دسته: یادداشت روز

  • کاترین شکدم، معمایی دو چهره: از حامی مقاومت تا نویسنده تایمز اسرائیل

    کاترین شکدم، معمایی دو چهره: از حامی مقاومت تا نویسنده تایمز اسرائیل

    کاترین شکدم، زن بریتانیایی-فرانسوی که زمانی با حجاب کامل در راهپیمایی اربعین شرکت می‌کرد و برای رسانه‌های اصولگرا مطلب می‌نوشت، اکنون با تغییر چهره و انتشار مقالاتی در تایمز اسرائیل، به منتقد سرسخت جمهوری اسلامی تبدیل شده است.

    کاترین شکدم، معمایی دو چهره: از حامی مقاومت تا نویسنده تایمز اسرائیل

    فرض آن‌که کاترین شکدم به ایران سفر نکرده و اصلا وجود خارجی نداشته است؛ سوال آن‌جاست که نفوذ در ساختارهای سیاسی چگونه شکل گرفته است؟

    به گزارش خبرآنلاین، چند روز پیش، وقتی که مصطفی کواکبیان فعال سیاسی اصلاح‌طلب در میزگرد تلویزیونی تحلیل ۱۲ روز جنگ تحمیلی حاضر شد، اقدام به اخراج مهاجرین افغانستانی را تقلیل سطح بحث درباره نفوذ خواند و نام کاترین شکدم را به میان آورد.

    او در این گفت‌وگوی تلویزیونی گفت: شکدم آیه قرآن می‌خواند و در ادامه ادعایی درباره ارتباطات شکدم با برخی افراد مطرح کرد.این اظهارات مانند بمبی در فضای مجازی و رسانه‌ای ترکید و همچنان واکنش‌هایی در پی دارد.

    برای نمونه، محمدرضا زائری، روحانی اصولگرا، در اینستاگرام نوشت: ساده نباشیم و فریب نخوریم! مبتذل کردن موضوع نفوذ و تقلیل دادنش به حاشیه‌هایی چون اتباع بیگانه و کاترین شکدم خودش نوعی نفوذ است! در پرونده ایران اصلا نیازی به سطح نازل روابط جنسی نبود، اگر واقعا موضوع نفوذ برایتان جدی است بروید و گزارش اندیشکده اسراییلی بعد از سرقت اسناد کهریزک را بخوانید (که همان موقع ترجمه و منتشر شد) خلاصه‌اش در یک جمله این است؛ حذف صلاحیت‌های حرفه‌ای و شخصیت‌های کلیدی توانمند و جایگزینی با افراد ظاهرا مؤمن و انقلابی اما ناتوان و ناصالح، یعنی بهترین فرصت برای ریاکاران و چاپلوسانی که با تظاهر خود را به مقامات بالا نزدیک می‌کنند! ⁩

    اما بیشتر واکنش‌ها تکذیب گفته‌های کواکبیان بود.

    خبرگزاری فارس بلافاصله این موضوع را تکذیب کرد و نوشت: کاترین شکدم تنها در ۵ سفر کوتاه به ایران، مجموعاً ۱۸ روز در کشور حضور داشته است. این مدت زمان اندک، با ادعاهای مطرح‌شده درباره فعالیت‌های گسترده یا روابط غیرعادی هیچ‌گونه همخوانی ندارد.

    دادستانی هم علیه کواکبیان اعلام جرم کرد و خواستار ارائه شواهد و مستندات او شد.

    سپس روابط عمومی صداوسیما اطلاعیه‌ای صادر کرد و نوشت: ادعای مطرح شده برگرفته از یک رشته‌توییت منتسب به فردی به نام کاترین شکدم در سال ۱۴۰۰ است که همان زمان با بررسی و راستی آزمایی دقیق مشخص شد این ادعا دروغ و این مصاحبه جعلی است و چنین مطلبی نه در تایمز اسرائیل و نه در هیچ رسانه معتبر دیگری وجود ندارد.

    سیمای اول: زنی با حجاب و طرفدار مقاومت

    اما کاترین شکدم که بود؟

    او زنی از خانواده‌ای بریتانیایی – فرانسوی بود که یهودی اما ظاهرا سکولار بودند. خودش زمانی که در لندن تحصیل می‌کرد با مرد مسلمان و از اهل سنت یمن آشنا شد و در ۱۸ سالگی با او ازدواج کرد.

    بر اساس روایت خبر فوری، شکدم درباره یهودی بودن خانواده‌اش گفته: «من هیچ حس تعلقی به جامعه یهودی نداشتم. بسیار سکولار بزرگ شدم.» برای ازدواج با مرد زندگی‌اش، باید مسلمان می‌شد. بنا به گفته او پس از مطالعه با مذهب شیعه آشنا و به آن علاقه‌مند شد.

    شکدم تحلیل گر سیاسی و مشاور شورای امنیت سازمان ملل در امور یمن بود. او سال ۹۴ برای شرکت در کنفرانسی درباره فلسطین به تهران دعوت شد.

    گزارش‌های ضداسرائیلی‌اش باب طبع کسانی شد که او را دعوت کرده بودند؛ از همان موقع به صدا و سیما و سایر رسانه‌های اصول‌گرا راه پیدا کرد و مواضع ضداسراییلی می‌گرفت، منتقد عربستان بود و به دفاع از محور مقاومت می‌پرداخت.

    حجاب و پوشش کاملی که او داشت را بسیاری از زنان ایرانی نداشتند. تصاویر او در راهپیمایی اربعین مکررا بازنشر می‌شد و در یادداشت‌هایش نیز به ‌شدت از ساختار حاکمیت در ایران دفاع می‌کرد.

    تا آن‌که سال ۹۶ به واسط نادر طالب‌زاده توانست با ابراهیم رئیسی، که کاندیدای ریاست جمهوری شده بود برای شبکه RT روسیه مصاحبه کند.

    کاترین شکدم، معمایی دو چهره: از حامی مقاومت تا نویسنده تایمز اسرائیل

    و اینک سیمای دوم: زنی بی‌حجاب، مقاله‌نویس اسرائیل و ضدایران

    سال ۱۴۰۰ اما کاترین شکدم چهره دیگری شد. زنی که در اروپا زندگی می‌کند و مثل سایر اروپایی ها با موهای آزادِ طلایی رنگ. بعد از خروج از ایران موضع گیری دیگری می‌کرد و آن انتقاد از جمهوری اسلامی بود.

    مطالبش را دیگر در رسانه‌های اصول‌گرا نمی‌نوشت. شکدم این بار مطالبش در تایمز اسرائیل منتشر می‌شد. مقامات ایران را به یهودی ستیزی متهم می‌کرد و می‌گفت جمهوری اسلامی به دنبال ساخت سلاح اتمی است.

    کاترین شکدم در نوامبر ۲۰۲۱ (آذر ۱۴۰۰) سه مطلب در تایمز اسرائیل نوشت که آخرین آن‌ها «مصاحبه‌ام با رئیس‌جمهور رئیسی چه چیزی درباره ایران به من آموخت» بود.

    شکدم ابراهیم رییسی را متهم به «جاه‌طلبی» کرد و نوشت که او اهمیت قدرت، استراتژی و نیاز به جلب نظر بین‌المللی را برای رسیدن به اهدافش درک می‌کند. او در مصاحبه با بی‌بی‌سی فارسی گفت: آن‌چه نوشته‌ام ماهیت رژیم [جمهوری اسلامی] را برملا می‌کند.

    در بخش دیگری هم گفت که حالا نه یهودی و مسلمان بلکه خداناباور است.

    در چند مورد مقاله‌های شکدم در پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای که منتشر شده بود، پس از انتشار گزارش‌هایش در تایمز اسرائیل، از روی وبسایت khamenei.ir حذف شد. همزمان وبسایت دفتر رهبری در اطلاعیه‌ای اعلام کرد: «این نویسنده صرفا در سال‌های ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ از طریق برخی فعالان رسانه‌ای علاقه‌مند به انقلاب اسلامی، مطالب و یادداشت‌هایی را در موضوعات مرتبط با ارزش‌های اسلام و انقلاب اسلامی ارسال کرده که برخی از آن‌ها در این رسانه منتشر شده و پس از سال ۱۳۹۶ نیز هیچ‌گونه ارتباطی با این رسانه نداشته است. اما باتوجه به تغییر مواضع و رویکردهای اخیر این نویسنده و عدم رعایت قواعد حرفه‌ای، مطالب نویسنده مزبور از این رسانه حذف شده است.»

    کاترین شکدم، معمایی دو چهره: از حامی مقاومت تا نویسنده تایمز اسرائیل

    مدتی بعد یک اکانت جعلی توئیتری مصاحبه‌ای ساختگی به نام شکدم منتشر کرد که در آن او مدعی شده بود که با ۱۰۰ نفر رابطه داشته است که برای باورپذیر کردن ادعا، آورده بود که البته همه این روابط به مسائل جنسی ختم نشده است.

    این ادعا تکذیب شد و رسانه‌هایی مثل تسنیم نوشتند که شکدم در پنج سفری که به ایران داشته مجموعا ۱۸ روز در این کشور بود و این ادعا با عقل جور در نمی‌آید.

    در ادعای حساب توئیتری جعلی نیز سردار یدالله جوانی واسطه ورود شکدم به مجموعه نظام معرفی شده و ادعا شده بود که این آشنایی از طریق خبرنگار تهران تایمز شکل گرفته است. این ادعا نیز همان زمان تکذیب شد.

    سردار جوانی مدیرمسئول نشریه صبح صادق و معاون سیاسی سپاه پاسداران به فارس گفت: ادعای مطرح شده توسط برخی افراد در فضای مجازی مبنی بر ارتباط نویسنده اسراییلی با اینجانب از طریق خبرنگار تهران تایمز یا هر طریق دیگر و سپس معرفی وی به برخی سایت ها و رسانه ها کذب و دروغ محض است.

    سردار جوانی منکر هرگونه شناختی از کاترین شکدم شده و گفته: با صراحت اعلام می‌کنم اساسا بنده نه ایشان را می‌شناسم و نه دیده ام، لذا مطالب منتشر شده در این خصوص را قویا تکذیب می‌کنم.

    همچنین اسفند ۱۴۰۰ مطالبی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که حمیدرضا مقدم‌فر با شکدم دیدار کرده و از طریق او به نهادها و ارگان‌هایی چون دفتر حفظ و نشر آثار رهبری و خبرگزاری تسنیم مرتبط شده است. خبرگزاری تسنیم با انتشار بیانیه‌ای که روی وبگاه خود منتشر کرد این دیدار را تکذیب و آن را دروغ‌پردازی برخی طرفداران محمود احمدی‌نژاد خواند و تاکید کرد که حمیدرضا مقدم‌فر در دفتر رهبری مسئولیتی ندارد که بخواهد چنین ارتباطی را ایجاد کند.

    من جاسوس نبودم: به دفتر رهبری نرفتم و کسی به من نگفت می‌خواهیم بمب اتم بسازیم

    به جز رسانه‌های اصول‌گرا مثل فارس و تسنیم، خود کاترین شکدم یکبار دیگر به بی‌بی‌سی فارسی رفت و برخی از ادعاها را تکذیب کرد. قسمت‌هایی از این مصاحبه که مربوط به اسفند ۱۴۰۰ است، در روزهای اخیر در برخی رسانه‌ها از جمله خبرگزاری صداوسیما بازنشر شده است.

    شکدم در فیلم کامل این مصاحبه می‌گوید که من جاسوس و مامور هیچ کشوری نیستم و فقط تحلیلگر سیاسی بودم. او می‌گوید تا به حال به اسرائیل سفر نکرده و درباره انتشار مطلب خود در روزنامه اسرائیلی نیز چنین پاسخ داد: احساس کردم مهم است که هم مردم ایران و هم اسرائیل نگاه متفاوتی نسبت به تحولات خاورمیانه پیدا کنند.

    او درباره برداشتن حجابش پس از خروج از ایران می‌گوید که وقتی به کشوری مثل ایران سفر می‌کنید باید حجاب داشته باشید.

    شکدم در ارتباط با حجابش زمانی که در انگلیس بود نیز می‌گوید: شوهر سابق من از یمن [و مسلمان] بود از من خواسته شده بود حجاب داشته باشم و می‌خواستم در خانه آرامش داشته باشم و به درخواست شوهرم تن دادم. وقتی که از شوهرم طلاق گرفتم تصمیم گرفتم که خودم باشم.

    با این حال این بخش از صحبت او کمی تعجب آور است و با منطق سازگار نیست چرا که او در سال ۲۰۱۴ از همسرش جدا شده و در سال ۲۰۱۵ به ایران دعوت شده بود.

    کاترین شکدم در بخشی از این مصاحبه می‌گوید که به مقامات ایرانی گفته بود که اصل و نسب او یهودی است اما چون با یک مرد مسلمان ازدواج کرده بود مقامات ایران درباره اصل و نسب او کنکاش نکردند: «آن‌ها من را یک ابزار تبلیغات برای اهداف خود می‌دیدند. خیلی هم سراغ جزئیاتی که بتواند خلاف نظر خودشان را برساند نرفتند.»

    او در پاسخ به این سوال خبرنگار که چرا خود را در قالبی که آن‌ها می‌خواستند قرار می‌دادید می‌گوید: می‌خواستم ببینم که مقامات ایران با ایده اسرائیل مخالف هستند یا راجع به کل مردم یهودی اسرائیل صحبت می‌کنند. من هم به این نتیجه رسیدم که نفرت آن‌ها در ایران فقط دولت اسرائیل نیست بلکه یهودیان هم به طور عمومی هستند. خیلی وقت ها وقتی آدم ها جلو دوربین می‌نشینند حرفهایی که می‌زنند با زمانی که پشت دوربین می‌نشینند فرق می‌کند.

    او همچنین می‌گوید: در هیچ زمانی سعی نکردم که به رسانه‌های ایران نفوذ کنم یا وارد دالان‌های قدرت در ایران شوم. من بعضی از این گزارش ها را خوانده ام اصلا این حرف ها نیست. اینکه مقامات ایرانی بخواهند اسرار دولتی را به من بدهند یک حرف غیرمنطقی است.

    شکدم در پاسخ به این که آیا نادر طالب زاده او را به ایران دعوت کرد می‌گوید: او مسئول سازماندهی کنفرانس بود اما او نبود که از من دعوت کرد. یک دفتری نزدیک به مجلس ایران این کار را کرد. من بعدا نادر را در ایران دیدم قبلا با او هیچ صحبتی نکرده بودم. بعدا فهمیدم او جزوی از برنامه گذاران آن کنفرانس بود.

    او می‌گوید که نادر طالب زاده فرصت مصاحبه با ابراهیم رئیسی را برای او فراهم کرده است اما خبرگزاری روسیه بود که از من خواست این مصاحبه را انجام دهم.

    شکدم در پاسخ به این که نتیجه گیری مقاله‌اش در تایمز اسرائیل که ایران می‌خواهد بمب اتم بسازد نیز توضیح داد: هیچ کس این را به من نگفت. این استنتاج من بود. من دسترسی به اطلاعات محرمانه نداشتم. من توانسته بودم به ایران بروم و با خیلی ها صحبت کنم. می‌توانستم در لابه لای حرف هایشان این را ببینم.

    داستان نفوذ کاترین شکدم راست یا دروغ باشد، نافی موضوع نفوذ در ساختار کشور نیست؛ نفوذی که این روزها پس از ترور شخصیت‌های علمی و نظامی توسط اسرائیل، بیش از هر زمان دیگری مورد توجه قرار گرفته است.

  • روش‌های جدید کلاهبرداری تلفنی

    روش‌های جدید کلاهبرداری تلفنی

    کلاهبرداران با استفاده از تکنیک‌های روان‌شناسی، سعی می‌کنند قربانیان را تحت فشار قرار دهند و اطلاعات حساس آنها را به‌دست آورند.

    روش‌های جدید کلاهبرداری تلفنی

    در دنیای امروز، جایی که فناوری و ارتباطات به سرعت در حال پیشرفت است، کلاهبرداری‌های تلفنی به یکی از چالش‌های جدی برای شهروندان تبدیل شده این نوع کلاهبرداری‌ها همچنان قربانی می‌گیرند و کلاهبرداران با ترفندهای جدید و پیچیده، به طعمه‌های خود نزدیک‌تر می‌شوند.
    اطلاعات آنلاین نوشت: دنیای تاریک کلاهبرداری‌های تلفنی هر بار با جدیدترین روش‌ها روبرو است. یک شماره ناشناس روی صفحه نمایش می‌درخشد و بعد، اینجاست که آن کلاهبرداری معروف اتفاق می‌افتد. به همین راحتی و با یک تماس، پول میلیونی به حساب مجرمان واریز می‌شود و طعمه‌ها می‌مانند، با یک حساب خالی! قربانیان این پرونده‌ها، گاهی برنده قرعه‌کشی رادیو شده‌اند و گاهی هم برنده یک برنامه تلویزیونی. گاهی هم وقتی جواب تماس را می‌دهند، صدای مردی را می‌شنوند که از سوءاستفاده حساب بانکی‌شان خبر می‌دهد و به همین منظور تمام اطلاعات حساب بانکی را می‌گیرد و کارش تمام می‌شود. این تنها یک تماس نیست؛ این یک تله است. کلاهبرداران با استفاده از تکنیک‌های روان‌شناسی، سعی می‌کنند قربانیان را تحت فشار قرار دهند و اطلاعات حساس آنها را به‌دست آورند.

    روش‌های جدید کلاهبرداری تلفنی

    کلاهبرداران تلفنی، با ترفندهای پیچیده و فریبنده، به طعمه‌های خود نزدیک می‌شوند و در کمین نشسته‌اند تا با یک پیام یا تماس، اعتماد را جلب کنند. گاهی اوقات آنها با ارسال پیامک‌هایی که به نظر می‌رسد از طرف بانک‌ها یا مؤسسات معتبر است، سعی در فریب قربانیان دارند. این پیامک‌ها معمولاً حاوی لینک‌هایی هستند که قربانی را به وب‌سایت‌های جعلی هدایت می‌کنند. آنهایی که با کلیک بر روی یک لینک، به دام می‌افتند.
     همچنین در شگرد دیگری، کلاهبرداران با استفاده از شماره‌های ناشناس و هویت‌های جعلی، خود را به‌عنوان نمایندگان بانک‌ها معرفی می‌کنند. آن‌ها با صدای مطمئن و حرفه‌ای به طعمه‌های خود می‌گویند که برای تأیید اطلاعات حساب خود باید اطلاعات شخصی‌شان را ارائه دهند. همچنین کلاهبرداران با اعلام اینکه شما برنده یک قرعه‌کشی شده‌اید، سعی می‌کنند قربانیان را به پرداخت هزینه یا ارائه اطلاعات شخصی وادار کنند. این روش معمولاً با وعده جوایز وسوسه‌انگیز همراه است و بسیاری از افراد را به دام می‌اندازد.

    آمارهای نگران‌کننده از افزایش کلاهبرداری تلفنی

    طبق آمارهای پلیس فتا، تعداد کلاهبرداری‌های تلفنی در سال ۱۴۰۳ نسبت به سال قبل‌تر، ۳۰ درصد افزایش یافت. در سال گذشته، بیش از ۵۰ هزار مورد کلاهبرداری تلفنی گزارش شد و خسارات مالی ناشی از آن‌ها به بیش از ۲۰۰ میلیارد تومان رسید. این اعداد تنها نمایانگر یک واقعیت تلخ هستند: کلاهبرداران در حال پیشرفت و تطبیق با شرایط جدید هستند. طبق آمار، بیشترین قربانیان در سنین ۲۵ تا ۴۰ سال قرار دارند.
    حدود ۴۵ درصد از کلاهبرداری‌ها مربوط به پیامک‌های جعلی و ۳۵ درصد مربوط به تماس‌های تلفنی با هویت جعلی است. همچنین میانگین خسارت مالی هر قربانی در این نوع کلاهبرداری‌ها حدود ۴ میلیون تومان تخمین زده شده است. کلاهبرداری‌های تلفنی در ایران به یک معضل جدی تبدیل شده است که نیازمند آگاهی و آموزش عمومی است. با توجه به روش‌های جدید و پیشرفته کلاهبرداران، شهروندان باید هوشیار باشند و از ارائه اطلاعات شخصی و مالی خود به افراد ناشناس خودداری کنند. همچنین، نهادهای مسئول باید اقدامات جدی‌تری در راستای پیشگیری و مقابله با این نوع کلاهبرداری‌ها انجام دهند.

    سه عامل مهم در افزایش کلاهبرداری‌ها

    علیرضا طباطبایی هاشمی، حقوقدان و وکیل متخصص در زمینه جرایم رایانه‌ای، در گفت‌وگو با خبرنگار اطلاعات آنلاین به بررسی دلایل استمرار کلاهبرداری‌های تلفنی در ایران پرداخته است. او به چند عامل اجتماعی و اقتصادی کلیدی اشاره می‌کند که موجب افزایش این نوع کلاهبرداری‌ها شده‌اند.
    او نخستین عامل را مشکلات اقتصادی و فشارهای معیشتی می‌داند. او می‌گوید: «بسیاری از مردم به دنبال راه‌های سریع برای کسب درآمد و دریافت کمک‌های مالی هستند. این وضعیت، بستر مناسبی برای کلاهبرداران فراهم می‌کند تا با وعده‌های واریز جوایز یا یارانه‌ها، قربانیان را فریب دهند.» او به پرونده‌ای اشاره می‌کند که در آن زنی خانه‌دار فریب تماسی را خورد که مدعی برنده شدن در قرعه‌کشی یکی از اپراتورهای تلفن همراه بود. این خانم، بدون اینکه در قرعه‌کشی شرکت کرده باشد، به امید دریافت پول، به دام افتاد.
    دومین عامل، کاهش اعتماد عمومی به نهادها و منابع رسمی اطلاع‌رسانی است. دکتر طباطبایی بیان می‌کند: «وجود اطلاعات جعلی در شبکه‌های اجتماعی باعث شده افراد کمتر به هشدارهای رسمی توجه کنند. بسیاری از مردم فکر می‌کنند که این مسائل برای دیگران اتفاق می‌افتد و نه برای خودشان. این تصور نادرست، آن‌ها را در معرض خطر قرار می‌دهد.»
    سومین عامل، نداشتن سواد رسانه‌ای و حقوقی در قشر وسیعی از جامعه است. دکتر طباطبایی تأکید می‌کند: «این ناتوانی در تشخیص تماس‌های واقعی از جعلی، به ویژه در مناطق کم‌برخوردار، مشکل‌ساز است. کلاهبرداران با استفاده از صداهایی مشابه مجریان تلویزیونی، تلاش می‌کنند تا تماس‌های خود را معتبر جلوه دهند.»

    چالش‌های پلیس و دستگاه قضایی

    او همچنین به چالش‌های پلیس و دستگاه قضایی در ردیابی سریع مجرمان اشاره می‌کند: «استفاده از سیم‌کارت‌های اجاره‌ای و حساب‌های بانکی واسطه، موجب شده تا کلاهبرداران با خیال راحت به فعالیت خود ادامه دهند. این چرخه فریب ادامه خواهد داشت تا زمانی که آگاهی عمومی به سطح مناسبی نرسد و برخوردهای قضایی مؤثرتر شود.»
    طباطبایی همچنین به ضعف نظارت رسانه‌ای نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: «مقررات حاکم بر صداوسیما ضمانت اجرایی کافی ندارند. این ضعف در نظارت، به کلاهبرداران این امکان را می‌دهد که به راحتی به قربانیان دسترسی پیدا کنند.» او تأکید می‌کند که بازنگری در سازوکار نظارت بر محتوای تبلیغاتی و ارتقاء سواد رسانه‌ای جامعه از ملزومات اصلاح این وضعیت است.

    روش‌های نوین کلاهبرداران

    در سال‌های اخیر، کلاهبرداران تلفنی با استفاده از روش‌هایی نوآورانه و هماهنگ با شرایط اجتماعی و تکنولوژیکی جامعه، قربانیان زیادی را فریب داده‌اند. آن‌ها دیگر به تماس ساده با «سلام، من از بانک تماس می‌گیرم» بسنده نمی‌کنند؛ بلکه با سناریوهایی پیچیده و حرفه‌ای وارد می‌شوند. یکی از روش‌های شایع، تقلب در قالب مسابقات تلویزیونی یا رادیویی است. در پرونده‌ای که در رسانه‌ها بازتاب یافت، بیش از ۲۰۰ نفر فریب خوردند. فردی با قربانی تماس می‌گرفت و مدعی می‌شد که در حال پخش زنده از رادیو یا تلویزیون است و مخاطب در یک مسابقه شرکت داده شده. با القای فضای شاد و فوری، فرد را ترغیب می‌کردند اطلاعات کارت بانکی‌اش را برای دریافت جایزه وارد کند.
    روش دیگر، تبلیغ وام فوری در شبکه‌های اجتماعی است. در تابستان ۱۴۰۴، پلیس فتا اعلام کرد که برخی از افراد سودجو با طراحی صفحات جعلی، افراد را برای دریافت وام فوری فریب می‌دادند و پس از دریافت پیش‌پرداخت یا اطلاعات بانکی، ناپدید می‌شدند. همچنین فروش زمین و خودرو به‌صورت صوری رواج یافته. در مواردی دیده شده که باندهای حرفه‌ای، با اسناد جعلی، املاک یا خودروهایی را که اصلاً وجود خارجی ندارند، به فروش می‌گذارند و پس از دریافت بیعانه، شماره‌ها و ردپاهای خود را پاک می‌کنند.
    این روش‌ها نشان می‌دهد کلاهبرداران تلفنی با تحلیل شرایط روز و نیازهای مردم، هر روز نقشه‌ای تازه می‌کشند.

    قوانین چه می‌گوید؟

    برای مقابله با کلاهبرداری‌های رسانه‌ای، به‌ویژه آن دسته که از طریق رادیو و تلویزیون یا پیام‌رسان‌ها صورت می‌گیرد،مجموعه‌ای از قوانین در کشور وجود دارند که می توانند پایه‌ای مناسب برای برخورد با این جرم باشند، اما پاسخگوی چالش‌های نوین این حوزه نیستند. یکی قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء و کلاهبرداری که به‌طور کلی به فریب و تحصیل مال از طریق حیله و نیرنگ می‌پردازد، و دیگری قانون جرایم رایانه‌ای که ابزارهای دیجیتال و فضای سایبر را هدف قرار می‌دهد.
     به عنوان مثال، اگر یک فرد از طریق تماس تلفنی یا پخش آگهی جعلی در صداوسیما مخاطب را فریب دهد، مشمول قانون تشدید است. ولی اگر از لینک جعلی یا درگاه پرداخت فیشینگ استفاده کرده باشد، به استناد مواد 736 و741 قانون مجازات اسلامی تحت تعقیب قرار می‌گیرد. به گفته طباطبایی ، قوانین موجود در حوزه جرایم سایبری به خودی خود کافی هستند و ما با خلاء قانونی خاصی برای مجازات مجرمان و مرتکبان مواجه نیستیم. مشکل عمده و اساسی، در فرآیند پیگیری و اثبات جرم توسط قربانیان است. اغلب قربانیان به دلیل عدم دانش کافی، اعتماد بی‌جا، طمع، یا ترس، اطلاعات لازم را در اختیار ندارند یا از ارائه آن خودداری می‌کنند که همین امر، کار رسیدگی را دشوار می‌کند.

    راه چاره؛ افزایش آگاهی و نظارت

    علیرضا طباطبایی هاشمی بر این نکته تأکید می‌کند که کلاهبرداری‌های تلفنی یک چالش جدی در جامعه امروز ایران هستند و نیاز به آگاهی عمومی و همکاری بین نهادهای مختلف برای مقابله با این پدیده احساس می‌شود. تنها با افزایش آگاهی و نظارت مؤثر می‌توان از گسترش این نوع کلاهبرداری‌ها جلوگیری کرد.
    برای پیشگیری از این نوع جرایم، یکی از راهکارهای مهم، تقویت سازوکارهای مقرراتی در سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی است. این سازمان باید سازوکاری فراهم کند تا مردم بتوانند به راحتی تلفن‌های مشکوک به فعالیت کلاهبرداری را گزارش دهند و این شماره‌ها به سرعت محدود یا مسدود شوند. این اقدام می‌تواند از گسترش دامنه جرم و تداوم آن جلوگیری کند.
  • جای خالی ایرانیان در توییتر برای دفاع از حقانیت ملت

    جای خالی ایرانیان در توییتر برای دفاع از حقانیت ملت

    آقا یا خانم مسئول فیلترینگ! آیا این همیت، این یک‌دلی، این غیرت و انسانیت سزاوار دیده‌شدن و مخابره به جهانیان نبود؟ آیا هر نوشتار، تصویر و ویدیو از این شجاعت و رشادت ملت ایران، یک تیر به قلب دشمنان و بدخواهان و آنانکه کفتار‌صفت منتظر زمین‌خوردنمان و پاره‌پاره کردن وطنمان بودند، نیست؟

    ایرانیان توییتر در جنگ 12 روزه

    شبکه اجتماعی ایکس یا همان توییتر سابق، مهم‌ترین و بزرگترین جامعه نوشتاری دنیاست که از نظر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و … بیشترین تاثیرات لحظه‌ای را گاه در سرتاسر دنیا به همراه دارد. یک توییت می‌تواند قیمت‌ها را در مارکت جهانی جابجا کند. یک خط نوشته از سران یکی از کشورها می‌تواند تحولات بزرگی را رقم بزند. فضای بسیار پرمخاطب و تاثیرگذاری که متاسفانه سیاست‌های غلط حاکمیتی، ایرانیان را از حضور در این فضا منع کرده است و باز هم دچار خودتحریمی شده‌ایم.

    ایرانیان در کف توییتر

    با وجود فیلترینگ، عدم آشنایی اکثر ایرانیان با این فضا و شاید هم محدودیت‌های نوشتاری و بصری در گذشته‌ی توییتر، پلتفرم ایکس اما با ایرانیان غریبه نیست. به طور دقیق نمی‌توان گفت چه تعداد ایرانی در ایکس حضور دارند. برخی آمارها این تعداد را از 1 تا 2 میلیون کاربر تخمین زده‌اند. افراد محبوب ایرانی در توییتر هم زیاد نیستند و صفحات رسمی حاکمیتی نیز دنبال کننده زیادی ندارند.

    انقلابی و ضد انقلابی

    در میان افراد با بالاترین دنبال کننده می‌توان به محمد جواد ظریف وزیر امورخارجه دولت روحانی، نازنین بنیادی و چند سیاست‌مدار داخل و خارج کشور اشاره کرد. مابقی حساب‌های پر‌مخاطب متاسفانه به افراد و یا سازمان‌های ضد انقلاب و مخالف حکومت تعلق دارد. البته در میان این صفحات، افراد و شخصیت‌های تاثیرگذار هم هستند که نوشتارشان در راستای صیانت از حقوق ملت ایران است. اما همانگونه که گفته شد خلاء مخاطب به شدت در این فضا مشهود است. درست مانند یک بازار بزرگ مدرن و پر از کالا که هیچ مشتری و خریداری ندارد.

    در ترند فارسی اکثر هشتگ‌ها نیز در اختیار مخالفان جمهوری اسلانی ایران است و اگر هشتگ مهسا امینی را که پر استفاده‌ترین هشتگ تاریخ توییتر فارسی است را به دلیل مسائل اجتماعی و نه سیاسی کنار بگذاریم، مابقی هشتگ‌های ترند بیشتر از سمت مخالفان است. خود این امر گواه بر این است که حاکمیت فضای مهم ایکس را به دلیل سیاست‌های غلط دولت‌ها به دشمن واگذار کرده است.

     

    ضد انقلابیِ اسرائیل‌دوست

    مخالفان نظام، سلطنت طلب‌ها و اخیراً هم حساب‌های فیک فارسی هوادار اسرائیل این روزها بیشترین جولان را در کف توییتر می دهند. در طرف مقابل اکانت‌های طرفداران انقلاب که بیشتر منتسب به جریان های فکری پایداری‌ها (جلیلیسم)، قالیبافی‌ها و عده معدودی هم مستقل هستند حضور دارند.به این جمع طیف معتدلیون و اصلاح‌طلبان را هم اضافه کنید. این 2 گروه از آغاز پیدایش توییتر همیشه در حال نزاع و تخریب یکدیگر بوده‌اند و اساساً میدان بازی‌شان جای دیگری است. چیزی به نام ایران، دفاع از ایران و وفاق ملی در بین توییت‌نویس‌های داخلی هرگز مشاهده نمی کنید. حتی در همین روزهای جنگ تحمیلی که توییتر فارسی شده بود محل عرض اندام صهیونیست ها و ساده لوحانه جشن پیروزی و سرنگونی سر می دادند، باز هم این دو طیف مشغول تخریب یکدیگر بودند. اگر بی انصافی نکنیم در طول 12 روز جنگ توسط برخی از شخصیت ها و کاربران این گروه توییت‌های خوبی زده در محکومیت حمله مذبوحانه رژیم تروریست صهیونیستی زده می‌شد، اما به محض اعلام آتش‌بس، جنگ میان این دو باز شروع شد و آتش تخریب، تحقیر و توهین را به سمت هم گشودند.

    بازار سید اسماعیل شعبه توییتر

    در بین ایرانیان مستقر در ایکس یک جماعت دیگر هم هستند بسیار معدود اما متحد در کنار هم که یک کلونی تشکیل داده‌اند. دختران و پسرانی که متعلق به نسل زد هستند. نوع نگارششان و دیدگاهشان، لایف استایل و  سبک مراوداتشان کاملاً متفاوت است با آدم های معمولی که می‌شناسیم. در بین این جماعت دختران و پسران عاشق هستند،خیانت‌دیده و خیانت‌کرده. آدمهای کلافه و بلاتکلیف حضور دارند، فلسفی نویسان چِت داریم، فضانوردان بنگی داریم. حتی آدم موفق‌های الکی و پیکج فروش، دانشجویان بی‌هدف، چقدر پرستار و دکتر روزمره‌نویس از بدبختی مریض‌ها داریم، مدیران میانی اچ آر، مدیران روابط عمومی‌ها و منتورهای شرکت‌های خصوصی و استارتاپی، کمی تا قسمتی هم هنرمند و سلبریتی داریم. خلاصه همه جوره داریم. حتی متقاضیان دریافت و فرستندگان نود [90 نیست ها]!

    در توییتر فارسی همه چیز داریم، اما آدم معمولی نه! نداریم.

    جای خالی ایرانیان در توییتر فارسی

    محمد جواد آذری جهرمی در روزهای اول جنگ درخواست کرده بود توییتر در ایران بلافاصله رفع فیلتر شود. توییتر در زمان جنگِ نابرابرِ تحمیلی می‌توانست بزرگترین سنگر ایرانیان برای دفاع از ایران، و نشان دادن چهره پلید متخاصم صهیونیستِ کودک کُش باشد. می‌توانست نمایش دهنده اقتدار ایرانیان و اوج همدلی و حمایت از نظام حاکم باشد. تصور کنید حداقل  20 میلیون ایرانی در یک روز نام مقدس #ایران را تِرند جهان می‌کردند. تصور کنید صدها کمپین و هزاران توییت محکومیت علیه حملات دشمن به خاک وطن منتشر می‌شد، آیا فردای آن نتانیاهو جرأت می‌کرد در پیام خودش از مردم ایران نام ببرد؟ آیا پس‌مانده متعفنِ سلطنت پهلوی با دیدن تنفر ایرانیان از اسرائیل و حملاتش به خاک ایران، جرأت می‌کرد توییت دیگری در دفاع از حمله به خاکمان بزند؟

    من حداقل در جامعه محدود اطرافم یقین دارم جمعیت قابل توجهی از شرایط فعلی ناراضی‌اند و مخصوصاً عملکرد ضعیف دولت سیزدهم را باعث مشکلات امروزشان می‌دانند، اما همه آنها با حمله نظامی اسرائیل به خاک کشورمان مخالفند. و بر تغییر رژیم توسط یک اشغالگر که آن همه جنایت در سرزمین‌های اشغالی مرتکب شده، باور ندارند. جای دردناکش برای اپوزیسیون پا منقلی اینجاست؛ آنانی هم که تا قبل از جنگ بازگشت پهلوی را آرزو می‌کردند، و گمان می‌کردند با براندازی و آمدن فرزند ناخلف پهلوی‌ها می‌توان کشور را نجات داد، بسیار از او خشمگین هستند و او را به خیانت به میهن و حتی پدر و پدربزرگش متهم می کنند.

    جای مردم عادی در توییتر خالی است. حساب‌هایی که در بالا از آنان یاد کردم نمی‌توانند نماینده خوبی در توییتر فارسی باشند. برای امثال محمدجواد های لاریجانی و همفکرانش مجبورم با مثالی ساده توضیح دهم: تصور کنید در یک محل زندگی می‌کنید. با یک نفر به مشکل خورده اید. او اصلا از شما بدش می‌آید و پشت سرتان صفحه گذاشته است. در این مساله حق هم با شماست، طرف مقابل فردی بد، دروغگو  و شیر ناپاک خورده است. شما تودار هستید و نمی‌خواهید کسی از مساله آگاه شود. اما در مقابل، طرف موضوع را عمومی کرده و هرکجا رفته و هرکس را دیده، بد شما را گفته است. چه می کنید؟ می خواهید تودار بمایند و به خدا واگذارش کنید؟ شما را چهره بدی معرفی کرده‌اند و پای آبرویتان در میان است. باز هم سکوت می‌کنید؟ خودتان به کنار! این موضوع به خانواده و عزیزانتان آسیب نمی‌زند؟ ممکن نیست که در محل انگشت نما شوید؟ حتماً به عنوان یک انسان عاقل و صاحب حق بایست که از خودتان دفاع کنید. به شما باشد می‌خواهید جلوی همسایگانتان را بگیرید و توضیح دهید. به چند نفر می توانید بگویید؟ چگونه باورتان می‌کنند؟ برای دفاع از خود چه دارید بگویید؟

    من به شما می گویم به جای گفتن حقیقت به یک یا چند نفر، تلاش کنید افراد بیشتری را در محل‌های تجمع اهالی مثل نانوایی، صف شیر و حتی مسجد محل جمع کنید و توضیح دهید. خودتان را و حقیقت خودتان را با دلیل آشکار کنید. حتماً در بین آن همه آدم اگر شما راست‌کردار باشید پشت شما در می‌آیند و از شما دفاع می کنند. حتی آنها برای دفاع از حقانیت شما دیگرانی را هم که در جمع حضور نداشته‌اند آگاه می‌کنند و اینگونه شما تبرئه و طرف مقابل رسوا می‌شود. این خیلی خوب است. شما مدافعانی پیدا کرده‌اید که اگر فردا روز، مشکل مشابهی پیش بیاید، شما را می‌شناسند و نتنها از طرف مقابل نمی‌پذیرند، بلکه از شما حمایت هم می‌کنند.

    پیرو مثال فوق شما ایران و مردم ایرانید. آن فرد بد و دشمن شما اسرائیل و آمریکاست. و آن تجمعات به مثابه توییتر و شبکه‌های اجتماعی بزرگی است که حرف شما و حقیقت شما در آن شنیده شد. از این داستان نتیجه می گیریم که در دنیای پر از فرکانس، سیگنال و ترافیک داده‌ها، باید حضور پرقدرت و موثر داشت. برادر و خواهر مسئول عزیز، صدا و سیما با دهها شبکه درون و برون مرزی‌اش نمی‌تواند نماینده همه مردم ایران باشد! تا همین قبل از جنگش هم خانه امن گروهی معدود بود و غیر از این اقلیت مأنوس با خود، مابقی را داخل آدم حساب نمی کرد! و کاش که به همین سادگی بود، حتی بارها آب پاکی را روی دستانمان ریختند که اگر نمی خواهید جمع کنید و ازاین کشور بروید. ایران فقط مال ماست. تلویزیون هم مال ما حزب اللهی هاست و بقیه‌تان کلهم اجمعین ول معطلید. با این صدا و سیما نه می‌شود وفاق کرد و نه اطمینان داشت که امانتدار باشد و صدای ایران و ایرانی جماعت!
    ایرانی باید از خودش دفاع کند. همانگونه که ما موشک ساختیم و در مقابل کشتار مردم بی دفاعمان ، پر‌قدرت بر سرشان موشک ریختیم! باید برای دفاع و حتی حمله در فضای سایبر آماده باشیم و حضور حداکثری داشته باشیم. موشک دفاع از ایران در فضای مجازی، توییت‌ها و هشتگ‌های #ایران است که باید میلیونی بر سرشان فرود آوریم و جهاد روشنگری در برابر سلطه امپریالیسم تروریست‌پرور راه بیاندازیم. نتانیاهو، همفکرانش و عمله‌های فارسی‌زبان بی‌وطنش در طول جنگ 12 روزه می‌خواستند ایرانمان را ناامن و ضعیف نشان دهند. می‌خواستند با هر حمله امید مردمانمان را نا‌امید کنند و ترس به وجود زنان و مردانمان بیاندازند تا یا فرار کنند و یا به خیابان بیایند. اما آیا اینگونه شد؟ نه!. ولی جهان باید این را می‌دید. باید می‌دید که نه‌تنها فرار نکردیم، بلکه استوار ایستادیم. اعتماد کردیم و شب‌ها بدون دغدغه درست دز همان اتاقی که همیشه به خواب می‌رفتیم خوابیدیم و صبح روز بعد بیدار شدیم. قفسه فروشگاه هایمان خالی نشد. همدیگر را زیر دست و پا له نکردیم. تازه با هم دوست‌تر و هموطن‌تر هم شدیم. به هم کمک کردیم. به آنان که نیاز داشتند، جای سکونت دادیم. فروشگاه و خدماتمان را تعطیل نکردیم. سودجو نبودیم و حتی از سودمان هم گذشتیم.

    آقا یا خانم مسئول فیلترینگ! آیا این همیت، این یک‌دلی، این غیرت و انسانیت سزاوار دیده‌شدن و مخابره به جهانیان نبود؟ آیا هر نوشتار، تصویر و ویدیو از این شجاعت و رشادت ملت ایران، یک تیر به قلب دشمنان و بدخواهان و آنانکه کفتار‌صفت منتظر زمین‌خوردنمان و پاره‌پاره کردن وطنمان بودند، نیست؟

    حتماً معتقدم به حفظ امنیت، به ممانعت از نفوذ و ضربه زدن به زیرساخت‌ها و شبکه‌ها. اما به نظرم از چند ده حساب سرخورده اسرائیلی به فارسی و ضد انقلاب درمانده نترسید. اجازه بدهید هر ایرانی با حضور در این فضا یک سنگر برای دفاع از آب و خاکش بزند. از انتقاد از خودمان و خودتان هم نترسید. ایرانی ممکن است گلایه‌مند باشد. حتما که منتقد هم هست، اما وطن‌فروش نیست. بروید و کنکاش کنید، همان اندک کاربران فعلی مانند شیر در روزهای جنگ کارشان را یکسره کردند. منشن‌ها و کامنت‌های زیر هر توییتی که می‌زدند را اگر بخوانید متوجه می‌شوید از چه مردمانی حرف می‌زنم. ما که اینترنت نداشتیم، اما فدای هموطن خارج نشینم شوم که با اقتدار جواب یاوه‌گویی‌هایشان را آنچنان کوبنده می‌دادند که از حجم پیام‌ها متحیر مانده بودند.بدبخت‌ها انتظار حمایت داشتند اما خراب شدند. آنها نمی‌دانستند ایرانی حتی اگر از حکومتش هم بریده باشد، اگر آواره غربت هم که باشد، باز هم خاک وطنش را به غریبه نمی‌دهد. نمی‌تواند ببیند هموطنش، عزیزان و خانواده‌اش در داخل خاک کشور، جانشان در خطز باشد.

    یکی از دوستانم که ساکن هلند است و با یک خانم هلندی ازدواج کرده تعریف می کرد که همسرش یکبار گفته

    “در مورد ایران و جایی که در آن به دنیا آمدی دچار تردید و سردرگمی هستم. خودت یک چیزهایی از کودکی، تحصیل و شرایط زندگی تعریف کرده‌ای. اما ایرانِ داخل فضاهای مختلف مجازی برایم متفاوت است. ایرانیان اینستاگرام به نظرم حتی بیشتر از چیزی که تو گفته‌ای، همه شاد و سرزنده هستند، زندگی و روزمرگی‌هایی مثل ما و حتی لاکچری دارند. می‌خندند. می رقصند. کنسرت می‌روند. مسافرت می‌روند، شخصیت‌های مهم هنری، ورزشی و … دارید. شهرهایتان مدرن و فرهنگ و آداب و سنن گسترده‌ای دارید. اما در توییتر یک ایران به من نشان داده شده که یک کشور عقب‌مانده، ترسناک و دارک است. یک ملت اسیر و دربند، فقیر و بدون تکنولوژی و هیچ امکاناتی هستند و چند گروه هستند که برای تغییر حکومت دارند با هم می جنگند.”

    بله! ما نیاز داریم که در این فضا حضور حداکثری داشته باشیم، دشمن تلاش کرده تا می‌تواند یک ایران غیر‌واقعی را به دنیا نمایش دهد. ایرانی که خیلی بد است و تازه می‌خواهد بمب اتم هم بسازد و دنیا را نابود کند. اگرچه به فضل خدای متعال تاکنون نقشه‌های شومشان با شکست مواجه شده و هستند انسان‌های شریفی در سرتاسر دنیا که فریب قصه‌های دروغین را نخوردند و در همین جنگ 12 روزه به حمایت از ایران و مقاومت برخواستند. اما ما نیاز داریم که به همه جهان خودمان را، سرشت نیک مردمانمان را بهتر و بیشتر بشناسانیم. و نقشه شوم دشمنان و بدخواهان ایران را بیشتر از پیش برملا کنیم. از اینرو از همه تصمیم‌گیران در این زمینه مجدداً و عاجزانه درخواست می‌کنم با بررسی دقیق و کارشناسانه، فضاهای بسته شده را که می‌تواند در پیشبرد اهداف و برنامه‌های ملی و مذهبی، علمی و آموزشی و حتی سرگرمی اثرگذار باشد را به روی ایرانیان باز کنید. تهاجم فرهنگی و چیزهای بد در این فضاها کم است، کسی که دنبال چیز باشد، آدرس چیزهاب را بلد است و مستقیم سراغ همان می‌رود، براندازی از طریق فضای‌مجازی با وجود گستردگی ایران و تنوع اقوام و تفکرات به طور قطع محال بوده و حتماً در این فضا شکل نخواهد گرفت،کما اینکه دهها هزار صفحه و کانال سالیان سال است که بیانیه و فراخوان می‌دهند، اما جز اتلاف وقت و هزینه عایدی برایشان نداشته است. از این چیزها نترسید، خیالتان راحت، ایکس و یویتیوب را رفع فیلتر کنید.

     

     

     

  • کلاهبرداری که روح شد، اما همچنان به نام برنده شدن از رادیو صبا کلاهبرداری می کند

    کلاهبرداری که روح شد، اما همچنان به نام برنده شدن از رادیو صبا کلاهبرداری می کند

    مگر می‌شود یک نفر با مستندات مشخصی که اتفاقاً قابل ردیابی است، ادعای اخاذی و کلاهبرداری داشته باشد، و مرجع رسیدگی‌کننده بدون بررسی حساب مقصد و اخذ دفاعیه طرف دریافت‌کننده وجه، پرونده‌ای را با یک جلسه مختومه کند

    کلاهبرداریپایگاه خبری رسا نشر -مهدی سوری: اخیراً یکی از نزدیکانم با سادگیِ تمام به یک تماس تلفنی کلاهبرداری پاسخ داده، و بدون آنکه متوجه باشد فریب تماس‌گیرنده را خورده است. و بی آنکه کمی تامل کند به امید برنده شدن جایزه 30 میلیونی از رادیو صبا، رمز پویای خود را در اختیار فرد قرار داده و در آن طرف خط با نصب اپلیکیشن بانک حدود 60 میلیون تومان از حساب وی برداشت شده است.

    اینکه چگونه تماس‌گیرنده به تمام اطلاعات هویتی و کارت‌های بانکی و حتی موجودی حساب وی دسترسی و اطلاع دقیق داشته، بماند. حتی این موضوع که مالباخته با توجه به تمام هشدارهای رسانه‌ای و آموزش‌های پیشگیرانه پلیس فتا، چگونه باز هم فریب خورده و از او کلاهبرداری شده است، هم باشد برای بعد. موضوع مهم این است که علی‌رغم شکایت مالباخته از صاحبان حساب‌هایی که پول‌ها به آنها واریز شده، دادیار محترم شکایت مالباخته را نپذیرفته و بدون بررسی فنی و اخذ توضیح و بررسی تماس‌ها و پیام‌های رد و بدل شده، در یک انشاء 3 صفحه‌ای، خالی کردن حساب این فرد را مصداق کلاهبرداری نمی‌داند، عجیب اندر عجیب است!

    هرچه در حکم نگارش شده کنکاش می‌کنم نمی‌فهمم چگونه برای دادیار محترم سرقت و کلاهبرداری آشکار در این پرونده محرز نشده است؟ مالباخته می‌گوید من هیچ اطلاعاتی از کارت بانکی شامل شماره کارت، تاریخ و CVV2 به فرد نداده‌ام. به من گفت دو بار کد احراز هویت برایت می‌آید، بده. تنها با دادن همین دو کد متوجه شدم که مبالغ زیادی از حسابم در حال کسر شدن است! اگر این سرقت و کلاهبرداری نیست، پس چیست؟ اینکه فرد را تطمیع کنند و بگویند جایزه برنده شده‌ای و با چرب‌زبانی و دروغ حسابش را خالی کنند، کلاهبرداری نیست؟ اینکه بدون نیت قبلی و بدون رد و بدل شدن مال و صورت گرفتن معامله‌ای پول به حساب دیگری واریز شود، امری خودخواسته است؟ مالباخته جنون آنی داشته و تصمیم گرفته پول را به یک حساب تصادفی واریز کند؟ حتماً باید چاقو زیر گلوی فرد بگذارند تا مصداق دزدی باشد؟ حتماً باید تلفن همراهش را هک کنند تا بگوییم کلاهبرداری صورت گرفته است؟ آیا در ساده‌ترین حالت برای اثبات ادعای مالباخته نباید صاحب حساب مقصد را احضار و از وی توضیحات اخذ شود که به چه دلیل و بر چه اساسی پول به حساب شما آمده است؟

    واقعاً هنوز فکر می‌کنم دادیار مستقر در دادسرا قصد شوخی داشته، یا اینکه موضوع کلاهبرداری تلفنی و اینترنتی در حوزه تخصصی ایشان نبوده است. مگر می‌شود یک نفر با مستندات مشخصی که اتفاقاً قابل ردیابی است، ادعای اخاذی و کلاهبرداری داشته باشد، و مرجع رسیدگی‌کننده بدون بررسی حساب مقصد و اخذ دفاعیه طرف دریافت‌کننده وجه، پرونده‌ای را با یک جلسه مختومه کند؟ آیا آخر سال بوده و خواسته‌اند حجم پرونده‌ها را سبک کنند؟ یا 60 میلیون تومان پولِ به زحمت درآمده از مسافرکشی به چشمشان کم و ناچیز به نظر رسیده است؟

    منطق حکم می‌کند شماره تلفن همراه تماس‌گیرنده بررسی شود، مالک شناسایی و احضار گردد. حساب فرد دریافت‌کننده بررسی شده و فرد احضار شود. این یک رویه مشخص در پرونده‌های این‌چنینی است. ضمن اینکه با توجه به روایت مالباخته از تماس و فرد تماس‌گیرنده، به نظر نمی‌رسد طرف پشت خط یک جوجه هکر زیر 20 سال بوده باشد که برای سرگرمی 60 میلیون تومان یک نفر را بالا کشیده باشد. حتماً با در دست داشتنِ این حجم از اطلاعات کامل هویتی و بانکی  و نحوه تطمیع و سرعت عمل در فریب مالباخته، پشت این جریان یک تیم کلاهبرداری حرفه‌ای حضور دارد. و اتفاقاً رسیدگی به این پرونده می‌تواند رمزگشای پرونده‌های مشابه و کلاهبرداری‌هایی باشد که به راحتی در این کشور در حال انجام است.

    به هر حال، یک ادعایی مطرح شده است. آیا مرجع رسیدگی‌کننده نباید رویه اثبات یا رد ادعا را پیش گیرد؟ نوشتن چند خط حکم بر اساس چند بند و تبصره قانونی، بدون توجه به خسارت مادی و معنوی تحمیل شده بر مالباخته و مختومه کردن پرونده، آن هم به این دلیل که خودش کد را به طرف داده، با عدالت همخوانی ندارد. در کدام معامله مرسوم است که خریدار رمز پویایش را تلفنی به فروشنده بدهد تا او از آن طرف خط پروسه پرداخت آنلاین را تکمیل کند؟

    اینکه دادیار محترم ضرورت رسیدگی به این ماجرا را درک نکرده، بسیار تأسف‌آور است. شاید اگر به جای سرعت بخشیدن به مختومه کردن پرونده‌ها، کمی خود را جای مالباخته قرار می‌داد و به خسارتی که به فرد وارد آمده، فکر می‌کرد، شاید روند این پرونده به سمت کشف حقیقت و دستگیری کلاهبردارانی که همین الان آزادانه دنبال خالی کردن حساب یک فرد ساده‌لوح دیگر هستند، منجر شده بود. بر اساس دیده‌ها و شنیده‌های بسیاری احساس می‌کنم در دادسراهای شهرستان‌های غرب استان تهران، شاید به دلیل حجم بالای پرونده‌ها و کمبود نیرو، رسیدگی به پرونده‌ها آن‌چنان حرفه‌ای نیست. امیدوارم که ریاست محترم قوه قضائیه اهتمام ویژه‌ای به این مناطق داشته باشند و برای افزایش کیفیت خدمات قضایی و برخورداری شهروندان این شهرستان‌ها از عدالت تدبیری بیاندیشند. شاکی پرونده تا قبل از دریافت این حکم، امید بسیاری به عدالت دستگاه قضا برای پیگیری و احقاق حقوقش داشت. اگرچه خودش هم بسیار تقصیرکار است؛ اما آنچه از انشای این رأی برمی‌آید، مالباخته محکوم شده و کلاهبرداران بی‌گناه هستند. فکر می‌کنم آنها هم به خوبی رویه را می‌دانند و با شیوه‌ای مشخص کلاهبرداری می‌کنند و یقین دارند که قرار نیست پایشان به دادسرا و زندان باز شود!

    پ ن : رأی صادره تسط دادیار محترم به رویت چند نفر از وکلای خبره و متخصص در همین زمینه رسیده و همگی این عزیزان اذعان بر اشتباه دادیار در نگارش حکم داشته و معتقد هستند که در موضوع فوق کلاهبرداری آشکارا صورت گرفته و دادگاه باید علاوه بر احضار مالک خط همراه، فرد یا افرادی را که وجوه نقدی به حسابشان واریز شده است را احضار و توضیحات لازم از ایشان اخذ می شده و سپس اقدام به دادن حکم می کرده است.علی ایها الحال شاکی پرونده نسبت به این حکم در زمان مقرر اعتراض خود را پس از مشورت با وکلا تسلیم نموده است و همچنان امیدوار به رسیدگی عادلانه به این پرونده است. 60 میلیون تومان برای ما مردم معمولی که با زحمت به دست می آید پول کمی نیست!

    به روز رسانی و ادامه پیگیری این پرونده {30 تیر 1403}

    اکنون که حدود 5 ماه از این کلاهبرداری می گذرد، پیگیری این پرونده همچنان توسط قوه قضائیه ادامه دارد. اما به جهت سرعت لاک پشت وار درپیگری و شناسایی و دستگیری کلاهبردار یا کلاهبرداران، هیچ اتفاق خاصی در این پرونده رخ نداده است. حدود یک ماه پیش با استعلام شماره تلفن همراه تماس گیرنده، آدرس کلاهبردار مشخص گردیده و با نیابت قضایی مشخص شد که مالک سیمکارت در محل اعلامی سکونت ندارد و تنها روند مثبت پس از 5 ماه بی نتیجه ماند.

    نمی دانم دادایار شعبه منتظر چه چیزی بوده است؟ مشخص است کسی که کلاهبرداری می کند، آدرس ثبتی در سامانه اپراتور تلفن همراه و بانک یک نشانی غلط و سوخته است. و به فرض دادن اطلاعات درست در زمان خرید سیمکارت، حتماً پس از کلاهبرداری در نشانی اعلامی منتظر نمی نشیند تا یک روز پلیس او را دستگیر کند. پس نتیجه می گیریم رویه و روش شناسایی و احضار متهم به کلاهبرداری اشتباه است. اگر به جای تلف کردن وقت آن هم به مدت خدود 5 ماه از شکایت مالباخته، حساب مورد نظر مسدود و یا رد زنی از سایر خطوط این فرد صورت می گرفت، امروز این پرونده مختومه شده بود و شاکی به حقش رسیده بود. چه بسا این روند کند و طاقت فرسای رسیدگی به این شکایت، فرد کلاهبردار از همین روش برای خالی کردن حساب چندین نفر دیگر هم اقدام کرده باشد. واقعاً گمان نمی کنم اگر نیت بر رسیدگی عاجل به چنین پرونده هایی باشد، دسترسی به شخص کلاهبردار خیلی هم سخت باشد.

    در نهایت با عدم حضور کلاهبردار در محل اعلامی توسط اپراتور، این پرونده در بلاتکلیفی قرار گرفت. و مشخص نیست اقدام بعدی دستگاه قضایی برای پیگیری از طریق روش های دیگر چقدر زمان خواهد برد. اصلاً آیا مالباخته در نهایت به پولش می رسد؟ و یا اینکه اگر شانس داشته باشد کلاهبردار طعمه های بیشتری را به دام بیندازد، و شکات پرونده زیاد شوند و پلیس آگاهی مجیور شود به طور ویژه به این پرونده رسیدگی کند.

    احتمالاٌ بعد از مطالعه این پرونده متوجه شده اید که اگر از این روشها سر شما کلاه بگذارند، باید بی خیال پولتان شوید. نمی گوییم شکایت نکنید و یا امیدی نداشته باشید، فقط زیادی روی کمک پلیس و قوه فضائیه حساب باز نکنید. منتظر نباشید به این زودی ها کلاهبردار به دام بیفتد و شما به اموالتان برسید. پس بهتر است حواستان را جمع کنید و در دام شیادان نیفتید. شما آنقدرها هم آدم مهم و خوش شانسی نیستید که از صدا و سیما به شما زنگ بزنند و برنده جایزه شوید. امروز اگر به هشدار ها توجه نکنید و فریب بخورید شما هم مانند شاکی این پرونده ساده نباشید که م. صادقی و یا فرد ناشناس دیگری که از خط تلفن و حساب بانکی او استفاده می کند، به سادگی تمام پول را از حسابش برداشت کرد و یک لیوان آب خنک نوشید و اکنون گوشه ای از این مملکت به کلاهبرداری مشغول است، باید حسرت آن روز را بخورید که به آن تماس پاسخ دادید و طمع کردید که قرار است به حسابتان پول بریزند. اما برعکس، حسابتان را طوری خالی می کنند که برای پس گرفتن آن ماهها از این دادسرا، به آن اداره آگهی بروید و دست آخر پولتان که برنمی گردد هیچ، کلی هزینه اضافی هم خرج کردید و از همه بدتر اعصاب و روانتان آسیب خواهد دید.

    بعید می دانم در این پرونده اتفاق خاصی که به نفع مالباخته باشد رقم بخورد. اما اگر فرجی شد، در به روز رسانی بعدی اسناد و احکام صادره در این پرونده را منتشر خواهیم کرد. در آخر باز هم هشدار می دهیم که به هیچ عنوان به تماس های مشکوک پاسخ ندهید و اگر کسی از هر طریقی با انواع وعده‌ها از شما درخواست اطلاعات بانکی و مخصوصاً کد رمز پویای پیامک شده به تلفن تان را کرد، همان جا مکالمه را قطع کنید و شماره را به پلیس فتا گزارش دهید.

    به روز رسانی پرونده پس از 1 سال { تیر 1404}

    یک سال از ماجرای این کلاهبرداری تلفنی گذشته و شاید برای شما مهم باشد بدانید که ماجرای این کلاهبرداری در نهایت به کجا رسید؟ پس از کلی دوندگی شاکی، بالاخره حکم جلب سیار  متهم م. صادقی صادر شد و مشخص شد که مالباخته تنها شاکی پرونده نیست و افراد زیادی با عناوین مجرمانه متفاوت برای جلب متهم به درب خانه ثبت شده وی رفت و آمد کرده‌اند. حال این متهم کجاست؟ خدا می داند. بررسی‌ها نشان می‌دهد که این فرد همچنان داخل کشور است چراکه بر خلاف تصور ما و روش‌های مشابه و مرسوم، این کلاهبرداری از داخل زندان نبوده، و از آنجایی که م. صادقی در لیست زندان های کشور هم نیست و از کشور هم خارج نشده، قطع به یقین در همین تهران، یا شهرهای اطراف آن مخفی شده است. تا جایی که می دانیم، هر چند وقت یکبار پیدایش می شود، کلاه عده ای را بر می‌دارد و برای مدتی ناپدید می شود.

  • اینترنت طبقاتی؛ یک جامعه، دو اینترنت

    اینترنت طبقاتی؛ یک جامعه، دو اینترنت

    «آنچه به عنوان اینترنت طبقاتی مطرح شده، تفکیک اینترنت به دو یا چند بخش با سطح فیلترینگ متفاوت است. به عنوان مثال، مدیران دولتی، خبرنگاران و افراد دارای مجوزهای خاص به اینترنتی با محدودیت کمتر یا بدون فیلترینگ دسترسی دارند.»

    اینترنت طبقاتی؛ یک جامعه، دو اینترنت

    انتشار اخباری مبنی بر تصویب طرح «اینترنت طبقاتی» در شورای عالی فضای مجازی، موجی از نگرانی و خشم را در میان کاربران ایرانی برانگیخت. شبکه‌های اجتماعی مملو از انتقاداتی است که این طرح را تبعیض‌آمیز و ناقض حقوق اساسی شهروندان می‌دانند. در واکنش به این اعتراضات، شورای اطلاع‌رسانی دولت با صدور بیانیه‌ای رسمی اعلام کرد: «کمیته تسهیل کسب‌وکارهای دیجیتال هیچ ارتباطی با موضوع اینترنت طبقاتی ندارد. دولت صراحتا با اینترنت طبقاتی مخالف است.»
    به گزارش اعتماد، این شورا هدف از تشکیل کمیته تسهیل را «جلوگیری از مداخله‌های بی‌مبنا و غیرقانونی نهادهای بالادستی در امور کسب‌وکارهای دیجیتال» عنوان کرد. شامگاه ۲۴ تیرماه، شورای عالی فضای مجازی جلسه‌ای برگزار کرد و آیین‌نامه اجرایی کمیته «تسهیل فعالیت کسب و کارهای اقتصاد رقومی (دیجیتال)» را به تصویب رساند.
    طبق ماده یک این مصوبه، هدف از تشکیل این کمیته، جلوگیری از دخالت‌های غیرقانونی، حمایت از حقوق فعالان دیجیتال و ایجاد ثبات اقتصادی برای کسب‌وکارها عنوان شده است. پیش از تصویب این مصوبه، فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت در این باره گفته اینترنت طبقاتی مطرح نیست دولت نگاهش بر اینترنت آزاد است، اما در شرایط بحران باید به کسانی که نیاز ویژه دارند، امکانات ویژه داد.
    موضوع اینترنت طبقاتی مطرح نبوده و نیست. اما با مصوبه شورای عالی فضای مجازی مبنی بر تسهیل فعالیت کسب‌وکارهای اقتصاد دیجیتال، این تصور را ایجاد کرد که قرار است به این کسب‌وکارها اینترنت بدون محدودیت ارایه شود. این مساله با واکنش شدید افکار عمومی مواجه شد.

    واکنش زنجیره‌ای دولت به اینترنت طبقاتی

    اعضای دولت اما در پاسخ به اخبار منتشرشده درباره به تصویب رسیدن و رسمی شدن اینترنت طبقاتی در کشور، واکنش نشان دادند. سخنگوی دولت در شبکه اجتماعی ایکس درباره مصوبه اخیر شورای عالی فضای مجازی نوشت: دولت بر اینترنت آزاد، فراگیر و باکیفیت برای همه مردم تاکید دارد؛ مصوبه روز سه‌شنبه ۲۴ تیرماه ۱۴۰۴ شورای عالی فضای مجازی هیچ ارتباطی با محدودسازی اینترنت ندارد.
    این مصوبه با هدف تسهیل فعالیت کسب‌وکارهای اقتصاد دیجیتال در حوزه‌های پولی – مالی، بانک، بیمه، حمل‌ونقل و… و به نفع کارآفرینی و خدمات بهتر برای مردم تدوین شده است. «اینترنت طبقاتی» نه مبنای قانونی دارد و نه هیچ وقت در دستور کار دولت قرار خواهد داشت.
    پس از آن رییس‌جمهور نیز در پیامی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: دسترسی به اطلاعات آزاد حق همه مردم است، نه یک طبقه خاص. دولت موظف و مصمم است اینترنت آزاد، باکیفیت و فراگیر فراهم کند. مسعود پزشکیان تاکید کرد: مصوبه اخیر شورای عالی فضای مجازی برای حمایت از اقتصاد دیجیتال بود، نه محدودسازی. با هر تصمیم و اقدامی که فیلترشکن‌بازی و ناامنی دیجیتال را گسترش دهد، مخالف هستم.
    ستار هاشمی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات نیز با بازنشر توییت رییس‌جمهوری در مخالفت صریح و قاطع با اینترنت طبقاتی در شبکه ایکس نوشت: موضع صریح رییس‌جمهور در خصوص مخالفت با اینترنت طبقاتی و ‎حق دسترسی همه به اینترنت، در تریبون عمومی و جلسات کاری مبین نظر و شیوه عمل دولت چهاردهم و وزارت ارتباطات در این خصوص است.
    حسین دلیریان، سخنگوی مرکز ملی فضای مجازی نیز در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: شیرینی این اتفاق خیلی خوبی که برای کسب و کارهای حوزه ‎اقتصاد دیجیتال رخ داده را تحت تاثیر برخی اخبار جهت‌دار و کذب، کم نکنید. از مردم و رسانه‌ها می‌خواهم نسبت به حواشی بی‌اساسی که برخی ایجاد کردند، بی‌توجه باشند.

    اینترنت طبقاتی؛ آینده‌ای نامعلوم برای عدالت اجتماعی

    علی کیایی‌فر، کارشناس اقتصاد دیجیتال به مساله اینترنت طبقاتی در جامعه می‌پردازد و می‌گوید: آنچه به عنوان اینترنت طبقاتی مطرح شده، تفکیک اینترنت به دو یا چند بخش با سطح فیلترینگ متفاوت است. به عنوان مثال، مدیران دولتی، خبرنگاران و افراد دارای مجوزهای خاص به اینترنتی با محدودیت کمتر یا بدون فیلترینگ دسترسی دارند، در حالی که عموم مردم به اینترنتی محدود و دچار فیلترینگ گسترده و اختلال در سرویس‌ها دسترسی می‌یابند.
    این تفکیک به صورت قانونی تعریف نشده، اما در واقعیت در حال اجراست. کیایی‌فر تاکید می‌کند که تصمیم‌سازان اصلی فیلترینگ در کشور نهادهای امنیتی هستند و متاسفانه وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات بیشتر در جایگاه مجری سیاست‌های ابلاغی قرار دارد تا تصمیم‌ساز اصلی. وی اشاره می‌کند که این وضعیت منجر به تضادهای رفتاری در وزارت ارتباطات شده است.
    این وزارتخانه از یک سو نسبت به فیلترینگ گسترده ابراز تاسف می‌کند و از سوی دیگر این تصمیم را اجرا می‌کند. به واقع، بخشی از سیاستگذاری اینترنت در کشور، خارج از بدنه دولت و از طریق ساختارهای فرادولتی هدایت می‌شود.
    این کارشناس در ادامه به نقض اصل ۱۹ و ۲۰ قانون اساسی می‌پردازد که تاکید دارد همه افراد باید از حقوق اجتماعی یکسان برخوردار باشند. او می‌گوید که اینترنت در دنیای امروز دیگر یک ابزار لوکس نیست، بلکه به یک زیرساخت حیاتی برای زندگی، آموزش، شغل، سلامت و مشارکت اجتماعی تبدیل شده است.
    به گفته وی، بخشی از زندگی و حیات اجتماعی مردم در فضای دیجیتال است و باید از ایجاد تبعیض ساختاری در دسترسی به اینترنت پرهیز شود. این نوع تفکیک نه تنها برابری شهروندی را نقض می‌کند، بلکه شکاف دیجیتال و بی‌اعتمادی عمومی را نیز تعمیق می‌کند.
    کیایی‌فر ادامه می‌دهد که نمی‌توان به صورت عادلانه تشخیص داد چه کسی بیشتر به اینترنت نیاز دارد و چه کسی کمتر. اینترنت دیگر مزیت خاص نیست، بلکه یک نیاز عمومی و بستر حیاتی برای همه اقشار جامعه است. او تاکید می‌کند که تفکیک دسترسی بر اساس جایگاه به نابرابری ساختاری و تبعیض در بهره‌مندی از فرصت‌های اقتصادی و فرهنگی منجر می‌شود.
    وی همچنین می‌گوید که وقتی گروهی از شهروندان به اینترنت بدون فیلتر دسترسی دارند و گروهی دیگر با فیلترینگ شدید مواجهند، حاکمیت در واقع دو سطح متفاوت از زندگی دیجیتال را برای مردم خلق می‌کند. این مساله فقط یک تفاوت فنی نیست، بلکه آثار اجتماعی، اقتصادی و سیاسی عمیقی دارد. فردی که به اینترنت بدون فیلتر دسترسی دارد، به‌طور قابل توجهی فرصت‌های بیشتری برای یادگیری، کار و بیان عقیده خواهد داشت.
    کیایی‌فر به تجربیات چین و روسیه اشاره می‌کند و می‌گوید که اجرای طرح‌های مشابه در این کشورها موجب نارضایتی‌های گسترده‌ای در روسیه شده، در حالی که در چین شرایط کاملا متفاوت است. به گفته او، اجرای مدل چینی در ایران امکان‌پذیر نیست، زیرا در چین بیش از ۹۰ درصد پهنای باند مصرفی داخلی است و فیلتر نمی‌شود.
    این کارشناس در ادامه بیان می‌کند که امنیتی کردن اینترنت دشمن کسب‌وکارهاست و وقتی گروهی خاص از اینترنت باکیفیت بهره‌مند می‌شوند، در حالی که بقیه با اختلال و فیلترینگ روبه‌رو هستند، در واقع نابرابری در فرصت‌های شغلی، آموزشی و اقتصادی ایجاد و عدالت اجتماعی در فضای دیجیتال دچار لطمه می‌شود.
    کیایی‌فر نتیجه‌گیری می‌کند که اینترنت طبقاتی نه‌تنها راه‌حل مشکلات نیست، بلکه به بروز مشکلات جدید نیز منجر می‌شود. او تاکید می‌کند که نیاز است به جای ایجاد شکاف و اختلاف میان مردم، در ارتقای سواد رسانه‌ای عمومی تلاش و تعامل با دنیا برای مدیریت محتوای مضر بهتر شود. وی با انتقاد از تصمیم‌گیرندگان پشت پرده می‌گوید که آن‌ها از ذی‌نفعان اینترنت نیستند و شاید درک درستی از وابستگی اقتصاد افراد جامعه به اینترنت ندارند.
    سیاستگذاری در حوزه اینترنت بر پایه ملاحظات امنیتی و بدون توجه به صدای کاربران انجام می‌شود. در نتیجه، اجرای سیاست‌هایی که با زندگی روزمره میلیون‌ها ایرانی در تضاد است، بدون امکان مداخله مردم و دولت ادامه دارد.
  • ارزیابی جدید آمریکایی ها: فقط یک سایت از 3 سایت هسته ای ایران به شدت آسیب دیده

    ارزیابی جدید آمریکایی ها: فقط یک سایت از 3 سایت هسته ای ایران به شدت آسیب دیده

    2 تاسیسات دیگر که ایالات متحده مورد حمله قرار داد به شدت آسیب ندیده‌اند و ممکن است فقط تا حدی تخریب شده باشند که در صورت تمایل ایران، غنی‌سازی هسته‌ای می‌تواند در چند ماه آینده از سر گرفته شود.

    ارزیابی جدید آمریکایی ها: فقط یک سایت از 3 سایت هسته ای ایران به شدت آسیب دیده

    در حالی که دونالد ترامپ پس از حمله اخیر آمریکا به 3 سایت هسته ای ایران مدعی نابودی کامل تاسیسات هسته ای ایران شده، اما ارزیابی جدید آمریکایی ها نشان می دهد در حمله آمریکا و اسرائیل تنها یک سایت از 3 سایت اصلی هسته ای ایران، خسارات زیادی دیده است.

    به گزارش عصرایران، شبکه خبری ” ان‌بی‌سی” آمریکا روز پنجشنبه (امروز) به نقل از مقامات فعلی و سابق آمریکایی گزارش داد که ارزیابی جدید ایالات متحده نشان می‌دهد که حملات ایالات متحده در ماه ژوئن تنها یکی از 3 سایت هسته‌ای مورد هدف ایران را نابود کرده است، اما دو سایت دیگر به شدت آسیب ندیده‌اند.

    در این گزارش به نقل از دو مقام فعلی آمده است که مقامات آمریکایی معتقدند حمله به تاسیسات هسته‌ای فردو ایران در به عقب انداختن قابلیت‌های غنی‌سازی در آنجا تا 2 سال موفق بوده است.

    ارزیابی جدید آمریکایی ها: فقط یک سایت از 3 سایت هسته ای ایران به شدت آسیب دیده

    این گزارش می‌افزاید که 2 تاسیسات دیگری که ایالات متحده مورد حمله قرار داد به شدت آسیب ندیده‌اند و ممکن است فقط تا حدی تخریب شده باشند که در صورت تمایل ایران، غنی‌سازی هسته‌ای می‌تواند در چند ماه آینده از سر گرفته شود.

    “آنا کلی”، سخنگوی کاخ سفید، در بیانیه‌ای به ان‌بی‌سی نیوز گفت: “همانطور که رئیس جمهور گفته و کارشناسان تایید کرده‌اند، عملیات “میدنایت هامر” قابلیت‌های هسته‌ای ایران را کاملا از بین برد..”

    “شان پارنل”، سخنگوی ارشد پنتاگون، به ان‌بی‌سی گفت که دونالد ترامپ “صریح بود و مردم آمریکا درک می‌کنند: تاسیسات هسته‌ای ایران در فردو، اصفهان و نطنز کاملا و به‌طور کامل نابود شدند. در این مورد شکی نیست.”

    ارزیابی اولیه آژانس اطلاعات دفاعی در ماه ژوئن نشان داد که این حملات ممکن است تنها برنامه هسته‌ای ایران را چند ماه به عقب انداخته باشد. اما مقامات دولت ترامپ از جمله خود او مصرانه ادعاها درباره عدم نابودی کامل تاسیسات هسته ای ایران را رد کرده و می گویند حمله آمریکا این تاسیسات را ویران و منهدم کرده است.

    ارزیابی جدید آمریکایی ها: فقط یک سایت از 3 سایت هسته ای ایران به شدت آسیب دیده

    عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، پیشتر گفته حملات به سایت هسته‌ای فردو خسارات شدیدی به بار آورده است.

  • گزارش ان‌بی‌سی نیوز از ابعاد جدید حمله آمریکا به ایران؛آماده بودیم که همه گزینه‌ها را علیه ایران اجرا کنیم/احتمالا آمریکا دوباره وارد درگیری می‌شود

    گزارش ان‌بی‌سی نیوز از ابعاد جدید حمله آمریکا به ایران؛آماده بودیم که همه گزینه‌ها را علیه ایران اجرا کنیم/احتمالا آمریکا دوباره وارد درگیری می‌شود

    رسانه آمریکایی گزارش داد، با وجود ادعای آمریکا مبنی بر نابودی کامل برنامه هسته‌ای ایران، واقعیت‌ها از توانمندی ماندگار ایران حکایت دارد.

    گزارش ان‌بی‌سی نیوز از ابعاد جدید حمله آمریکا به ایران؛آماده بودیم که همه گزینه‌ها را علیه ایران اجرا کنیم/احتمالا آمریکا دوباره وارد درگیری می‌شود

    رسانه آمریکایی NBC News گزارش داده است که در عین حالی که دولت آمریکا ادعای نابودی کامل برنامه هسته‌ای ایران را مطرح کرده، واقعیت‌ها نشان می‌دهند ایران هنوز توانمندی‌های جدی در این زمینه حفظ کرده است.

    بر اساس گزارش ایسنا به نقل از NBC News، یکی از سه سایت غنی‌سازی اورانیوم ایران که در ماه گذشته هدف حملات آمریکا قرار گرفت، به شدت آسیب دیده و فعالیت‌های آن به‌طور قابل توجهی کاهش یافته. اما دو سایت دیگر هنوز به‌خوبی در حال فعالیت هستند و گفته می‌شود تنها دچار خسارات جزئی شده‌اند. منابع آمریکایی اعلام کرده‌اند که ایران می‌تواند با توجه به این وضعیت، طی چند ماه آینده دوباره فرآیند غنی‌سازی را شروع کند.

    چهار مقام آمریکایی در این زمینه گفتند که این ارزیابی جدید بخشی از تلاش‌های دولت ترامپ برای بررسی وضعیت برنامه هسته‌ای ایران پس از حمله به تأسیسات است و در روزهای اخیر به برخی از نمایندگان کنگره، مقامات وزارت دفاع و کشورهای هم‌پیمان آمریکا ارائه شده است.

    همچنین گفته شده است که فرماندهی مرکزی آمریکا (CENTCOM) پیش‌تر طرحی بسیار گسترده‌تری برای حمله به ایران در دست داشته که شامل هدف قرار دادن سه سایت دیگر هسته‌ای و همچنین طولانی‌تر شدن عملیات بود. این طرح به جای یک شب، چندین هفته زمان می‌برد. اما ترامپ در جریان این طرح قرار گرفت و آن را رد کرد، چون معتقد بود این عملیات با خط مشی او که خروج از درگیری‌های نظامی است، در تضاد است و همچنین نگرانی از تلفات بالا در دو طرف وجود داشت.

    یکی از منابع آگاه به این موضوع گفت: «ما تمام گزینه‌ها را آماده کرده بودیم، اما رئیس‌جمهور نمی‌خواست.»

    ترامپ در سخنرانی‌ای که چند ساعت پس از حملات داشت، این اقدامات را «یک موفقیت نظامی شگفت‌انگیز» خواند و ادعا کرد: «تأسیسات کلیدی غنی‌سازی ایران به‌طور کامل نابود شده‌اند.»

    اما گزارش NBC News نشان می‌دهد که واقعیت این ادعای آمریکا را تأیید نمی‌کند و اگر یافته‌های فعلی درباره وضعیت برنامه هسته‌ای ایران تأیید شوند، ممکن است آمریکا دوباره وارد درگیری‌های نظامی در منطقه شود.

    دو مقام آمریکایی گفتند که در داخل دولت آمریکا و همچنین میان مقامات رژیم صهیونیستی، بحث‌هایی در جریان است که اگر ایران به‌زودی نتواند با دولت ترامپ درباره یک توافق هسته‌ای جدید توافق کند یا نشانه‌هایی از بازسازی دوباره برنامه هسته‌ای در آن دو سایت دیده شود، ممکن است حملات بیشتری ضروری شود.

    این حملات در حالی اتفاق افتاد که ایران همواره تأکید کرده است برنامه هسته‌ای آن تنها برای اهداف صلح‌آمیز و غیرنظامی است.

    گزارش NBC News همچنین می‌گوید که ارزیابی‌های جدید تنها یک نگاه اولیه به خسارت‌های ناشی از حملات آمریکا است و فرایند جمع‌آوری اطلاعات احتمالاً ماه‌ها ادامه خواهد یافت. مقامات آمریکایی معتقدند که این یافته‌ها در طول زمان ممکن است تغییر کنند و با پیشرفت کار، خسارت‌ها بیشتر از آنچه در ابتدا گزارش شده بود، نشان داده شود.

    در همین راستا، «آنا کلی» معاون سخنگوی کاخ سفید در بیانیه‌ای گفت: «همان‌طور که رئیس‌جمهور گفته و کارشناسان تأیید کرده‌اند، عملیات “چکش نیمه‌شب” توانمندی‌های هسته‌ای ایران را کاملاً نابود کرده است. آمریکا و جهان به لطف اقدام قاطع رئیس‌جمهور امن‌تر شده‌اند.»

    «شان پارنل» سخنگوی پنتاگون هم در بیانیه‌ای افزود: «اعتبار رسانه‌های دروغ‌پراکن مانند وضعیت فعلی تأسیسات هسته‌ای ایران است: نابودشده، مدفون در خاک، و بازسازی آن‌ها سال‌ها طول خواهد کشید. رئیس‌جمهور ترامپ صریح بود و مردم آمریکا می‌دانند؛ تأسیسات هسته‌ای ایران در فردو، اصفهان و نطنز به‌طور کامل نابود شده‌اند. هیچ شکی در این مسئله وجود ندارد.»

    او همچنین افزود: «عملیات “چکش نیمه‌شب” ضربه بزرگی به توان هسته‌ای ایران وارد کرد؛ به‌لطف اقدام قاطع رئیس‌جمهور ترامپ و شجاعت نیروهای یونیفورم‌پوشی که از این مأموریت حمایت کردند.»

    تمرکز اصلی روی فردو

    حملات آمریکا در ماه ژوئن، سه سایت اصلی غنی‌سازی ایران را هدف قرار داد: فردو، نطنز و اصفهان. دو مقام آمریکایی گفتند که آمریکا معتقد است حمله به فردو که یکی از مهم‌ترین مراکز برنامه هسته‌ای ایران بوده، توان غنی‌سازی در آن را تا دو سال عقب انداخته است.

    در این میان، بیشتر اظهارات عمومی دولت آمریکا روی سایت فردو متمرکز شده است. در یکی از نشست‌های خبری پنتاگون که در پاسخ به گزارش اولیه سازمان اطلاعات دفاعی (DIA) برگزار شد — که گفته بود برنامه هسته‌ای ایران فقط ۳ تا ۶ ماه عقب افتاده — «پیت هگست» وزیر دفاع آمریکا و «دن کین» رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح، تأکید زیادی روی حمله به فردو کردند اما درباره حملات به نطنز و اصفهان توضیحی ندادند.

    منابع آمریکایی گفتند که دولت آمریکا از قبل می‌دانست ایران در نطنز و اصفهان تأسیساتی دارد که حتی بمب‌های سنگین GBU-۵۷ نیز نمی‌توانند به آن‌ها دست برسانند. این بمب‌ها که برای نخستین بار در جنگ به کار گرفته شدند، به‌خوبی می‌توانستند تأسیسات عمیقاً مدفون در دل کوه‌های فردو را تخریب کنند. اما ایران از اوایل سال ۲۰۲۳ در نطنز در حال حفر تونل‌هایی در اعماقی فراتر از توان بمب‌های آمریکایی بوده است. در اصفهان نیز تونل‌هایی وجود داشت که در دسترس نیروهای آمریکایی نبود.

    در نطنز از بمب‌های GBU-۵۷ استفاده شد اما در اصفهان فقط از موشک‌های تاماهاوک استفاده شد.

    جلسه محرمانه در کاخ سفید

    مقامات کاخ سفید به NBC News گفتند که در پایان ماه ژوئن، جلسه‌ای محرمانه با حضور «جان راتکلیف» رئیس سازمان سیا برگزار شد که در آن به قانون‌گذاران گفته شد برنامه هسته‌ای ایران «به شدت آسیب دیده» و چند تأسیسات کلیدی «به‌طور کامل نابود شده‌اند.»

    یکی از مقامات کاخ سفید که اجازه توصیف بخشی از محتوای این جلسه را داشت، گفت که راتکلیف اعلام کرده مرکز تبدیل فلز در نطنز که برای غنی‌سازی اورانیوم حیاتی است، به‌طور کامل نابود شده و بازسازی آن «سال‌ها» زمان خواهد برد.

    همچنین راتکلیف گفته است که جامعه اطلاعاتی آمریکا بر این باور است که بیشتر اورانیوم غنی‌شده ایران در فردو و اصفهان مدفون شده است و استخراج مجدد آن برای ایران بسیار دشوار خواهد بود.

    دو مقام آمریکایی گفتند که تاکنون هیچ نشانه‌ای از تلاش ایران برای استخراج این مواد دیده نشده است.

    یک مقام ارشد رژیم صهیونیستی که اخیراً در واشنگتن صحبت کرد، گفت که معتقد است بخشی از اورانیوم با غنای بالای ایران هنوز در زیر تأسیسات اصفهان مدفون است. این مقام افزود که این مواد برای ایران عملاً غیرقابل دسترس است زیرا تحت نظارت قرار دارد و در صورت تلاش ایران برای استخراج آن، حملات جدیدی انجام خواهد شد. همچنین این مقام اعلام کرد که رژیم صهیونیستی برنامه هسته‌ای ایران را تا دو سال عقب‌افتاده می‌داند.

    NBC News در ادامه گزارش داد که حتی اگر تمام تأسیسات هسته‌ای ایران به‌طور کامل نابود نشده باشند، مقامات آمریکایی و جمهوری‌خواهان این حملات را «موفقیت‌آمیز» می‌دانند زیرا «معادله راهبردی ایران را تغییر داده است.»

    در همین حال، وقتی از ترامپ پرسیده شد که آیا در صورت گزارش‌های اطلاعاتی مبنی بر اینکه ایران قادر به غنی‌سازی اورانیوم در سطحی نگران‌کننده است، دوباره ایران را می‌زند یا نه، او پاسخ داد: «حتماً. بدون شک. قطعاً.»

    طرح «همه‌جانبه» در دولت بایدن

    یک مقام فعلی و دو مقام سابق آمریکایی گفتند که از پاییز گذشته و در طول بهار امسال، «ژنرال اریک کوریلا»، فرمانده سنتکام در دوران دولت بایدن، طرحی برای حمله «همه‌جانبه» به ایران طراحی کرده بود.

    یکی از مقامات سابق گفت که این طرح به‌گونه‌ای بود که توان هسته‌ای ایران را «واقعاً نابود» کند. بر اساس این طرح، آمریکا قرار بود ۶ سایت هسته‌ای ایران را هدف قرار دهد و این اهداف به‌صورت مکرر بمباران شوند.

    منابع آگاه گفتند که در این طرح، سامانه‌های پدافند هوایی و موشکی ایران نیز هدف قرار می‌گرفتند و طراحان این عملیات انتظار داشتند که منجر به تلفات بالایی در ایران شود.

    یکی از منابع آگاه گفت که دولت آمریکا انتظار داشت در صورت اجرای این طرح، ایران مواضع آمریکایی در مناطقی مانند عراق و سوریه را مورد حمله قرار دهد. او افزود: «این عملیات یک کمپین هوایی طولانی‌مدت بود.»

    دو مقام سابق گفتند که برخی از مقامات دولت ترامپ معتقد بودند این طرح گسترده می‌تواند قابل اجرا باشد. ترامپ در جریان این طرح قرار گرفت اما آن را رد کرد چون نیازمند درگیری بلندمدتی بود که با خط مشی او سازگار نبود.

    در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ در سال ۲۰۱۸، او آمریکا را از توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ میان ایران و قدرت‌های جهانی — معروف به «برجام» — خارج کرد. این توافق محدودیت‌هایی بر برنامه هسته‌ای ایران اعمال می‌کرد و در مقابل، تحریم‌های اقتصادی کاهش می‌یافت. اما پس از خروج آمریکا و بازگرداندن تحریم‌ها، ایران محدودیت‌های مربوط به توافق را کنار گذاشت.

    پیش از حملات هوایی، مقامات آمریکایی و بازرسان سازمان ملل گزارش دادند که ایران مواد شکافت‌پذیر کافی برای ساخت ۹ تا ۱۰ بمب هسته‌ای داشته است.

    از آن زمان، ترامپ در ظاهر به دنبال یک توافق جدید با ایران بوده که مانع دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای شود، اما در عمل، همسو با اهداف رژیم صهیونیستی، به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی ایران دست‌درانگی کرده است. این اقدام با پاسخ کوبنده ایران و حمله آن به پایگاه آمریکایی العدید در قطر همراه بود که خسارات جدی دید.

    ایران همواره داشتن قصد ساخت سلاح هسته‌ای را رد کرده و «سید عباس عراقچی»، وزیر امور خارجه ایران، این موضع را یک روز پیش از حمله آمریکا در مصاحبه‌ای با NBC News دوباره تأکید کرد.

  • دروزی‌ها چه کسانی هستند و اسرائیل چرا به سوریه حمله کرد؟

    دروزی‌ها چه کسانی هستند و اسرائیل چرا به سوریه حمله کرد؟

    حملات هوایی روز چهارشنبه اسرائیل به دمشق، از جمله حمله به ساختمان وزارت دفاع و اطراف کاخ ریاست جمهوری سوریه به سرعت در رسانه‌های جهان منتشر شد. اسرائیل مدعی است که در حمایت از جمعیت اقلیت دروزی سوریه به دمشق حمله کرده‌است و تا تامین امنیت کامل آنها حملات به سوریه را ادامه خواهد داد. این در حالی است که بسیاری از کشورهای جهان حملات اسرائیل به سوریه را محکوم کرده‌اند.

    به گزارش رسا نشر به نقل از خبرآنلاین، حملات روز چهارشنبه اسرائیل به دمشق، استمرار حملاتی است که اسرائیل از آذرماه گذشته و پس از سقوط حکومت بشار اسد علیه خاک سوریه آغاز کرده‌است.  در طول این مدت اسرائیل سرزمین‌های بیشتری از سوریه را تصرف کرده‌است و تمامی توان نظامی سنگین ارتش سوریه را در حملات هوایی از بین برده‌است.

    در حالیکه رژیم اسرائیل ادعا می‌کند حملات به سوریه با هدف حمایت از جمعیت اقلیت دروزی سوریه انجام می‌شود، اما بسیاری از دروزی‌های سوریه با دخالت خارجی در امور سوریه مخالف هستند.  به صورت سنتی جمعیت دروزی سوریه بسیار ملی‌گرا تلقی می‌شوند و هر چند در طول هفته‌های گذشته وارد نبرد خونین با نیروهای دولت مرکزی شده‌اند، اما اغلب شیوخ دروزی درخواستی از اسرائیل برای مداخله نداشته‌اند.  در حالیکه اکثریت شیوخ بلندپایه دروزی در استان سویدا در حال رایزنی و مذاکره برای آتش‌بس با دولت انتقالی احمد الشرع هستند، حکمت الهجری، یکی از شیوخ دروزی از «کشورهای جهان» برای حمایت از جمعیت دروزی درخواست کمک داده‌است و حاضر به پیوستن به مذاکرات آتش‌بس نشده‌است.

    روز چهارشنبه بار دیگر دولت مرکزی سوریه و دروزی‌ها یک آتش‌بس جدید اعلام کردند، هر چند یک روز قبل از آن هم توافق آتش‌بسی در استان سویدا بین دروزی‌ها و نیروهای دولت مرکزی اعلام شده‌بود که دوام نیاورد.

    درگیری‌های اخیر سویدا از کجا شروع شد؟

    اقلیت دروزی‌های سوریه مدت‌هاست با اقلیت بدوی سوریه درگیر بوده‌اند. هفته گذشته هنگامی که یک نوجوان دروزی در جاده دمشق مورد سرقت قرار گرفت، جمعیت دروزی‌های سوریه به شدت خشمگین شدند. دروزی‌ها در تلافی این اقدام، چندین بادیه‌نشین را به گروگان گرفتند و درگیری بین دو جامعه در شهر سویدا، نزدیک مرز اسرائیل، آغاز شد که بیش از ۱۰۰ کشته برجای گذاشت.  دولت انتقالی سوریه رهبری احمد الشرع، برای کنترل اوضاع و به اصطلاح ایجاد آرامش نیروهایی را اعزام کرد.  اما نیروهای افراطی اسلام‌گرای وابسته به دولت مرکزی وضع را بدتر کردند. برخی از این نیروها در جریان عملیات، غیرنظامیان دروزی را کشتند و با تراشیدن سبیل‌هایشان، آن‌ها را تحقیر کردند.  این اقدامات باعث شد که درگیری‌ها در استان سویدا گسترش پیدا کند و تعداد زیادی از شهروندان دروزی و نیروهای مسلح وابسته به دولت انتقالی دمشق کشته‌شوند.

    بر اساس گزارش نهاد دیدبان حقوق بشر سوریه، از زمان آغاز درگیری‌ها در روز یکشنبه، بیش از ۳۰۰ نفر کشته شده‌اند.  این ناظر جنگی اعلام کرد که ۶۹ فرد مسلح دروزی و همچنین ۴۰ غیرنظامی کشته شدند که ۲۷ نفر از آن‌ها در «اعدام‌های خودسرانه … توسط اعضای وزارتخانه‌های دفاع و کشور» به قتل رسیدند.  علاوه بر این، ۱۶۵ نیروی سوری و ۱۸ جنگجوی بدوی نیز کشته شده‌اند.  دولت انتقالی دمشق، اقدامات علیه دروزی‌ها در منطقه را محکوم کرده‌است و خواستار آتش‌بس در استان سویدا شده‌است.  اما دروزی‌ها به شدت نسبت به نیروهای دولت مرکزی بدبین هستند و معتقدند که اقدامات عامدانه‌ای برای قتل عام و سرکوب اقلیت دروزی توسط نیروهای دولت مرکزی انجام شده‌است.  دولت انتقالی سوریه همواره تاکید کرده‌است که همه اقلیت‌های سوریه از جمله کردها، علوی‌ها و دروزی‌ها را به رسمیت می‌شناسد و قصد دارد یک حکومت فراگیر برای همه شهروندان سوریه تشکیل دهد، اما در عمل نیروهای افراط‌گرای وابسته به حکومت جدید در همه نقاط اقلیت‌نشین با اقلیت‌ها درگیر شده‌اند.  از جمله در ماه مارس، نیروهای دولت موقت در منطقه لاذقیه با اقلیت علوی درگیری شدند و ۱۰ها نفر را کشتند.

    همزمان روز چهارشنبه تعداد زیادی از دروزی‌های مستقر در منطقه جولان اشغالی با عبور از موانع مرزی اسرائیل به سمت استان سویدا حرکت کردند.  اسرائیل از این جمعیت دروزی خواسته‌است که از «مرز» عبور نکنند، اما دروزی‌ها توجهی به هشدارهای ارتش و دولت اسرائیل نکرده‌اند و اعلام کرده‌اند که برای حمایت از هم‌کیشان خود از جولان اشغالی به سمت سویدا حرکت می‌کنند.

    دروزی‌ها چه کسانی هستند؟

    دروزی‌ها یک گروه مذهبی و قومی عرب متمایز از بلندی‌های جولان در شمال سرزمین اشغالی فلسطین، جنوب سوریه و لبنان هستند.  مذهب آن‌ها به عنوان شکلی از اسلام شیعه تکامل یافته، اما آن‌ها خود را مسلمان نمی‌دانند و دروز را یک دین مستقل تلقی می‌کنند.  به نوشته سی‌ان‌ان این گروه که ریشه در قرن یازدهم میلادی در مصر دارد، پیرو شاخه‌ای از اسلام است که اجازه هیچ‌گونه تغییر دین (نه ورود به آن و نه خروج از آن) و ازدواج با غیر دروزی‌ها را نمی‌دهد.  در سوریه، جامعه دروزی در سه استان اصلی در جنوب این کشور، یعنی سویدا، درعا و قنیطره، نزدیک به بلندی‌های جولان که توسط اسرائیل اشغال شده‌است، متمرکز هستند.

    بیش از ۲۰ هزار دروزی در بلندی‌های جولان زندگی می‌کنند؛ فلات استراتژیکی که اسرائیل در جنگ شش‌روزه سال ۱۹۶۷ از سوریه تصرف کرد و سپس در سال ۱۹۸۱ رسماً آن را به خاک خود ضمیمه کرد. دروزی‌ها این سرزمین را با حدود ۲۵ هزار شهرک‌نشین یهودی که در بیش از ۳۰ شهرک پراکنده شده‌اند، تقسیم می‌کنند. اکثر دروزی‌های ساکن در جولان خود را سوری می‌دانند و هنگام تصرف منطقه توسط اسرائیل، پیشنهاد تابعیت اسرائیلی را رد کردند. به کسانی که نپذیرفتند، کارت اقامت اسرائیلی داده شد، اما آن‌ها شهروند اسرائیلی محسوب نمی‌شوند.

    در میان دروزی‌ها در مورد تعلق خاطر به منطقه از جمله همکاری با اسرائیل اختلاف نظرهای جدی وجود دارد.  بخشی از دروزی‌ها پس از اعلام موجودیت اسرائیل در جنگ ۱۹۴۸ که، در کنار اسرائیل علیه ارتش‌های عربی جنگیدند. آن‌ها امروزه نیز به عنوان سرباز، حضور چشمگیری در صفوف ارتش اسرائیل دارند.

    حدود ۱۴۵ هزار دروزی در داخل اسرائیل و بلندی‌های جولان اشغالی سوریه سرائیل زندگی می‌کنند و حدود ۱.۶ درصد از جمعیت اسرائیل را تشکیل می‌دهند. آن‌ها همچنین جوامع بزرگی در لبنان و سوریه دارند.  نیمی از حدود یک میلیون پیرو آئین دروزی در سوریه زندگی می‌کنند و حدود ۳ درصد از جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند.

    به نوشته بی‌بی‌سی از زمان سقوط بشار اسد در آذر ماه سال گذشته، دروزی‌ها در برابر تلاش‌های دولت برای تحمیل حاکمیت بر جنوب سوریه مقاومت کرده‌اند. در حالی که جناح‌های دروزی در سوریه در رویکرد خود نسبت به مقامات جدید، از احتیاط تا رد کامل، متفاوت هستند اما در مجموع بسیاری از آن‌ها با حضور امنیتی رسمی سوریه در سویدا مخالفند و در برابر ادغام در ارتش سوریه مقاومت کرده‌اند – و به جای آن به شبه‌نظامیان محلی تکیه کرده‌اند.

    آیا دروزی‌ها از دخالت اسرائیل حمایت می‌کنند؟

    در میان دروزی‌ها در سوریه دو دستگی جدی پدید آمده‌است.  به صورت تاریخی دروزی‌ها اساسا خود را اقلیتی متعلق به سرزمین سوریه تلقی می‌کنند.  بسیاری از دروزی‌هایی که در خاک اشغالی سوریه از جمله در بلندی‌های جولان زندگی می‌کنند، هرگز حاضر نشده‌اند تابعیت اسرائیل را بپذیرند و خود را همچنان سوری می‌دانند.  با این حال دروزی‌هایی که در سرزمین فلسطین زندگی می‌کنند، رابطه نزدیک‌تری با حکومت اسرائیل دارند و با اعزام فرزندان‌شان برای خدمت در ارتش اسرائیل در جنایات این رژیم مشارکت می‌کنند.

    در حال حاضر نیز در میان رهبران دروزی در استان سویدا در سوریه اختلاف نظر وجود دارد.  یکی از شیوخ ارشد دروزی در سویدا یعنی یاسر جربوع، اعلام کرد که آتش‌بسی با دولت سوریه مورد توافق قرار گرفته است.  او از همه پیروان خود خواسته‌است که سلاح را زمین بگذارند و به آتش‌بس با نیروهای دولتی احترام بگذارند.

    دولت انتقالی دمشق هم از این آتش‌بس استقبال کرده‌است.  اما یک شیخ دروزی دیگر به نام حکمت الهجری، هرگونه آتش‌بس را رد کرد و تاکید کرده‌است که هیچ آتش‌بسی میان دروزی‌ها و دولت انتقالی سوریه شکل نگرفته‌است. با این حال به نوشته الجزیره بسیاری از دروزی‌ها در سوریه نمی‌خواهند اسرائیل از جانب آن‌ها مداخله کند.

    مداخله‌های اسرائیل به سوریه به بهانه حمایت از اقلیت دروزی، درست از همان روز فروپاشی حکومت بشار اسد آغاز شد.  از همان زمان رهبران دروزی نسبت به این بهانه‌جویی برای تصرف خاک سوریه و حمله به این کشور انتقاد کرده‌اند.  ولید جنبلاط، رهبر سیاسی دروزیان لبنان بارها تاکید کرده‌است که دروزی‌ها به حمایت هیچ نیروی خارجی نیاز ندارند.  البته به شکل تاریخی دروزی‌های لبنان موضع به شدت ضد اشغال‌گری و هوادار فلسطین دارند.

    عقب‌نشینی نیروهای دولت مرکزی سوریه از استان سویدا

    چرا اسرائیل به سوریه حمله کرد

    روز سه‌شنبه، دفتر بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، اعلام کرد که اسرائیل «به دلیل اتحاد برادرانه عمیق با شهروندان دروزی خود در اسرائیل، و همچنین پیوندهای خانوادگی و تاریخی آنان با دروزی‌های سوریه، متعهد به جلوگیری از آسیب به دروزی‌ها در سوریه است.»  حدود ۱۳۰ هزار دروزی اسرائیلی در مناطق کرمل و الجلیل در شمال اسرائیل زندگی می‌کنند. به نوشته الجزیره، برخلاف سایر جوامع اقلیت در داخل مرزهای فلسطین اشغالی، مردان دروزی بالای ۱۸ سال از سال ۱۹۵۷ به خدمت سربازی در ارتش اسرائیل فراخوانده شده‌اند و اغلب به مناصب عالی‌رتبه می‌رسند، در حالی که بسیاری نیز در نیروهای پلیس و امنیتی مشغول به کار می‌شوند. این در حالی است که اقلیت عرب-اسرائیلی مسلمان و یهودیان حریدی از خدمت نظامی معاف هستند.

    حمله به سوریه همزمان با جلسه استماع پرونده فساد نتانیاهو انجام شد که بار دیگر تردیدها نسبت به تلاش نتانیاهو برای دامن زدن به جنگ خاورمیانه برای توقف فرآیند رسیدگی به اتهاماتش را تقویت کرد.

    به گزارش الجزیره دفتر نخست‌وزیر اسرائیل همچنین به طور یک‌جانبه «منطقه غیرنظامی» را در جنوب غربی سوریه اعلام کرده است که «ورود نیروها و تسلیحات را به جنوب سوریه ممنوع می‌کند.»  دولت سوریه اعلامیه اسرائیل مبنی بر ایجاد منطقه غیرنظامی را رد کرده و به همراه جامعه جهانی، بارها از اسرائیل خواسته است که اقدامات نظامی نقض‌کننده حاکمیت سوریه را متوقف کند.  پیش‌تر در روز سه‌شنبه، حکمت الهجری خواستار حمایت بین‌المللی از «همه کشورها» برای «مقابله با کارزار وحشیانه» توسط نیروهای دولتی و متحدانشان «با استفاده از تمام ابزارهای ممکن» شد.  الهجری در یک بیانیه ویدیویی گفت: «ما با یک جنگ تمام‌عیار نابودی روبرو هستیم.»

    با این حال، بیانیه‌ای که توسط سایر رهبران دروزی صادر شد، از مداخله دولت سوریه در سویدا استقبال کرده و از دولت خواست تا حاکمیت خود را اعمال کند. این بیانیه همچنین از گروه‌های مسلح در شهر خواست تا سلاح‌های خود را به نیروهای دولتی تحویل دهند و خواستار آغاز گفتگو با دمشق شد.

    در عین حال رژیم اسرائیل چندان علاقه‌ای به دولت انتقالی و رهبران جدید سوریه ندارد.  به نوشته تلگراف، هنگامی ابومحمد الجولانی و گروه هیات تحریر الشام در سال ۲۰۲۴ برای سرنگونی رژیم اسد در سوریه اقدام کرد، اسرائیل از این فرصت استفاده کرد تا بخش عمده‌ای از دارایی‌های نظامی سوریه، شامل تانک‌ها، کامیون‌ها، موشک‌ها و سلاح‌ها را بمباران و منهدم کند.  این امر باعث شده که الشرع، جنگجوی سابق القاعده که به سیاستمدار تبدیل شده‌است، برای اعمال کنترل امنیتی بر بخش‌های وسیعی از کشور با مشکل مواجه شود.

    بلافاصله پس از به قدرت رسیدن ابومحمد الجولانی که حالا به نام اصلی‌اش احمد الشرع شناخته می‌شود، اسرائیل به شدت لابی کرد تا او و گروهش همچنان به عنوان تروریست شناخته شوند. اما اسرائیل از این که دونالد ترامپ با رهبر جدید سوریه طرح دوستی ریخت و به خواست سعودی‌ها و ترک‌ها مشروعیت حکومت او را پذیرفت، غافلگیر شد.  به نوشته تلگراف برخی معتقدند اسرائیل از زمان سفر رئیس‌جمهور آمریکا به خلیج فارس در حدود دو ماه پیش، به دنبال بهانه‌ای برای برهم زدن وضعیت جاری در سوریه و تلاش برای برکنار حکومت انتقالی بوده است.

    روز چهارشنبه، دو وزیر کابینه اسرائیل از ارتش این کشور خواستند تا الشارع را «حذف» کند.  امیخای چیکلی، وزیر امور دیاسپورا و مبارزه با یهودستیزی اسرائیل، گفت: «ما نباید در برابر رژیم تروریسم اسلامی-نازی القاعده با کت و شلوار و کراوات، دست روی دست بگذاریم.»  وی افزود: «هرکس احمد الشارع را رهبر مشروعی بداند، سخت در اشتباه است — او یک تروریست و قاتلی وحشی است که باید بدون تأخیر حذف شود.»

    اگرچه حکومت جدید سوریه با ایران همسو نیست، اما میراث اسلام‌گرایانه دارد و اسرائیل نسبت به اهداف این گروه‌های اسلام‌گرا که در گذشته با القاعده در ارتباط بودند تردید دارد.  همچنین این نکته قابل توجه است که نام مستعار الشارع، ابومحمد الجولانی است که عنصر «الجولانی» آن مدت‌هاست با بلندی‌های جولان، منطقه مورد مناقشه در جنوب سوریه و شمال اسرائیل که اسرائیل در سال ۱۹۸۱ بخش زیادی از آن را به طور یک‌جانبه ضمیمه کرد، مرتبط بوده است.

  • در اردوگاه‌های مرزی ایران و افغانستان چه می‌گذرد؟ / راه پرغبار بازگشت

    در اردوگاه‌های مرزی ایران و افغانستان چه می‌گذرد؟ / راه پرغبار بازگشت

    فعالان و خیران حاضر در مناطق مرزی می‌گویند روزانه حدود ۷ تا ۱۰ هزار تبعه افغانستانی به اردوگاه‌های مرزی وارد می‌شوند 

     

    در اردوگاه‌های مرزی ایران و افغانستان چه می‌گذرد؟ / راه پرغبار بازگشت

     

     

     ازدحام جمعیت در اردوگاه‌های مرزی، به‌ویژه زیر آفتاب داغ «میلک»، «نیمروز»، «زاهدان» و «دوغارون» شرایط نامساعدی را برای اتباع افغانستانی به‌وجود آورده است؛ اتباعی که با اتوبوس‌هایی که دستور توقف در مسیر ندارند، از سراسر ایران به نقاط مرزی منتقل می‌شوند. در اردوگاه‌ها نه غذا توزیع می‌شود و نه آب. تصاویر منتشرشده از این کمپ‌ها بسیار تکان‌دهنده است.

    روزنامه پیام ما در گزارشی به قلم خبرنگارش “ستاره حجتی ” ، گسیل جمعیت غیر قابل پیش‌بینی اتباع به مناطق مرزی در شرق کشور، خیران به‌ویژه در سیستان‌وبلوچستان را بر آن داشت تا از رخداد فجایع انسانی یا آنچه کرامت هر آدمی را زیر سؤال می‌برد، جلوگیری کنند. براساس آمار فعالان حاضر در منطقه، تقریباً روزانه ۷ تا ۱۰ هزار تبعه افغانستانی به این اردوگاه‌ها وارد می‌شوند. سرویس بهداشتی به تعداد بسیار کمی موجود است و اجابت مزاج به‌دشواری انجام می‌شود. با وجود گرمای شرق و جنوب‌شرقی کشور هیچ امکانی برای استحمام وجود ندارد و فعالان می‌گویند بوی زهم، نامطبوع و کثیفی بیش‌ازحد سوله‌ها و اتاق‌ها، عملاً آنها را بی‌استفاده کرده و حتی در گرمای ۴۰ درجه، مردم را به محیط باز کشانده است. فعالان جهادی حاضر در اردوگاه الغدیر می‌گویند دولت تقریباً به اوضاع سامان داده است، اما در میلک، زهک، نیمروز و سایر نقاط مرزی شرایط همچنان آشفته است. گزارش‌های مردمی نیز می‌گوید بسیاری از اتباع به‌دلیل گردوغبار زیاد مسیر، با بیماری‌های چشمی و تنفسی به اردوگاه‌ها وارد می‌شوند.

    ۳۰ مرداد ۱۴۰۰ بود؛ روزی که نه‌فقط منطقه بلکه تمام جهان می‌دید که طالبان شهر به ‌شهر وارد افغانستان می‌شود. با فتح هر شهر از سوی طالبان، فشار بر مرزهای ایران بیشتر می‌شد. براساس آمار رسمی از میان مهاجرانی که به کشور وارد شدند، کمترین تعداد به مهاجران قانونی اختصاص داشت. قاچاق‌برها از مرز‌ -حتی از بخش‌هایی که پیشتر دیوارکشی شده بود- پناهجویان همسایه را وارد کشور می‌کردند. ایران مانند تمام سال‌های جنگ افغانستان، نخستین مأمن همسایه بود. «حسن» فقط ۱۶ سال داشت وقتی با او گفت‌وگو می‌کردم. چند ساعت از ورودش به مرز ایران می‌گذشت. از قوم هزاره بود. گفته‌هایش به‌دقت در ذهنم مانده است: «اگر در خانه بمانیم، جانمان در خطر است؛ اگر از خانه برویم، همه ما را به چشم اضافی یا ترسو نگاه می‌کنند. اما ترسو نیستیم که اگر بودیم، به صحرا نمی‌زدیم. جان و جوانی آدمی عزیز است. می‌دانم روزی از همین راه که آمدم برمی‌گردم. من روی دو پای خودم آمدم. روی دو پای خودم هم برمی‌گردم.»

     

    در اردوگاه‌های مرزی ایران و افغانستان چه می‌گذرد؟ / راه پرغبار بازگشت

    ناگهان پایان

    حسن حالا باید بیست سال داشته باشد و اگر هنوز در ایران باشد، احتمالاً یکی از کسانی است که یا به افغانستان بازگشته است یا باید یکی از همین روزها به کشورش برگردد. زندگی عوض شده و چرخ روزگار شرایط ایران را هم دستخوش تغییرات زیادی کرده است. دولت گفته میهمانی تمام شده و باید به خانه برگردند. گزارش‌ها می‌گویند که حالا سره و ناسره از هم جدا نیست، تر و خشک با هم می‌سوزند؛ بسیاری که اوراق قانونی زندگی در ایران دارند نیز نامشان در میان اخراجی‎هاست. حسن اما یکی از آنها بود که از روز اول ناچار به ورود غیرقانونی به ایران شده بود. همه‌چیز را پشت سر گذاشته و آمده بود. حالا هم یک‌بار دیگر ایران را پشت سر می‌گذارد و به جایی برمی‌گردد که پیش‌تر خانه‌اش بود.

    در افغانستان هم مانند ایران، هیچ‌چیز مانند قبل نمانده است. طالبان چهارسال است که در ارگ ریاست‌جمهوری مستقر است و حکمرانی می‌کند؛ چهار سال سخت، نه‌فقط برای افغانستان که حتی برای ساکنان این‌سوی مرز. طالبان در تمام این چهارسال، آب را به روی ایران بست، خشکی هامون و سیستان را مضاعف کرد و با بلندپروازی‌های آبی‌اش، خراسان ایران تا آمودریا را تهدید به نابودی کرد. اما هنوز انگار چیزی در این میانه وجود دارد: «این‌سو و آن‌سوی مرز یکدیگر را برادر می‌خوانند.»

    براساس تصمیم دولت و با پایان جنگ تحمیلی دوازده‌روزه و تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران، حالا افغانستانی‌های پناهجو از مرزهای «میلک»، «زاهدان»، «هیرمند» و «نیمروز» در استان سیستان‌وبلوچستان، همچنین از «دوغارون» در خراسان‌رضوی، به کشور خودشان بازمی‌گردند. علاوه‌بر آنچه در روزهای اخیر در مورد نحوه شناسایی افرادی که باید به افغانستان استرداد شوند در گزارش‌های رسمی منتشرشده، تصاویر و فیلم‌های تکان‌دهنده‌ای از کمپ‌ها و مراکز اسکان موقت تا عبور از مرز نیز در فضای مجازی وجود دارد. تصاویری که انتقادات بسیاری از فعالان اجتماعی ایران را هم برانگیخت. موضوع اصلی انتقادات، به نحوه استرداد و عودت مهاجران برمی‌گردد. نبود امکانات اولیه، حتی آب و غذای کافی، در این ویدئوها مشهود است. گویا ازدحام جمعیت زیادی که البته تعدادشان نیز مشخص نیست، مدیریت را دشوارتر از پیش‌بینی‌های دولتی کرده است. در سیستان‌وبلوچستان، استانی که قرار است محل گذر بیشترین تعداد اتباع باشد، وضعیت نگران‌کننده اتباع اهالی و جامعه محلی، به‌ویژه جامعه اهل سنت، را به همیاری و کمک به دولت فراخواند.

    همه پای کار

    «فرشید عابدی»، روزنامه‌نگار و یکی از فعالان اجتماعی در منطقه سیستان، می‌گوید: «هم اهالی بلوچ و هم سیستانی‌ها، همه به کمک برادران و خواهران افغانستان آمدند تا در روزهای گردوغبار و داغ این منطقه، بازگشت اتباع برایشان آسان‌تر رقم بخورد، نه‌فقط مردم عادی بلکه دستگاه‌هایی مانند ستاد فرمان اجرایی ۱۰ماده‌ای امام خمینی(ره) و گروه‌های جهادی بسیاری در تلاش برای روند خدمات‌رسانی هستند.»

    «ملِک» اهل «زهک» است و یکی از کسانی است که در کار اطعام به اتباعی که تا عبور از مرز در این منطقه نگهداری می‌شوند، همکاری می‌کند. ملک می‌گوید اهالی افغانستان شاید برای مردم در سراسر ایران غریبه‌ای باشند که به کشور وارد شده‌اند، اما این‌سو و آن‌سوی مرز آنقدر با هم بستگی قومی و خویشی دارند که هرگز برای هم غریبه به‌حساب نیامدند: «دولت بستگان ما را مهاجر می‌خواند و مردم بسیاری در گوشه و کنار ایران به آنها به چشم غریبه یا مهمان ناخوانده نگاه می‌کنند. اما بسیاری از طوایف هم در سیستان و هم در بلوچستان با آنان قوم‌وخویش‌اند. از همدیگر زن و شوهر می‌گیرند و با هم وصلت می‌کنند. افغانستان هم در جنگ اول، در دوره مثلاً دموکراسی و هم پس از ورود طالبان، هیچ‌وقت وضع و حال درستی نداشت. اقتصاد آنجا از آنچه شما می‌بینید، بدتر است. فقط آمدن طالبان یا جنگ نیست که این مردم را آواره کرده است. افغانستان سال‌هاست که کشور امنی نیست. ما اگر کمک می‌کنیم، به برادران و خواهرانمان کمک می‌کنیم. منتی به سر کسی نیست.»‌

    ملک تعریف می‌‎کند که او فقط یک هماهنگ‌کننده است و پول سفره‌ها (وعده‌های غذایی که برای اتباع آماده می‌شود) را خیران می‌دهند: «بسیاری اینجا هستند که دستگیر شده و به این اردوگاه‌ها آورده‌ شده‌اند. بسیاری حق و حقوقشان از کار را هم تسویه نکرده‌اند، برخی برگه‌های خروجشان هم تأیید نشده است و باید چند روز در صف انتظار بمانند. البته دولت واقعاً دارد تلاش می‌کند که کار همه را به‌سرعت انجام دهد، اما جمعیت بسیار زیاد است. این افراد بعد از ورود به افغانستان هم باید در کمپ‌های اسکان موقت بمانند، این‌طور نیست که آن‌طرف، خانه و زندگی برایشان فراهم باشد. انصاف این بود که همه حق و حقوقشان را پرداخت و این بندگان خدا را رهسپار می‌کردند. حالا نیاز به کمک و همراهی دارند. ما می‌خواهیم مهمان را بدرقه کنیم، نه دشمن را. تأمین آب و یخ و غذا به مقدار کافی یکی از بزرگترین مشکلات است. هوا بسیار گرم است. ما از تعداد اتباع ورودی آمار دقیقی نداریم، هیچ اطلاع دقیقی از میزان نیازها هم نداریم. تأمین وسایل بهداشتی مورد نیاز زنان و کودکان هم کار دشواری است. زمان ماندگاری در این‌سوی مرز، از پیش‌بینی‌های دولت طولانی‌تر شده و همین اوضاع را آشفته کرده است.»

    کمبود سرویس بهداشتی

    به‌نظر می‌رسد آنچه ملک و دوستان خیرش در زهک انجام می‌دهند، در کمپ «الغدیر» زاهدان نیز در جریان است؛ یکی از بزرگترین مراکز برای ساماندهی اتباع یا بازگشت به افغانستان. تعداد دقیق اتباعی که روزانه به این اردوگاه وارد یا از آن خارج می‌شوند، مشخص نیست، اما اخبار رسمی نشان از سرکشی‌های مکرر مسئولان دولتی در سیستان‌وبلوچستان به این کمپ دارد. یکی از فعالان جهادی در کمپ الغدیر که نمی‌‌خواهد نامش در این گزارش بیاید و ما او را با نام مستعار «فیصل» می‌خوانیم، تعریف می‌کند که عروس برادرش هم اهل افغانستان است و با وجود اوراق رسمی ازدواج و قید نام فرزندان با شناسنامه ایرانی در شناسنامه مادر، فقط با وساطت چند مقام مذهبی، امکان اقامت عروس برادر در ایران فراهم شد؛ اما تمام اعضای فامیل عروس برادرش باید ایران را ترک کنند، با اینکه در زاهدان کار و زندگی آبرومندی داشتند.

     او می‌گوید: «هیچ‌کس نمی‌داند اتباع وقتی از ایران بروند چه سرنوشتی در انتظارشان است. بسیاری از افرادی که عودت داده شده‌اند، سال‌هاست در ایران زندگی می‌کنند. اتفاقاً در ایران خدمت هم کرده‌اند. کار و زندگی داشته‌اند و این‌طور نبوده که بار اضافی بر دوش کشور باشند، اما حالا باید ایران را ترک کنند. اردوگاه الغدیر حالا دیگر کاملاً سروسامان دارد. روزهای نخست یکباره خیلی شلوغ شد؛ چون حدود هفت هزار افغانستانی شبانه‌روز به این اردوگاه وارد می‌شد و ظرفیت رد مرز آن حدود ۵۰۰ نفر است. اما حالا همه‌چیز مرتب است. البته مشکل سرویس بهداشتی همچنان وجود دارد. صف‌های طولانی برای اجابت مزاج تشکیل می‌شود و حمام وجود ندارد. با وجود نصب سرویس‌های بهداشتی، اما در این گرمای هوا، مشکل چند برابر شده‌است. از دیدگاه من، نبود آب گوارا و قابل‌نوشیدن، کمبود سرویس بهداشتی و همچنین نظافت این سرویس‌ها، از مشکلات بسیار مهم است. دقت کنید که مشکلات بهداشتی و نظافت در هوای گرم بسیار بیشتر و شدیدتر می‌شود.»

    «مهدی رستگارنیا» نیز از نیروهای مردمی است که در اردوگاه الغدیر خدمت می‌کند. او نیز مانند فیصل می‌گوید حالا شرایط بسیار بهتر شده‌ است و دولت در این منطقه از عهده نظم‌دهی به امور برمی‌آید، با اینکه تعداد بسیار زیادی از اتباع روزانه به این اردوگاه وارد می‌شوند. «چند روز اول هجمه یکباره و بسیار زیادی داشتیم. به‌طور میانگین حدود ۷ تا ۱۰ هزار نفر به این اردوگاه وارد شدند، درحالی‌که اینجا اصلاً چنین ظرفیتی ندارد. البته بسیاری هم به کمپ قدیمی نیمروز منتقل شدند تا کارهایشان انجام شود و رد مرز شوند. من دولتی نیستم، اما می‌خواهم جانب انصاف را بگیرم. مشکل از ظرفیت این اردوگاه بود. الان الحمدلله کار دارد به‌خوبی انجام می‌شود.»

    در روایت «صفیه نورا»، یکی دیگر از کسانی که در مرز «میلک» در حال کمک به افرادی است که باید رد مرز شوند، از آرامشی مانند آنچه می‌گویند در اردوگاه الغدیر در جریان است، خبری نیست. صفیه می‌گوید: «مشکل اصلی در این است که این کمپ‌ها یا اردوگاه‌ها نهایتاً برای عبور روزانه ۷۰۰ تا هزار نفر از مرز تعبیه شده‌اند، اما در حال حاضر چندین برابر این ظرفیت، اتباع به اردوگاه‌ها در همه نقاط مرزی وارد می‌شوند. این افراد دو گروه هستند؛ افرادی که کارهای انگشت‌نگاری و عبورشان از مرز انجام شده است و افرادی که باید ۲۴ تا ۴۸ ساعت یا بیشتر در اردوگاه بمانند تا کارهایشان انجام شود.»

    او ادامه می‌دهد: «مسئله بسیار مهم دیگر این است که همه اتباع با اتوبوس جابه‌جا می‌شوند. اتوبوس‌هایی که تا مقصد اجازه توقف برای آب یا غذا ندارند و فکر می‌کنم فقط در مکان مشخصی اجازه توقف برای سرویس بهداشتی دارند. بنابراین، تقریباً تمام افراد وقتی وارد اردوگاه‌ها می‌شوند، به آب و غذا نیاز دارند. هوا به‌شدت گرم است و ما دقیقاً وسط بادهای ۱۲۰روزه هستیم. اینجا هشت تا ۱۰ مه‌پاش کار می‌کند، اما اصلاً جوابگو نیست. به‌خاطر حجم گردوخاک بسیار زیاد، اتباعی که به مرز رسیده‌اند یا مشکل تنفس پیدا کرده‌اند یا مشکل چشم.»

    مشکلات ساماندهی اتباع به همین خلاصه نمی‌شود؛ آب، در گرمای تیرماه سیستان‌وبلوچستان به‌خودی‌خود یک چالش است: «ما بیشتر از آب، از یخ استفاده می‌کنیم. واقعاً جامعه اهل سنت دارد همه‌جوره حمایت می‌کند. خیران تانکرهای یخ می‌آورند. اما در گرمای هوا یخ‌ها آنقدر زود آب و آب به‌سرعت داغ می‌شود که باز هم قابل‌نوشیدن نیست.»

    او ادامه می‌دهد: «اردوگاه اصلاً غذادهی نداشته است؛ نه آب، نه غذا. همه آب و غذای توزیع‌شده را مردم و خیران تهیه کرده‌اند. ما هشت روز است در منطقه مستقر هستیم، اما نمی‌دانیم که توان مالی ما تا چند روز دیگر اجازه استقرار می‌دهد. مجموعه ما روزانه حدود یک‌هزار و ۳۰۰ غذا در روز در اردوگاه توزیع کردیم. گروه‌های مردمی و جهادی دیگری هم هستند که تقریباً همین مقدار، کمی بیشتر یا کمی کمتر، غذا توزیع کرده‌اند.»

    در ازدحام جمعیت نخستین چیزی که زیر سؤال می‌رود و از استاندارد‌ آن کاسته می‌شود، بهداشت عمومی است. صفیه می‌گوید: «اینجا دوش حمام وجود ندارد. تعداد سرویس‌های بهداشتی کم بود. خیران چند کانکس سرویس بهداشتی کار گذاشتند، اما دوش نیست. تعداد قابل‌توجهی از افرادی مستقر در اینجا، از خانواده‌های متوسط رو به بالا هستند و حالا علاوه‌بر فشار بهداشتی، به‌خاطر این آشفتگی در وضعیت روحی بدی هم قرار گرفته‌اند. استحمام مطلقاً وجود ندارد. سالن‌ها و اتاق‌ها بوی بسیار بدی گرفته‌اند و عملاً خالی ‌شده‌اند. یعنی مردم به‌دلیل بوی بسیار بدی که موکت‌ها و اتاق‌ها پیدا کرده‌اند، به هوای بسیار گرم بیرون پناه آورده‌اند. به‌نظر می‌رسد جمعیت بسیار بالا هم امکان رسیدگی سریع‌تر به امور اتباع را نمی‌دهد.»

    از آنچه صفیه تعریف می‌کند، باز هم یادم به حسن و چیزهایی که از مسیر آمدن تعریف می‌کرد، می‌افتد. مسیر مهاجرت چه در رفتن و چه بازآمدن، برای افغانستانی‌ها آسان نیست. حسن از جلای وطن با پای پیاده و «درشتی‌های راه» و «ریگ هامون» می‌گفت که به امید فردایی بهتر از آنچه در وطن می‌توانست داشته باشد، طی می‌کرد. حالا بعد از چند سال شاید حسن هم در میان همین آدم‌هاست: تشنه، حمام‌نکرده،  زیر آفتاب داغ و غبار بادهای موسمی با نفسی بریده، یا سوار بر اتوبوسی که قرار است فقط یک‌بار برای اجابت مزاج توقف کند. کسی چه می‌داند پای حسن این‌بار چگونه از مرز عبور می‌کند. 

  • الاخبار: اسرائیل به اجرای طرح «جنگ ترکیبی» علیه ایران روی آورده است

    الاخبار: اسرائیل به اجرای طرح «جنگ ترکیبی» علیه ایران روی آورده است

    روزنامه لبنانی «الاخبار» با ارائه گزارشی در رابطه با جنگ اخیر ایران و رژیم صهیونیستی نوشت تل آویو یک جنگ ترکیبی علیه ایران را آغاز کرده که شامل مجموعه‌ای از حملات سایبری، تحریم‌ها و عملیات رسانه‌ای برای تضعیف سپاه پاسداران و مقابله با نفوذ ایران است.

     

    الاخبار: اسرائیل به اجرای طرح «جنگ ترکیبی» علیه ایران روی آورده است

     

    به گزارش خبرآنلاین، این روزنامه لبنانی در گزارش خود نوشت از پایان تجاوزات رژیم صهیونیستی به ایران تاکنون، مقامات سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ایران بارها هشدار داده‌اند که دشمنان کشور به‌واسطه محدودیت ابزارهای کاملا سنتی در مقابله با آنچه به‌عنوان «تهدید ایران» توصیف می‌شود، به جنگی ترکیبی علیه ایران روی آورده‌اند.

    به گزارش روز شنبه ایرنا، براساس نظریه «بیل نیمت» افسر ارتش آمریکا، «جنگ ترکیبی الگویی نوین از جنگ چریکی محسوب می‌شود که در آن فناوری‌های روز برای عملیات روانی به کار گرفته می‌شوند». ایننوع از جنگ شامل بخش عمده‌ای از تکنیک‌های مربوط به جنگ‌های نسل چهارم است؛ مانند بهره‌گیری از قدرت نرم از طریق تحریم‌های اقتصادی و سیاسی، عملیات خرابکاری، ترورو ترکیبی از نیروهای نظامی رسمی و غیررسمی، همچنین استفاده از شبکه‌های جاسوس و مزدور داخلی و خارجی.

    این مدل جنگ در جنبه‌هایی نیز با جنگ‌های نسل پنجم تلاقی دارد؛ به‌ویژه تمرکز بر راه‌اندازی کمپین‌های هدف‌دار فرهنگی و سیاسی که با استفاده از فناوری اطلاعات و هوش مصنوعی، مردم را به شورش علیه حکومت تحریک می‌کند. این اقدامات در نهایت با حملات سایبری، شکاف اجتماعی و آشوب را افزایش می‌دهند تا اعتماد عمومی نسبت به نهادهای حاکمیتی سست شده و ساختار سیاسی کشور دچار فروپاشی شود.

     

    طرح زامیر: چارچوبی نظری برای سناریوی تهاجم

    با توجه به شرایط موجود و با الگوگیری از نسخه‌های پیشین راهبردهای نظامی اسرائیل‌ کهمحور آنها پیشرفت‌های فناورانه و برتری اطلاعاتی و جاسوسی با پشتیبانی آشکار غرب، چه در زمینه هوش مصنوعی و نفوذ به سامانه‌های نرم‌افزاری و چه در حوزه عملیات رسانه‌ای و جنگ‌های روانی و دیجیتال است، جای تعجب نیست که «ایال زامیر» رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی، نسخه اختصاصی خود از «جنگ ترکیبی» را در برخورد با ایران از بایگانی بیرون آورده است.

    خلاصه‌ کلی این نسخه، در پژوهشی آمده که زامیر در زمان فعالیتش به‌عنوان پژوهشگر در«مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک» در سال‌های ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۲ تهیه کرده است. این تحقیق ۷۵ صفحه‌ای که در ماه مه ۲۰۲۲ تحت عنوان «مقابله با راهبرد منطقه‌ای ایران: برنامه‌ای جامع و بلندمدت» منتشر شده، ایران را تهدیدی برای رژیم صهیونیستی تعریف می‌کند که «سطح آن از تهدیدات متداول فراتر است، هرچند زیر آستانه هسته‌ای باقی می‌ماند». زامیر هشدار داده که جمهوری اسلامی ایراندر پی تبدیل شدن به «قدرت غالب منطقه‌ای» در منطقه‌ای است که شاهد تنش‌هایی است که می‌تواند نوع ساختار نظم سیاسی آن طی دهه‌های آینده را شکل دهد.

    طرح زامیر همسو با موضع‌گیری کابینه بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم اشغالگر درباره روند مذاکرات هسته‌ای ایران است که ادعا می‌کند آمادگی ایران برای امتیازدهی حتیدر صورت توافق درباره محدودیت‌های برنامه هسته‌ای، بر مبنای ملاحظات «موقتی» و «تاکتیکی» با هدف کسب منافع اقتصادی از غرب صورت می‌گیرد؛ منافع اقتصادی‌ای کهتوان ادامه دادن «کارزار راهبردی» ایران علیه دشمنان منطقه‌ای و جهانی‌اش را تقویت می‌کند. به همین خاطر، زامیر درباره مخاطرات ناشی از هرگونه سهل‌انگاری در برابر دولت ایران هشدار می‌دهد.

    بر اساس این فرض که «ایران جز با اقدام بازدارنده صریح مهار نمی‌شود» و «نمی‌توان بااقدامات پراکنده یا محدود با پروژه‌های آن مقابله کرد»، زامیر خواستار طراحی رویکردی «چندلایه، بلندمدت و چندمحوره» شده است؛ رویکردی که در آن اسرائیل، همراه با آمریکا و متحدان عرب، با تقسیم‌کار مشخص و کارآمد در قالب سازوکار منطقه‌ای منسجم همکاری کند. این رویکرد باید از همه ابزارهای اجرایی نه فقط نظامی، بلکه دیپلماتیک،اطلاعاتی، اقتصادی، رسانه‌ای و امنیتی به‌صورت همزمان و هماهنگ بهره ببرد. هدف اصلی این طرح، تضعیف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به‌عنوان نقطه اتکای ساختار جمهوری اسلامی و کاهش توانایی آن در مدیریت ارتباطات با متحدان منطقه‌ای ایران است.

    بر اساس دیدگاه ایال زامیر، ادغام اسرائیل در فرماندهی مرکزی ایالات متحده فرصت مهمیرا برای شکل‌گیری ائتلافی میان تل‌آویو و چند کشور عربی فراهم کرده است؛ ائتلافی که حوزه‌هایی همچون امنیت اطلاعات، دفاع هوایی و نبردهای سایبری را در برمی‌گیرد وبا هدف مقابله با نفوذ گسترده ایران در منطقه پیگیری می‌شود.

    یکی از نتایج اصلی پژوهش زامیر، پیشنهاد او برای اتخاذ رویکردی موسوم به «انتقام بازدارنده هدفمند» با هدف ناکام گذاشتن همه اقدامات ایران علیه دشمنانش، به جای درپیش گرفتن راهبرد جنگ فراگیر است؛ در کنار آن، زامیر خواستار اجرای سیاست‌هایی برای منزوی‌سازی متحدان ایران در منطقه و قطع مسیرهای پشتیبانی آنهاست. مجموعه این اقدامات باید در قالب سازوکار منطقه‌ای گسترده‌تری ادغام شود تا ایران به عنوان یک«دشمن استراتژیک بلندمدت» دیده شود، نه صرفاً یک تهدید موقت. در این چارچوب، ابزارهایی مانند تحریم‌های اقتصادی، تضعیف توان سایبری ایران، افزایش نظارت و عملیاتاطلاعاتی و گسترش توافق‌های ابراهیم به‌عنوان ابزارهای فشار سیاسی و راهبردی مورد توجه قرار گرفته‌اند.

    همچنین زامیر به «رویارویی اندیشه‌ها» نیز توجه دارد؛ نبردی که هدف آن تخریب و از بین بردن «گفتمان ایدئولوژیک ایران» از درون به‌ویژه در میان جوامع شیعی است. در کنار آن،طرح او بر تقویت جریان‌های فرهنگی و مذهبی موسوم به «معتدل» از طریق «برجسته‌سازی جلوه‌هایی از اسلام با رویکرد باز و تأکید بر ارزش‌های باثبات دموکراتیک» تمرکز دارد.

    جنگ پنهان

    از جمله مواردی که با ابعاد عملیاتی «طرح زامیر» هم‌پوشانی دارد، تهدیداتی است کهارتش رژیم اشغالگر در طول جنگ، از طریق رسانه‌ها و فضای دیجیتال متوجه چهره‌های سیاسی و نظامی ایران کرده است. افزون بر آن، بیش از شش هزار حمله سایبری علیه ایران انجام شده که شماری از آنها زیرساخت‌های بانکی را هدف قرار داده‌اند.

    در پاسخ، حملات سایبری متقابل ایران منجر به افزایش چشمگیر (حدود ۷۰۰ درصدی) در حملات علیه منافع رژیم صهیونیستی از جمله پلتفرم‌های دولتیو زیرساخت‌های حساس، بنا بر داده‌های شرکت امنیت سایبری «رادویر» شده است.

    همچنین ساعاتی پس از اعلام دونالد ترامپ در پلتفرم «تروث سوشال» درباره حمله نیروهای آمریکاییبه تأسیسات هسته‌ای ایران، این شبکه اجتماعی مورد حمله سایبری قرار گرفت؛ همزمان با آن، دست‌کم ۱۵ نهاد و ۱۹ وب‌سایت آمریکایی نیز هدف حملات مشابه قرار گرفتند.

    به گزارش الاخبار، روزنامه انگلیسی «فایننشال تایمز» به نقل از برخی مقامات صهیونیستی نوشت: اطلاعات امنیتی مربوط به ایران که جمع‌آوری آن «سال‌ها به طول انجامیده» ازمنابع متعددی استخراج شده‌اند؛ از جمله «اطلاعات انسانی»، «منابع باز»، «ماهواره‌های تجاری»، «تلفن‌های هک شده» و «عوامل مخفی که به‌صورت محلی جذب شده‌اند»؛ و اینسازوکارها زمینه‌ای را برای ایجاد «انبارهای سری جهت مونتاژ پهپادها» و «استفاده از سیستم‌های تسلیحاتی کوچک نصب‌شده روی خودروهای عمومی» در داخل خاک ایران فراهمکرده‌اند.

    گزینه‌های ایران

    در سوی دیگر ماجرا، ایران با نشان دادن اراده‌ای جدی برای تقویت سازوکارهای ضدجاسوسی و توانایی در کنترل تبعات نفوذ اطلاعاتی گسترده‌ای که در طول جنگ رخ داد، نشانداده که قصد دارد راهبردهای امنیتی خود را بازتعریف کند.

    همچنین، گزارش‌هایی منتشر شده مبنی بر آنکه ایران تصمیم گرفته تمامی خدمات وابسته بهسامانه موقعیت‌یاب جهانی آمریکا (GPS) را در خاک خود متوقف کرده و به‌صورت رسمی از سامانه چینی (BeiDou) بهره‌ گیرد؛ اقدامی که در راستای تقویت «حاکمیتدیجیتال» با همکاری شرکای بین‌المللی ضدغربی ارزیابی می‌شود.

    بر اساس تحلیل‌ها، این تغییرات بیانگر تحولاتی در شیوه برخورد فرماندهی نظامی ایرانبا محور آمریکا ـ اسرائیل است؛ تحولی که نه‌تنها بر رویکردهای تقابل منطقه‌ای اثر گذاشته بلکه بر نحوه مدیریت تعاملات سیاسی درون‌مرزی و فرامرزی نیز به‌ویژه در سایه تجربیات کسب شده در جریان جنگ اخیر مؤثر بوده است.