکاری و مشارکت در ساخت و سرمایهگذاری برای احداث ۷۰۰۰ واحد مسکونی در اراضی متعلق به دانشگاه تهران برای تأمین مسکن اساتید جوان، اعضای هیأت علمی دانشگاه و کارمندان دانشگاه تهران بین محمد مقیمی رئیس دانشگاه تهران و علیرضا زاکانی شهردار تهران حکایت میکرد.
اما ماجرای ساخت و سازهای جدید دانشگاه تهران با مجوز شهرداری چیست؟ «قرار است ۳ برج ۲۵ طبقه که گفته میشود خوابگاه دانشجویان متاهل است در زمینهای مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران ساخته شود.»
خطر ایجاد خطا در پیشبینیهای هواشناسی
مازیار غلامی، مدیرکل هواشناسی استان تهران به خبرآنلاین میگوید: ایستگاه هواشناسی دقیقاً در محیط مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران است و ۶۰ سال است که ما آمارها را از اینایستگاه به دست میآوریم و بعد ازایستگاه مهرآباد قدیمیترینایستگاه هواشناسی است ضمن آن که هم از نظر ملی و هم از نظر بینالمللی دارای اهمیت است. از این بابت، سنجش و پایش اینایستگاه میتواند پیشبینیهای دقیقتری از مخاطرات هواشناسی در مرکز شهر داشته باشد، چون تنها ایستگاه هواشناسی در میانه شهر تهران است.
او ادامه میدهد: در پاییز سال گذشته زمزمههایی شنیدم که در کنارایستگاه هواشناسی مؤسسه ژئوفیزیک قرار است ساختمانی بلند مرتبه ساخته شود. بعد از مدتی متوجه شدیم که قرار است ۳ بلوک ۲۵ طبقه ساخته شود. این ساخت و سازها چه ارتفاعی دارند و چه حائلی پشتایستگاه ما ایجاد میکنند؟
او متذکر میشود: این ساختمانها مقابل تابش، باد و بارش را خواهد گرفت و وقتی اندازهگیری ما دچار خطا شود، پیشبینی ما دچار خطا میشود.
غلامی یادآوری میکند: ۸ بهمن سال گذشته، اولین نامه را به رئیس مرکز ژئوفیزیک تهران زدم و درخواست کردم در این ساخت و ساز استاندارهای سازمان هواشناسی رعایت شود. آن زمان هنوز هیچ اقدام عمرانی آغاز نشده بود. دو هفته بعد نامهای از سوی رئیس سازمان هواشناسی کشور به رئیس دانشگاه تهران نامهایزده شد اما بدون توجه به این نامهنگاریها دانشگاه تهران اقدام به گودبرداری عمیق میکند. در این مدت نامهنگاریهای زیادی انجام شده از مقامات استانی، مدیریت بحران تا بخشهای مرتبط ملی که نامهنگاریهایی هم به شهردار و استاندار تهران شده است.
جابهجایی تجهیزات هواشناسی؟
رئیس سازمان هواشناسی استان تهران درپاسخ به این پرسش که امکان جا به جایی تجهیزات هواشناسی وجود دارد توضیح میدهد: این ایستگاه امکان جا به جایی ندارد، ۶۰ سال است که دادههای آن نقطه را جمعآوری میکند و اگر صد یا دویست متر آن را جا به جا کنیم با توجه به شیبی هم که این محدوده دارد، دیگر دادههای آن نقطه نیست و باد، بارش و کمیتهای دیگرش تحت تأثیر قرار میگیرد. مثل این است که باید از ۶۰ سال آمار چشم پوشی کنیم و به یک نقطه دیگر برویم و دوباره شروع به دادهبرداری کنیم. برای این ۶۰ سال آمار هزینههای زیادی شده و تغییر مکان مرکز هواشناسی، هدر رفت بیت المال است. بر اساس این ۶۰ سال میتوانیم پیشبینی و پایش دقیقتری داشته باشیم و هشدارهای دقیقتری را صادر کنیم؛ ولی اگر به جای جدیدتری ببریم تا یک بازه زمانی باید دادهبرداری کنیم و اقلیم آن منطقه را دقیق بشناسیم و تا روی منطقه شناخت پیدا کنیم، زمان میبرد.
از حریم تجهیزات هواشناسی تا پیوست اقلیمی سازههای جدید
او درخصوص این که درمجوزهای ساخت و ساز آیا موضوع حریم تجهیزات هواشناسی هم پیشبینی شده است، میگوید: معمولاً در هر طرح و پروژه عمرانی که بخواهد انجام شود باید یک پیوست اقلیمی داشته باشد و نمیتوان سازهای بدون توجه به ویژگیهای آن منطقه ساخت و نباید سازهای که ساخته میشود باعث آسیب به آن منطقه شود. در قوانین آمده که لازم است هر پروژه عمرانی یک پیوست اقلیمی داشته باشد؛ اما این که بگوییم حریمهایی وجود دارد، این گونه نیست.
این بیت المال است و فقط هواشناسی نیست
به گفته او «ایستگاه هواشناسی که سنجش، پایش و پیشبینی انجام میدهد برای نجات جان و مال مردم است و هر چیزی که در اندازهگیری اینایستگاه اختلال ایجاد کند از منظر حقوق عامه مسأله ساز است. به عبارتی دیگر، این بیتالمال است و فقط هواشناسی نیست.»
غلامی میگوید: نامه ما ۸ بهمنزده شده و اولین گودبرداری در اسفند ماه انجام دادند و معنایش این است که اینها را میدانستند و آگاهانه این کار را کردند و نمیتوانند بگویند نمیدانستیم یا در قانون نیامده است.
برجسازی در زمینهای دانشگاهی ماهیت دانشگاه – به عنوان مرکز علمی- را به مرکز برجسازی و بساز بفروشی تغییر میدهد و حتی به کارکردهای فعلی آن و مجاور آن آسیب جدی وارد میکند. بسیار عیان است که برجسازی زمین دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس تمام عرصههای آموزش کشاورزی را از بین میبرد. واضح است که برجسازی اطراف موسسه تحقیقاتی هواشناسی و ژئوفیزیک دانشگاه تهران تمامی کارکردهای این موسسات را مختل میکند.
ما در قبال هوای شهر تهران مسوولیت داریم
ناصرامانی، عضو شورای شهر تهران هم به تازگی با مسئولان سازمان هواشناسی تهران دیداری داشته است. او درباره ساخت و سازاین ۳ برج ۲۵ طبقه به خبرآنلاین میگوید: مدیرکل هواشناسی استان تهران مدتی پیش در ملاقاتی اعلام کرد شهرداری تهران در منطقه ۶ در کنارایستگاه هواشناسی خیابان کارگر شمالی مجوزی به دانشگاه تهران برای ساخت چند برج مسکونی با ارتفاع بیش از ۲۰ طبقه داده است، که اگر این کار اتفاق بیافتد ماموریتهای ما که پیشبینی هوا است در تهران دچار اختلال میشود. درخواستشان این بود که یا این طرح به طور کامل متوقف شود و یا حداقل از تعداد طبقات این طرح کاسته و ارتفاعش کمتر شود.
او از انعکاس این مشکل به رئیس شورا و رئیس کمیسیون معماری وشهرسازی و شهردار منطقه ۶ خبر میدهد و میگوید: ما در قبال هوای شهر تهران هم مسوولیت داریم و ایستگاههای هواشناسی باید مورد حمایت و تقویت ما قرار بگیرد نه اینکه در جهت تضعیفشان گام برداریم. آقای چمران به بنده نوشتند که فعلا این طرح متوقف شده است و قرار بر این شد که با شهردار تهران هم دراین زمینه صحبت شود.
امانی ادامه میدهد: چون مجوز ساخت بیش از ۱۲ طبقه است حتماً نیاز به مجوز شورای عالی شهرسازی و معماری هم دارد. البته نمیدانم که آیا برای زمین پروانه صادر شده آیا مجوز شورای عالی شهرسازی را دارد یا ندارد. ولی مطمئن هستم رئیس شورای شهر که خودش هم در کمیسیون ماده ۵ است، هم به حوزه شهرسازی اشراف کامل دارد و هم نسبت به وضعیت هوای شهر تهران نگرانی و دغدغه دارد، قطعاً این موضوع را پیگیری میکنند.
در این سالها کمتر مجوز بلند مرتبهسازی در تهران داده میشد اما به نظر میرسد در این دوره دوباره مجوز برای ساخت بلند مرتبهها رونق گرفته است.
صدور این پروانه خلاف قوانین است
امیرحسین عبداللهزاده؛ کارشناس ارشد شهرسازی درخصوص این که چه محدودیتهایی برای بلند مرتبه سازی در تهران وجود دارد، به خبرآنلاین میگوید: بعد از ابلاغ طرح جامع شهر تهران، از میانه دهه ۹۰ بلندمرتبهسازی در تهران تعریف و محدود میشود و طی آن شورای عالی معماری و شهرسازی در سال ۱۴۰۰ تصویب میکند که شهرداری تهران ضوابط و نقشههای جانمایی عرصههای مستعد بلندمرتبهسازی را به همراه جدول ضوابط به شورای عالی معماری و شهرسازی ارائه بدهد و ضوابط اولیه را نیز تاحدی مشخص میکند که بر اساس آن حداکثر تراکم ساختمانی ۵۰۰ درصد و محدودههای آن نیز میانههای شهراست که اگر تبدیل به ساختمان بلندمرتبه شود، میبایست آن را در ۱۰، ۱۵ یا ۲۰ و یا بالای ۱۱ طبقه توزیع کنند .
او ادامه می دهد: حداکثر تراکم ساختمانی ۵۰۰ درصد در نظر گرفته شد و تاکنون هم ضوابط و نقشههای بلند مرتبه سازی جهت تصویب نهایی به شورای عالی معماری و شهرسازی ابلاغ نشده و بیش از ده مرتبه این موضوع به شهرداری تهران گوشزد شده است. به همین دلیل صدور پروانه بلندمرتبهسازی و تصویب این پروندهها در کمیسیون ماده پنج، خلاف قوانین است و مادامی که ضوابط و پهنهها به تصویب نرسد، دستور کار کمیسیون ماده ۵ در بلند مرتبهسازی مشخص نخواهد بود.
به ادعای خودشان «اطلاعی نداشتند»
این کارشناس حوزه شهرسازی یادآوری میکند: در دوره گذشته این ممنوعیت و محدودیت برای ساخت بیش از ۱۱ طبقه لحاظ شد و موردی در سالهای ۹۶ تا ۱۴۰۰ بدون این که شورای عالی تصویب کند دیده نشد؛ اما از سال ۱۴۰۰ به بعد چون مدیران حوزه شهرسازی از خارج از شهرداری تهران و خارج از مدیریت شهری (و خارج از فهم اجرایی قوانین) وارد شهرداری تهران شدند و به ادعای خودشان «اطلاعی نداشتند»، فکر میکردند در کمیسیون ماده پنج محدودیتی در اعطای تراکم و بلندمرتبهسازی وجود ندارد و حتی ذهنیت و پرسش اشتباهی که داشتند این بود که «چرا تاکنون برای بلند مرتبهای مجوز داده نشده؟» و شروع به اعطای مصوبات بلند مرتبه سازی کردند. آنها حتی در شاذترین موضعگیریهای گسترده و مکاتبات خود نیز ادعا داشتند که اصلا کمیسیون ماده ۵ یا بهتر بگوییم «کمیسیون ماده ۵ قانون تاسیس شورایعالی معماری و شهرسازی ایران» از اساس زیر مجموعه شورایعالی معماری و شهرسازی ایران نیست.
عبداللهزاده اضافه میکند: افزون بر مجرای کمیسیون ماده ۵، طی صورتجلساتی مثل قرارگاه جهادی مسکن – که هیچ محمل و بستر قانونی ندارد-، درون شهرداری و مدیریت ارشد حوزه شهرسازی تصمیم گرفت برای یکسری عرصهها، مثل پادگانها و اراضی نظامی و پروندههای خاص – که خاص بودنشان هم به تشخیص معاونت شهرسازی است و میتوان گفت که عمدتا بالای خط انقلاب و در مناطق مرفهنشین بود- تراکمی بیش از اندازه و طبقاتی بیش از ۱۱ طبقه به آنان اعطا شود.
او در ادامه میگوید: خلاصه چهار صورتجلسه قرارگاه مسکن بدین شرح است که ۱- تراکم بیش از حد بدهیم. ۲- بدون جواز شروع به ساخت کنند. ۳- هر چه تراکم بیشتری خواستیم، کمیسیون ماده ۵ اختصاص بدهد، ۴- کارگروه ماده ۵ و شورایعالی هرآنچه که ما امر کردیم دیکته بنویسند. علاوه بر مصوبات قرارگاه مسکن، یکسری از فعالیتها هم طی توافق شخصی شهردار تهران و معاون شهرسازی شهرداری تهران شکل گرفت. به عنوان نمونه در عرصههای دانشگاهی، ادعا شد که توافقی دال بر ساخت ۲۵ هزار واحد مسکن انجام شده است. آنچه که عنوان شده به صورت محلات الگو و بلوکهای ۲۰ طبقه – که برای استادسرا و خوابگاه دانشجویی در نظر گرفته شده- توافقات شفاهی و کتبی و نیمه رسمی است. این دسته توافقات هم سراسر ابهام و تخلف است.
مصادیقی از ابهام در تفاهمات نیمهرسمی
این کارشناس حوزه شهرسازی با ذکر مصادیقی از این ابهامات میگوید: مثلا خوابگاه دانشجویی با واحد مسکونی اندازهگیری نمیشود. از طرفی برای ایجاد خوابگاه دانشجویی در زمینهای آموزش عالی نیاز به مجوز شهرداری نیست و یا نقش سازمان نوسازی شهرداری در این میان هم قابل درک نیست. گفته شده که برای تهاتر سهم عوارض، این کار انجام شده است که در این مورد هم باید گفت که عوارض برای خوابگاه دانشجویی، صفر است. ضمن آن که طرح ایجاد طبقات تجاری در خوابگاههای دانشجویی و پاساژ در زمین دانشگاه در طرحهای سازمان نوسازی از دیگر عجایب است. یا اینکه اگر خوابگاه است، پس معلوم نیست که چرا میخواهند برای ساخت آن به اساتید جوان وام بدهند؟ مگر قرار است واحدهای خوابگاه دانشجویی به نام افراد منتقل شود که روی آن وام بگیرند؟ طنز ماجرا هم اینجاست که بلوکهای ۲۰ طبقه را به عنوان «محلات الگوی شهرسازی اسلامی» به خورد دانشگاهها دادهاند اما مشخص نکردهاند که از کجای برج ۲۰ طبقه، شهرسازی اسلامی درخواهد آمد؟!
به گفته این کارشناس شهرسازی آنچه که مشحص است زمینهای آموزش عالی دانشگاههای مادر، میراث بین نسلی برای توسعه آموزش عالی بوده و شخص و اشخاصی حق ندارند آن را به افراد و اساتید و کارکنان دانشگاهها واگذار و آن را شخصیسازی کنند.
او ادامه میدهد: برجسازی در زمینهای دانشگاهی ماهیت دانشگاه – به عنوان مرکز علمی- را به مرکز برجسازی و بساز بفروشی تغییر میدهد و حتی به کارکردهای فعلی آن و مجاور آن آسیب جدی وارد میکند. بسیار عیان است که برجسازی زمین دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس تمام عرصههای آموزش کشاورزی را از بین میبرد. واضح است که برجسازی اطراف موسسه تحقیقاتی هواشناسی و ژئوفیزیک دانشگاه تهران تمامی کارکردهای این موسسات را مختل میکند.
او یادآوری میکند: از سال ۱۴۰۰ تا امروز بالغ بر ۳۵ مصوبه کمیسیون ماده ۵ بلند مرتبه سازی تصویب شده که صرفا ۲۰ پرونده آن به شورایعالی معماری و شهرسازی ارسال شده است. این ۳۵ مصوبه بالغ بر ۳۰۰ برج بلندمرتبه را شامل میشود. تا امروز مواردی که در زمان مهرداد بذرپاش در شورای عالی معماری و شهرسازی در خصوص بلندمرتبهها تصویب شده، ۱۹ پرونده است که در حدود صد برج با میانگین ۱۴ طبقه را شامل میشود. این پروندهها نیز عمدتا مشکلات فنی بسیار اساسی از قبیل حریم گسل و مسیل و مالکیت داشتهاند که جهت بررسی مجدد در دستور کار شورایعالی معماری و شهرسازی قرار دارد. البته اینها به صورت ضابطه تراکمی نوشته شده و با تحلیل و کمیسازی این مصوبات این آمار احصاء شده است و کم نمیدانم که خودشان مطلع هستند که این تعداد برج را جواز دادند یا خیر؟
***
میگویند ساخت این ۳ برج ۲۵ طبقه متوقف شده اما به نظر نمیآید این گودهای عمیق زمان زیادی بلاتکلیف باقی بماند وباید دید یکی از قدیمیترین ایستگاههای هواشناسی با ۶۰سال داده به نقطه صفر میرسد.
-

ماجرای «شرممان میآید»/ پزشکیان با این صدا وسیما چه کند؟
باید پرسید پزشکیان با این صدا و سیما نه به خاطر خودش که به سبب چوبهایی که لای چرخ دولت میخواهد بگذارد چه باید بکند؟ رییس جمهور میتواند تحریمشان کند و هر جا او بود و دوربین آنها هم بوددستور دهد بیرون بروند.عصر ایران؛ مهرداد خدیر- خصومت صدا و سیما با رییس جمهور پزشکیان قابل پیشبینی بود و در برنامهای با اجرای جعفر خسروی عیان و عریان شده است.
این که گلستانی نامی به عنوان میهمان یا کارشناس برنامه بگوید “رویمان نمیشود بگوییم ایشان رییس جمهورمان است” و از ملتهای عربزبان عذرخواهی کند و و مجری هم بعد از آن تفسیر کند منظورتان این است که “شرممان میآید” یک اتفاق ساده نیست به جند دلیل:
نخست. چون مجری بر خلاف ظاهر آراسته به ادب نیست و این را شخصا در دهۀ 90 که او تازه از مشهد به تهران منتقل شده بود و اجرای برنامههایی را در رادیو اینترنتی ایرانصدا بر عهده داشتم و در یکی دو گفتوگو در محوطۀ جامجم دریافتم. البته حس خود او این است که آدم بامزهای است.
دوم. کلمه “شرم” را آن شخص بر زبان نیاورده بود و مجری موصوف تفسیر کرد. “رویمان نمیشود” به قباحت و وقاحت “شرممان میآید” نیست.
سوم این که آیا در همین صدا وسیما اجازه می دهند چنین تعابیری دربارۀ دیگر کار بهدستان و منجمله رییس همین صدا وسیما به کار برود یا نه؟ اگر آری اشکال ندارد.
چهارم این که توضیح بعدی هم مشکلی را حل نکرد. مجری بیادب گفت نه به خاطر 16 میلیون رأی که به سبب حمایت رهبری و آرزوی موفقیت برای دولت نباید آن تعبیر به کاربرده میشد و اگر تکرار کنند میکرفونشان قطع می شود.
به این مجری باید گفت شما کارمند صدا وسیما هستید و رییس دولت رییس همه کارمندان. به شما یاد ندادهاند که مرئوس باید به رییس احترام بگذارد؟ نمیدانید که صدا وسیما رسانۀ خصوصی نیست و بودجه 24 هزار میلیارد تومانی آن را دولت تأمین میکند و نمیدانید رییس جمهوری عالیترین مقام رسمی کشور بعد از رهبری است؟ اگر در شبکهای با پول خودتان اجرا کنید حرفی نیست ولی در صدا وسیما نمیتوانید. البته می توانید ولی اخلاقی و حرفهای نیست.
حال باید پرسید پزشکیان با این صدا و سیما نه به خاطر خودش که به سبب چوبهایی که لای چرخ دولت میخواهد بگذارد چه باید بکند؟
یک. رییس جمهور میتواند صدا و سیما را تحریم کند و هر جا دوربینشان بود و او حضور داشت بخواهد بیرون بروند و در برنامه های گفتوگوی صدا وسیما هم شرکت نکند و دلیل این غیبت را هم اعلام کند.
دو. می تواند رییس صدا وسیما را به جلسات هیأت دولت راه ندهد. رییس صدا و سیما و رییس کل بانک مرکزی و شهردار تهران عضو کابینه نیستند و عرفا در جلسات شرکت میکنند.
سه. میتواند موضوع را در جلسه سران قوا در میان بگذارد. خوشبختانه روزنامۀ منسوب به آقای قالیباف موضع مناسبی در قبال اهانت صدا وسیما اتخاذ کرده و با روحیاتی که از رییس قوه قضاییه سراغ داریم هرگز با اهانت به رییس جمهوری موافق نیست.
چهار. رسانههای دولت میتوانند علیه صدا و سیما موضع بگیرند ولی فضا دوقطبی میشود و با توصیههای رهبری و دأب خود پزشکیان سازگار نیست. اما تا جایی که فضا را دوقطبی نکند شاید به عنوان راهکار موقت قابل بررسی باشد.
پنج. رییس جمهور میتواند در شوراهایی که سعید جلیلی حضور دارد از او بخواهد حساب خود را از این روند جا کند. چون انتصاب رییس دفتر او به ریاست شبکۀ خبر و حضور برادر او در جایگاه مرد شماره دو سازمان این ذهنیت را ایجاد کرده که این رفتار از دولت سایه آب میخورد وگرنه جعفر خسروی در این اندازه ها نیست.
شش. دست صدا وسیما البته به لحاظ بودجه هم زیر ساطور دولت است ولی چون انحصاری است و خود را در خط مقدم مقابله با تهاجم رسانههای خارجی معرفی میکنند تحریم بودجه ای شاید امکانپذیر نباشد.
جان کلام این که: مسعود پزشکیان به عنوان رییس جمهوری ایران نمیتواند و نباید با این روند کنار آید. نه به خاطر شخص خودش که به سبب آن که قرار است صدای بیصدایان باشد و نباید تسلیم صدای اقلیت شود. صدا و سیمای ایران خواست و آرزوی 60 میلیون ایرانی از 85 میلیون نفر را نمایندگی نمیکند که اگر میکرد مردم به توصیههای آن عمل میکردند و اوقات فراغت خود را با سریالهای کسالتبار آن -که شباهتی به زندگی واقعی مردم ایران ندارد پر می کردند- و اگر نمایندگی می کرد شبیه 80 درصد مردم بود نه 20 درصد ایرانیان.
اگر واقعا رسانه ملی است باید مطابق خواست 80 درصد مردم ایران ( آنان که رأی ندادند و آنان که پزشکیان را برگزیدند)عمل کند نه 20 درصد که به رقیب او گرایش دارند. اگر هم ارگان جبهه پایداری است چرا از دولت بودجه میگیرد؟
اگر در راستای آزادی بیان این اتفاق افتاده است چرا تنها امکان انتقاد از رییس جمهوری وجود دارد آن هم وقتی رییس جمهوری از طیف خودشان نیست؟
شتر سواری دولا دولا نمیشود و عجالتا بهترین راهکار بی اعتنایی پزشکیان به دوربین صدا و سیما و پاسخ ندادن به آن تا اصلاح رویه است.
قاعدتا چنین تصمیمی به سخنگوی دولت هم باید تسری یابد.
راهکار دیگر البته ایجاد شبکۀ دولت است چون در قانون اساسی آمده رادیو و تلویزیون، دولتی است و یکجا از صدا وسیما نام برده و جای دیگر از رادیو و تلویزیون. ( تفسیر موسع و در واقع وارونه سازی اصل 44 شامل بانک و بیمه و کشتی شد ولی رسانه صوت و تصویر انحصارری ماند!)
دست کم میتواند لایحۀ آن را به مجلس ارایه کند تا همه بدانند صدا وسیما ارگان دولت نیست.
-

مبارزه با اطلاعات نادرست: چگونه از گرفتار شدن به ویدیوهای اخبار جعلی جلوگیری کنیم
ویدئویی که ادعا میکند مهاجران هائیتی را نشان میدهد که به طور غیرقانونی به کامالا هریس در گرجستان رای میدهند، همچنان بهعنوان «اخبار» در سراسر X (توئیتر سابق) به اشتراک گذاشته میشود، حتی اگر اکنون بهطور کامل جعلی شناخته شده و به روسیه بازمیگردد.
به گزارش رسا نشر به نقل از یوس تودی – در سراسر دنیای رسانه های اجتماعی در فیس بوک، همان ویدیو با سلب مسئولیت ظاهر می شود که می گوید “ساخته شده توسط بازیگران نفوذ روسیه” است. این گامی در جهت درست است، اما آیا آسیب از قبل وارد شده است؟ میلیونها نفر فکر میکنند ویدیو واقعی است و مهم نیست که چقدر شواهد علیه آن وجود داشته باشد، به آن داستان میمانند.همین امر در مورد ویدیوی جعلی دیگری نیز صدق می کند که ظاهراً نشان می دهد یک کارگر انتخاباتی در پنسیلوانیا آرای دونالد ترامپ را پاره می کند. اینها تنها تیترهای فریبنده تمام عیار و ویدیوهای گمراه کننده برای لکه دار کردن این انتخابات قریب الوقوع نیستند. آنها بیشتر شبیه پیش غذا در یک بوفه پر از هرج و مرج هستند. اطلاعات غلط همه جا هست آیا می دانید چگونه آن را تشخیص دهید؟
چه کسی پشت ویدیوهای جعلی است؟
اینها آخرین مورد از انبوهی از ویدئوهای ویروسی است که مقامات اطلاعاتی ایالات متحده می گویند که ترول های مستقر در روسیه برای ایجاد تفرقه در میان آمریکایی ها در پیش و پس از انتخابات این هفته “ایجاد و تقویت می کنند”. F.B.I. روز جمعه هشدار جدیدی صادر کرد و گفت: چین و ایران نیز در این انتخابات درگیر اطلاعات نادرست هدفمند هستند.
هر چه این کشورها بیشتر بتوانند ما را علیه یکدیگر قرار دهند، بهتر است. اما آیا تبلیغات ویدئویی ویروسی می تواند امنیت و اعتماد کل یک انتخابات را تضعیف کند؟ قبلاً داشته است.
به یاد دارید که کمیته اطلاعاتی سنای دو حزبی دریافت که مداخله روسیه به ترامپ کمک کرد تا در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 پیروز شود و باعث دوقطبی شدن و تفرقه در جامعه آمریکا شد؟ آره منم همینطور
چرا بسیاری از ما در دام اطلاعات نادرست هستیم؟من می گفتم که مطمئن نیستم حقیقت چیست مگر اینکه آن را با چشمان خود ببینم. اکنون که ویدیوهای تولید شده توسط هوش مصنوعی و تصاویر به شدت دستکاری شده وجود دارد، دیگر حتی نمی توانم به آن اعتماد کنم.
زندگی در این چرخه خبری «پسا حقیقت»، مبارزه با جعلیات هوش مصنوعی و جداسازی حقیقت از دروغ هرگز دشوارتر از این نبوده است، اما چند ابزار مفید وجود دارد که به شما کمک میکند.
چگونه می توانم بفهمم که یک ویدیو با هوش مصنوعی تولید شده است؟
تولید شده توسط هوش مصنوعی هر روز بهتر می شود، اما برخی از پرچم های قرمز و هدایای مرده باقی می مانند. با توجه به آزمایشگاه رسانه MIT، آشکارترین علائم آشکار عبارتند از:
پلک زدن و حرکات لب: آنها را از نزدیک بررسی کنید تا ببینید آیا از ریتم های طبیعی پیروی می کنند یا ناهماهنگ به نظر می رسند.
انعکاس در چشم و عینک: آیا آنها با هم مطابقت ندارند؟ آیا بازتابی وجود دارد؟ آیا آنها حس بصری دارند؟
آیا سن پوست با چشم و مو مطابقت دارد؟علاوه بر این، اغلب در اکثر ویدیوهای هوش مصنوعی، دستها هنوز خاموش هستند. انگشتان بسیار زیاد – یا خیلی کم – و چیزهای عجیب و غریب دیگر وجود دارد. معمولاً نوشتن روی بیلبوردها، تابلوهای خیابان یا حتی نام فروشگاه ها به صورت وارونه، عقب یا غلط املایی به نظر می رسد.
در اینجا چند راه دیگر برای شناسایی تقلبی ها قبل از فریب آنها وجود دارد:
1. از یک ابزار آماده هوش مصنوعی برای تشخیص تقلبی های هوش مصنوعی استفاده کنید
چند ابزار جدید عالی برای تشخیص متن، عکسها و دستکاری صدا ایجاد شده با هوش مصنوعی وجود دارد، اما من هنوز ابزاری برای بررسی ویدیوی جعلی پیدا نکردهام. چندین مورد از جمله Deepware Scanner و Free Deepfake Detector توسط Resemble در دست ساخت هستند. با این حال، من نتوانستم ویدیوهای جعلی را که در بالای این داستان ذکر کردم تشخیص دهم.
من گمان میکنم که تا سال آینده ابزارهای بهتری برای گرفتن فیلم جعلی خواهیم داشت.
خبر خوب این است که برخی از برنامههای اسکن متن و تصویر در شناسایی خلاقیتهای هوش مصنوعی کار مناسبی انجام میدهند:
متن را از هر مقاله کپی کنید و آن را به Copyleaks AI Detector وصل کنید. این احتمال را به شما می گوید که یک انسان آن را در مقابل یک نویسنده هوش مصنوعی نوشته است. مدام بر روی مدلهای جدید هوش مصنوعی تمرین میکند، بنابراین شکست دادن آن سخت است. همان متن مقاله را در جستجوگر هوش مصنوعی دیگری مانند QuillBot یا GPTZero جایگذاری کنید تا لایهای از دروغشکنی اضافه شود.
تصدیق تصاویر نیز آسان تر می شود. از SightEngine به عنوان اولین خط دفاعی خود استفاده کنید. تصاویر ایجاد شده توسط محبوب ترین تولید کننده های تصویر هوش مصنوعی مانند MidJourney، DALL-E، Stable Diffusion و موارد دیگر را شناسایی می کند. سپس، اگر میخواهید ببینید کجای دیگر تصویر استفاده شده است، آن را در TinEye آپلود کنید. اگر در سایت های خبری معتبر منتشر شود و به عنوان واقعیت ارائه شود، می توانید با خیال راحت تری آنچه را می بینید باور کنید.
2. عمیق تر از منابع مبهم و تعصب خود نگاه کنید:
بله، وجود اینترنت باعث می شود اخبار جعلی سریعتر منتشر شوند و ممکن است مقصر افزایش اضطراب سیاسی و حتی خشونت باشند، اما همچنین ابزاری قدرتمند برای حقیقت است.
هنگامی که عنوان طعمه کلیکی را از سایتی که نمی شناسید می بینید یا ادعای ظالمانه یک کارشناس سیاسی را در رسانه های اجتماعی می بینید، آن را بردارید و مستقیماً در گوگل، بینگ یا موتور جستجوی انتخابی خود قرار دهید.
اگر داستان پشت تیتر دقیق باشد، سایت های خبری واقعی را خواهید دید که آن را پوشش می دهند – نه وبلاگ رویای آمریکایی باب. اگر جعلی است، فقط در سایت های رسانه های اجتماعی قرنطینه شده است، توسط عمو رالف دیوانه شما بدون هیچ پیوندی به منبع به اشتراک گذاشته شده است، یا قبلاً افشا شده است، می توانید در آنجا توقف کنید.
هرگز به یک منبع واحد اعتماد نکنید، مهم نیست چقدر ممکن است بخواهید آنچه را که می بینید باور کنید.
بیشتر: نمیخواهید آن را در گوگل جستجو کنید؟ این موتورهای جستجوی جایگزین ارزش کاوش را دارند.
3. از به اشتراک گذاشتن چیزی که باعث خشم شما می شود دست بردارید:
من آن را انجام داده ام. شما چیزی ظالمانه می بینید که می خواهید آن را در اطراف به اشتراک بگذارید و از پشت بام ها فریاد بزنید، “ببین، من درست گفتم، شما همه دیوانه هستید، و این یک پست این را ثابت می کند.” آه اگر فقط اینطور بود.
آن را به اشتراک نگذارید توقف کنید. نفس بکش بررسی واقعیت فراتر از گوگل کردن آن و زدن «اخبار» برای بردن شما به محتمل ترین منابع، منبعی را امتحان کنید تا واقعیت را از داستان جدا کنید، مانند:
Politifact – اختصاص داده شده به تحقیق، تأیید و افشای هرگونه اخبار سیاسی که مورد توجه قرار می گیرد.
FactCheck.org – به داستان های خبری مبهم که جایی بین واقعیت و خیال زندگی می کنند، می پردازد.
بررسی کننده واقعیت واشنگتن پست – تجزیه و تحلیل بیشتر از اخبار ناپایدار با تحقیقات کامل و رتبه بندی درستی.
Snopes – یکی از قابل اعتمادترین سایت ها برای افشای اخبار جعلی. به طور خاص به سیاست اختصاص ندارد، اما دارای بسیاری از اخبار سیاسی است.من این ترفند را دوست دارم زیرا بسیار واضح است اما اغلب در عجله ما برای گفتن نسخه آنلاین “من به شما گفتم” نادیده گرفته می شود.
محتوای گمراه کننده و نادرست اغلب دارای برچسب هایی مانند BREAKING است! و انحصاری! برای جلب توجه و شکستن گارد شما مملو از احساسات و فوریت است. همین امر در مورد پست هایی با تصاویر فوق العاده و گرافیک چشم نواز صادق است. این آب نبات چشم بصری شما را به اشتراک گذاری سریع و بدون سوال وا می دارد. شانس این است که اطلاعات پنهان در داستانی مانند این در بهترین حالت بسیار کج و در بدترین حالت یک دروغ آشکار است.
و وقتی نوبت به منابع می رسد، تا جایی که ممکن است به عقب بگردید تا ببینید یک داستان از کجا سرچشمه گرفته است. فقط به این دلیل که اینفلوئنسر رسانه اجتماعی مورد علاقه شما آن را به اشتراک گذاشته است، درست نیست. در واقع برخی از آنها توسط کشورهای خارجی برای نشر اکاذیب نیز پول می گیرند.
-

مادر دختر نوجوان 14 ساله درباره حادثه ماموران گشت ارشاد : پیگیری شکایت از ماموران / لباسهايش پارهپاره و او براي اينكه پيراهنش نيفتد، آنرا گره زده بود / از خانه بيرون نميرود حتي جرات نميكند پيش تراپيست برود
در ون بچه را ترسانده بودند كه خود و خانوادهات را به زندان مياندازيم و ولت نميكنيم. او را تهديد كرده بودند تو را به زندان ميفرستيم.
مادر یکی از دختران نوجوان 14 ساله به نام “نفس” که یک ماه قبل، با رفتار نامناسب ماموران گشت ارشاد در تهران دستگیر و دچار آسیب شد در مصاحبه با روزنامه اعتماد جزئیات حادثه و پیگیری قضایی ماموران متخلف را توضیح داد. او گفت مامور پليس، زماني كه شكايت كردم، نگاه عاقل اندرسفيهي به من انداخت و گفت: «زنگ زدي 197؟ حالا بدو زنگ بزن ببين چيكار برات ميكنه؟ فكر كردي گوش ما رو ميبرن؟» نه تنها نگران برخوردهاي حقوقي و قضايي نبودند، بلكه مرا مسخره ميكردند
روزنامه اعتماد-مهدي بيك اوغلي: 16مردادماه بود كه فيلمي در فضاي رسانهاي كشورمان منتشر شد كه به سرعت طول و عرض شبكههاي اجتماعي را به هم دوخت. در تصاويري كه در سايتهاي خبري منتشر شده بود، 2دختر نوجوان با برخورد تند ماموران نيروي انتظامي مواجه شده و با خشونت روي زمين كشيده و به خودروي ون گشت ارشاد منتقل ميشوند. در ادامه با انتشار اطلاعات تكميلي مشخص شد كه موضوع مربوط به دختري 14ساله به نام نفس حاجيشريف است كه براي خريد به يكي از مجتمعهاي منطقه مراجعه كرده بود. نحوه برخورد تند ماموران اما با انتقادات كاربران مواجه شد.
فیلم حمله ماموران گشت ارشاد برای بازداشت دو دختر نوجوان در تهران
با گذشت بيش از 1ماه از انتشار فيلم و 2ماه و نيم از رخداد، مريم عباسي مادر نفس در گفتوگو با «اعتماد» ابعاد تازهاي از پرونده و شرايط نفس را شرح ميدهد. عباسي با اشاره به اينكه نفس پس از اين حادثه با مشكلاتي چون استرس و اضطراب مواجه شده از متوليان امر ميخواهد هرچه سريعتر در خصوص اين پرونده احقاق حق كنند.
او در شرح ماجرا ميگويد: «وقتي رسيدم، ديدم صورت دخترم زخمي و خوني است. گردنش كبود شده و جاي چنگ در جايجاي بدنش وجود دارد. لباسهايش پارهپاره و او براي اينكه پيراهنش نيفتد، آن را گره زده است. حيرتآور اينكه بدون روسري جلوي آن همه مرد، بيحال نشسته بود.» او همچنين به اين نكته اشاره ميكند كه ماموران براي اينكه فيلمهاي ون باعث محكوميت آنها نشود ابتدا نفس را در يك ون و سپس در خودروي دوم قرار ميدهند.
برخوردي كه برخي ماموران طرح نور با دختر شما (نفس حاجي شريف) داشتند، بازخوردهاي بسياري در فضاي عمومي كشور پيدا كرد. درباره آخرين ابعاد اين پرونده توضيح ميدهيد؟
قبل از هر چيز لازم است از دادستان دادسراي نظامي تشكر كنم كه چندين و چند جلسه براي ما وقت گذاشته و حرف ما را شنيدند. در شرايطي كه بسياري از افراد و مقامات مسوول مدام به ما ميگفتند: « هيس، ما خودمان پيگيري ميكنيم» ايشان تلاش كرد موضوع پرونده را شفاف، راستيآزمايي كند. حرفهاي ما و ماموران نيروي انتظامي را شنيدند. خودشان پيگير جمعآوري ادله بوده و هستند و مطابق قانون تلاش ميكنند احقاق حق كنند. با اينكه پرونده ما مهر عدم صلاحيت خورده و از دادسراي نظامي خارج شده و ايشان همچنان در كنار ما هستند. البته ما هنوز نميدانيم پرونده در كدام دادگاه و شعبه ارجاع شده است. ذكر اين نكته هم ضروري است كه ما متوجهيم تخلف يك يا چند مامور به معناي تخلف كل ساختار نيست.
چرا پيگيري اين پرونده اين اندازه براي شما مهم است؟ برخي معتقدند به دردسرهايش نميارزد؟
از ابتداي شكلگيري اين بحران تلاش كردم از طريق قانوني موضوع را دنبال كنم. هدف از پيگيري اين پرونده آن است كه دختر من بداند در اين كشور فرقي نميكند متخلف در چه لباس و چه پست و سمتي باشد. هر زمان كه تعرضي به حقوق او يا خود او صورت گيرد، دستگاه قضايي و قانون كشور از او حمايت ميكند. نميخواهم بچهام از مملكت خود بترسد.
ماجراي نفس از كجا آغاز شد؟ زماني كه نفس و دوستش دستگير شدند، شما كجا بوديد؟ در فيلم تنها يك بخش كوچك ماجرا بازتاب داده شده است.
دختر 14ساله من و دوستش در 1تيرماه 1403 در خيابان وطنپور شمالي زماني كه قصد داشتند به مركز خريد بروند، توسط ماموران گشت ارشاد به وضع عجيب و خشونتباري دستگير ميشوند. ما در يك كافيشاپ نزديك به خيابان وطنپور بوديم. دخترم و دوستش براي تحويل گرفتن خريدشان به مركز خريد رفتند و من منتظر بازگشت آنها بودم. دقايقي بعد متوجه شدم موبايل بچهها خاموش شده. سراسيمه شده بودم و از استرس كم مانده بود قالب تهي كنم. ساعت 6و نيم عصر بچهها را ميگيرند و تا ساعت 8 به من خبري ندادند. فكرم هزار جا رفت و آرام و قرار نداشتم. نهايتا از گوشي دوستش به من زنگ زدند و خبر دادند كه گشت ارشاد آنها را گرفته است.
واكنش شما پس از اطلاع از دستگيري بچهها چه بود؟
من تلاش كردم گوشي را به مامور خانم بدهند تا به او بگويم كه اين بچهها 14سالهاند تا برخورد مناسبي با آنها صورت گيرد. اما مامور خانم بدون توجه به حرف من گفتند به مركز پليس امنيت گيشا بياييد. در مسير بودم كه آقايي به من زنگ زد و گفت: «دخترتان جلوي من نشسته؛ آب هم به او دادهايم، روبه روي كولر و هيچ اتفاقي براي او نيفتاده. روسري داشتيد بياريد، نداشتيد هم ايرادي ندارد! فقط بياييد دنبالش.» وقتي اين مامور به من گفت اتفاقي براي بچهتان نيفتاده، و روسري هم نياوريد فهميدم از لحاظ قانوني نميتوانستند بچه را بازداشت كنند. وقتي رسيدم، بماند كه چه حرفها و فحشهاي زشتي به من دادند. به من گفتند: « دخترت را تو خيابون ول كردي. دخترت و…است.»من از يك طرف نگران بچه بودم و از طرف ديگر با تحقيرهاي ممتد مواجه بودم.
اولين بار كه نفس را ديدید چه شرايطي داشت؟
وقتي رسيدم، ديدم صورت دخترم زخمي و خوني است. گردنش كبود شده و جاي چنگ در جايجاي بدنش وجود دارد. لباسهايش پارهپاره و او براي اينكه پيراهنش نيفتد، آنرا گره زده است. حيرتآور اينكه بدون روسري جلوي آن همه مرد بيحال نشسته بود. من تعجب كردم به خاطر حجاب نفس را گرفتهاند، بعد نفس بيحجاب منتظر من نشسته است. حالم بد شد و با ماموران بحثم شد. بلافاصله به همه نهادهاي قانوني شكايت كردم. اين كار را كردم تا فردا نگويند، اگر به فراجا و بازرسي و حفاظت اطلاعات و….شكايت ميكرديد، پيگيري ميشد. بنابراين به بازرسي ناجا، حفاظت اطلاعات ناجا، بازرسي فراجا، حفاظت اطلاعات فراجا و بازرسي كل ناجا و دفتري كه مربوط به آقاي رادان است، شكايت كردم. همچنين به 197 و دادسراي نظامي هم شكايت بردم. اكنون دو ماه و نيم است كه من و وكيلم در حال رفت و آمد هستيم. اما نتيجهاي نگرفتهايم.
مرجعي كه شما از آن شكايت داريد، چه مرجعي است؟
من ميدانم كه نميتوان يك حادثه را به كل نيروي انتظامي تعميم داد و زحمات آنها ناديده گرفته شود. به خاطر خطاي يك نفر يا چند نفر نميتوان گفت كل مجموعه ايراد دارند. من از كل تيم و سرتيمي گشت ارشادي كه بچهام را گرفته و كتك زدهاند، شكايت كردهام. از مسببين اين اتفاق هم شاكي هستم. بعد از 2ماه و نيم، يك جلسه دادگاهمان برگزار نشده. اما يكي از ماموران خانم كه نفس را گرفته، مدتها بعد ادعا كرده، انگشتش در رفته، بلافاصله براي او وقت دادرسي تشكيل دادهاند! چطور ممكن است، شكايت ما اين همه مدت به جايي نرسد و بعد افرادي كه بچه مرا كتك زدهاند بدون هيچ سند و مدركي دادگاهشان برگزار شود.البته من براي رد ادعاي آنها سند و مدرك ارايه كردهام.
نفس روايت آن روز خاص در خيابان وطنپور را چطور براي شما شرح ميدهد؟
فيلم حادثه موجود است و در برخي سايتها منتشر شده. پس از حادثهاي كه براي نفس در خيابان وطنپور رخ داد و ماموران گشتهاي نور با رفتاري غير متعارف و خشن او را ضرب و شتم كرده، سوار ون كردند، ما تلاش زيادي كرديم كه از طريق قانون و با ارايه اسناد و مدارك، حقمان را استيفا كنيم.خوشبختانه متوجه شديم آرشيو دوربين مجتمع تجاري وجود دارد و از دادستان دادسراي نظامي خواستيم به صورت قانوني اين فيلمها را بگيرد. ماموران ادعا كرده بودند، بچهها قبل از برخورد ماموران در منطقهاي ديگر فحاشي كردهاند. فرار كرده و ما دنبال آنها آمدهايم. آن هم با ارايه دوربينهاي مجتمع تجاری كه محل استقرار گشت است، مشخص ميشود.
آيا به درخواست شما براي ارايه تصاوير دوربينهاي خودروي ون پاسخ داده شد؟
ما در تعجبيم كه پليس امنيت به دستور قضايي پاسخ نداده و حتي فيلمي كه مامور انتظامي با هنديكم ميگيرد و در فيلم مشخص است، را ارايه نميكنند. من نميدانم آيا تغيير خودروهاي ون ارتباطي با ارايه فيلم دوربينها دارد يا نه؟ اما بين راه، نفس را از ون اول پياده كرده و سوار ون دوم كردند. چون اگر مسوولان قضايي، درخواست دوربين ون را كردند، دوربين ون دوم را ارايه كنند. وقتي نفس اين موضوع را به من گفت، همه جا اعلام كردم، نفس سوار دو خودرو شده است. خوشبختانه ما در مورد اينكه بچهها را از خودروي ابتدايي پيدا كردند و سوار ون دوم كردند، شاهد داريم.
يعني شما از رخدادهاي درون خودروها شاهد داريد؟
بله، يكي از خانمهايي كه داخل ون اول بوده و داخل ون دوم بوده، براي شخص ما شهادت داده كه چه برخوردي با نفس شده است.
حال و هواي نفس به عنوان يك نوجوان حساس پس از اين رخداد چگونه است؟
در كشاكش امتحانات پايان سال بود كه اين اتفاق تلخ رخ داد. نمراتش نزول چشمگيري پيدا كرد و به درسهاي او آسيب زده است. نفس از خانه بيرون نميرود. حتي جرات نميكند پيش تراپيست برود.دچار اضطراب و استرس شديد است. برخي مشكلات را نميتوانم بگويم اما از نظر روحي و رواني آسيب زيادي پيدا كرده است.
چند شب اول خوابش نميبرد، نصف شب از ترس اينكه ماموران قرار است به خانه بريزند، پيش من ميآيد. در مجتمع مسكوني ما دوربين وجود دارد، هر روز صبح، اول دوربين واحد را ميبيند تا مطمئن شود ماموران پشت درب خانه نيستند و بعد كارهايش را انجام ميدهد. در ون بچه را ترسانده بودند كه خود و خانوادهات را به زندان مياندازيم و ولت نميكنيم. او را تهديد كرده بودند تو را به زندان ميفرستيم. اين روند باعث استرس و ترس شديد نفس شده است. نفس يك دانشآموز نخبه، يك هنرمند مستعد و يك ورزشكار مدالآور است. مدالهاي قهرماني فراواني دارد. اين روزها نفس ميترسد و مدام از من ميخواهد از ايران برويم.
– مطالبه شما از مسوولان قضايي چيست؟
بچه من هم آسيب جسمي ديده و هم آسيب روحي. دليل اينكه پيگير اين پرونده هستم و عليرغم شلوغي كارم براي اين پرونده وقت ميگذارم اين است كه خود ماموران بفهمند كه قانون وجود دارد و مرا مسخره نكنند.
مامور پليس، زماني كه شكايت كردم، نگاه عاقل اندرسفيهي به من انداخت و گفت: «زنگ زدي 197؟ حالا بدو زنگ بزن ببين چيكار برات ميكنه؟ فكر كردي گوش ما رو ميبرن؟» نه تنها نگران برخوردهاي حقوقي و قضايي نبودند، بلكه مرا مسخره ميكردند.
مامور كلانتري به من ميگفت به خاطر اينكه موضوع را افشا كردي با تو برخورد هم ميشود! گفتم مگر من با رسانههاي خارجي صحبت كردهام؟ با رسانههاي داخلي و رسمي كشورم صحبت كردم. اين ماموران نه تنها پشيمان نبودند، بلكه به رفتار تند خود افتخار ميكردند. من به دستگاه قضايي، پناه آورده و درخواست احقاق حق کردم.
مگر غير از اين است كه در مواجهه با اطفال نهايتا بايد تذكر لساني داده شود؟ من نه هدف سياسي دارم و نه به جايي وصل هستم و نياز به حمايت از جايي دارم. فقط با روزنامه داخلي كشورم صحبت ميكنم.
از رييس قوه قضاييه هم درخواست دارم كه اجازه ندهند با بچههاي مردم اينطور برخورد شود. از ابتدا با من برخورد نامناسبي نشد. شب اول وقتي بچه را ميخواستند تحويل ما دهند، گفتند قاضي كشيك گفته اصل مدارك شناسايي شما و دخترتان بايد پيش ما بماند. من احساس ميكنم اين كار را كردند تا ما نتوانيم بلافاصله به پزشكي قانوني برويم. البته يك هفته بعد مراجعه كرديم و اسناد آن در اختيار قاضي است. از مسوولان ميخواهم حق مرا احقاق كنند. حق مظلوم را بگيرند. شب اول ماموران پليس از صورت و گردن دختر من عكاسي كردند و عكسها را دارند. ميتوانند آنها را منتشر كنند. قوه قضاييه و رسانهها بايد پناهگاه من شهروند نوعي باشند. هر مامور و مسوولي در هر جايگاه و پستي كه هست، زماني كه رفتار غير قانوني و فراقانوني دارد بايد با او برخورد شود.
-

مدیر عشقی دَمِ رفتن وام میلیاردی به خودش داد، بازرگان دم رفتن پول ناهار زنش را برگرداند! / درِ دیزی بازه، حیای گربه کجا رفته؟!
در این گونه مواقع روال این است که ابتدا تکذیب میکنند بعد محمل قانونی پیدا میکنند و در مرحله سوم رو به شکایت میآورند. نامه رسمی سازمان بازرسی عمر تکذیب را کوتاه کرد و البته چه بسا به قانون و مصوبه استناد کنند و در صورت شکایت به دستگاه قضا بتوانند اقدام خود را مستند جلوه دهند. ولی از این رفتار مسوولیتناشناسی و بیپرنسیبی میبارد. اگر نگوییم بیحیایی. چون فرض قانونگذار بر این است که مدیرانی بر منصب نشستهاند که برای خود چنین درخواستهایی نداشته باشند.
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- خبر دارید که جناب مجید عشقی و 3 مدیر دیگر – احتمالا کمتر عشقی – از مدیران ارشد سازمان بورس خودشان به خودشان وام 10 میلیاردی دادهاند تا طی 10 سال با بهرۀ 4 درصد آن را بازپرداخت کنند! در کشوری با تورم 50 درصد بهره 4 درصد یعنی هیچ. ضمانت آن هم تنها چک بوده تا خدای ناکرده خاطر شریف نخبگان مدیریت آزرده و ناآسوده نشود. به این بهانه 10 نکته گفتنی است:
1. زمان تصویب این مصوبه خرداد است یعنی یک یا دو هفته بعد از سقوط هلیکوپتر آقای رییسی و در وضعیت انتقال دولت. احتمالا آقای عشقی و رفقا سیاه هم پوشیده و خود را سوگوار مرحوم رییس جمهور فقید هم نشان میدادند. تابلوی بورس هم قرمز بود و این مدیرانِ “تراز ” و محصول خالصسازی از شورای عالی بورس خواستند 10 میلیارد تومان ناقابل وام بگیرند! ماشاءالله به اشتهاشان. (آدم یاد آن ضربالمثل درباره قلت شیردهی میافتد!)
2. ورود سازمان بازرسی کل کشور قابل تقدیر است که از وزیر جدید خواستار پیگیری شده و آوردهاند: “اتخاذ چنین تصمیمی در روزهای پایانی دولت قبل واجد ابهامات جدی است و درصورت اطلاع سهامداران و فعالان بازار به ویژه سهامداران خُرد بر نارضایتی اجتماعی از عملکرد مسوولان بازار اوراق بهادار خواهد افزود”. ورود سازمان بازرسی از این رو هم جای خوشوقتی دارد که روزنامهنگاری به این بهانه گرفتار نخواهد شد. این امر البته به قید احتمال است چون رسانهها در این مُلک مرغ عزا و عروسیاند!
3. در این گونه مواقع روال این است که ابتدا تکذیب میکنند. بعد محمل قانونی پیدا میکنند و در مرحله سوم رو به شکایت میآورند. نامۀ رسمی سازمان بازرسی عمر تکذیب را کوتاه کرد و البته چه بسا به قانون و مصوبه استناد کنند و در صورت شکایت به دستگاه قضا بتوانند اقدام خود را مستند جلوه دهند. ولی از این رفتار مسوولیتناشناسی و بیپرنسیبی میبارد. اگر نگوییم بیحیایی. چون فرض قانونگذار بر این است که مدیرانی بر منصب نشستهاند که برای خود چنین درخواستهایی نداشته باشند. اما شوربختانه برخی از مدیران مدعی دوران خالص سازی حداقل پرنسیبها را هم رعایت نمیکنند. احتمالا الگوی آقای عشقی آقای احمدینژاد بوده که در سال 92 و دَمِ رفتن به دانشگاهی کمک کرد که خودش روی کاغذ تأسیس کرده بود ( ایرانیان) و البته ناچار شد پس بدهد.
4. اگر کارشان قانونی بوده چرا درست در روزهای انتقال دولت این مصوبه را گذراندند؟ چه بسا بتوانند مدارکی برای توجیه قانونی ارایه دهند ولی قطعا اخلاقی نیست. مثل آن مدیر بانک که اصرار داشت حقوق فراتر از عرف خود را به استناد مصوبه جلوه دهد در حالی که فرض قانونگذار این است که شخص از این امکانات به سود خود استفاده نمیکند و پرنسیب دارد!
5. همانگونه که مدرک جعلی علی کردان وزیر کشور دولت اول احمدینژاد باعث شد خود کلمه کردان به معنی مدرک دروغین ثبت شود و رواج یابد و مثلا بگویند مدرک فلانی کردانی است از این پس اصطلاح وام عشقی و مدیر عشقی هم رایج خواهد شد. یعنی وام مدیران به خودشان!
واکنش رییس سازمان برنامه دولت قبل هم قابل توجه است که به جای تقبیح صریح این فعل نوشته است: “دریافت هرگونه تسهیلات قرضالحسنۀ کلان توسط کارکنان و مدیران نهادهای پولی و مالی مصداق کامل تعارض منافع است و مستلزم ضابطهگذاری و نظارت از سوی نهادهای تنظیمگر مستقل است. بهتر است جبران خدمات کارکنان نهادهای مالی به صورت شفاف و نقدی انجام شود.” (یک سؤال هم شکل می گیرد یعنی هنوز ضابطهگذاری نشده برای نظارت نهادهای تنظیم گر مستقل؟! پس دقیقا این همه دستگاه چه کار می کنند؟!)
خدمت برادر داوود منظور که میخواستند رییس جمهور هم بشوند و انصراف دادند باید یادآور شد: بله! مصداق تعارض منافع است و ضابطهگذاری و نظارت از جانب نهادهای تنظیمگر مستقل هم باید انجام شود ولی قرار بود در نظام ایدیولوژیک مدعیان خود را در محضر خدا احساس کنند و آن نظارت عالیه را بر خود جاری بدانند. به تعبیر مرحوم امام: عالم محضر خداست. در محضر خدا معصیت نکنید. شاید در واکنش بگویند این که خودمان به خودمان وام دهیم معصیت نیست. بله معصیت به معنی شرعی کلمه نیست اما ضربالمثلی هم داریم که “درِ دیزی بازه، حیای گربه کجا رفته؟!”
6. حق با آن روزنامه است. دولت سه ساله “اسب زینشده” بود. منتها با این مصداق روشن اسبی برای خودشان و رفقاشان در دورهمی خالصسازی. البته همهشان قطعا مثل جناب رییس بورس و وزیر پیشین جهاد کشاورزی نبودند ولی انگار خالصسازی شد تا عدهای بتازند. این مصوبه یعنی جمع دریافت کننده تسهیلات در بورس تازَنده بودند و سهامداران بازنده!
7. مرحوم مهندس بازرگان دَمِ رفتن از نخست وزیری در آبان 1358 چکی شخصی صادر کرد که مبلغ دقیق آن در خاطرات هاشم صباغیان ذکر شده و در اسناد مالی نخستوزیری هم موجود است . به موجب آن او پول ناهارهای میهمانان خود را که برای کاری غیر امور مملکت – بر اساس احتیاط او – در دفتر نخستوزیری نزد او میهمان بودند بازگرداند همچنین کل پول ناهارهای همسرش در نخستوزیری را (که به اقتضای فضای بعد از ترورها در سال 58 به نخستوزیری آمده بود) مسترد کرد. منتها بازرگان مطلوب نبود چون کراوات میبست و لیبرال بود ولی اینها چون کراوات نمیزنند و ظاهر ارزشی دارند خیلی مطلوباند! تخصص خروجی های دانشگاه امام صادق را در دوران سه ساله خالص سازی دیده بودیم و دل مان خوش بود به آنچه تعهد مینامند. این رفتارها به این وجهه هم اسیب رسانده و جا دارد توضیح دهند که این هم مصداق “اقتصاد اسلامی”یی است که مدعی رواج آن بودند و آن تمدنی که میخواهند بنا کنند این گونه برمیکشد؟!
8.حیف نام عشقی بر این آدمها. چون تا قبل از این رفتار سخیف کلمۀ عشقی امثال میرزاده عشقی را به یادمان میآورد و حالا باید به یاد مدیر عشقی بیفتیم و وام های کلان خودشان به خودشان.
9. اکنون بهتر روشن میشود چرا برخی از تغییرات پزشکیان ناراضیاند و به اسم زاویهدار و غیر انقلابی دوست ندارند آدمهای دیگری سر کار بیایند. ظاهرا به بعضیها خیلی خوش میگذشته است! رییس جمهور همین هفته پیش ابراز تعجب کرد که شرکت زیانده چگونه به مدیران خود فوقالعاده پاداش میدهد. قضیه وام عشقی احتمالا بر تعجب او خواهد افزود. از رییس جمهور اما بیش از تعجب انتظار میرود.
10. جا دارد آقای کاظم صدیقی در اولین نماز جمعه به این موضوع بپردازند و استفاده شخصی را نکوهش و همه را به تقوا سفارش کنند.





