علیرام نورایی در برنامه رک مجید واشقانی حضور پیدا کرد و در مورد درگیری با باران کوثری توضیحاتی داد او گفت در تئاتر شهر باران کوثری به او فحش مادر داده و او نیز کنترلش را از دست داده و با همه درگیر شده است.
علیرام نورایی در مصاحبهای گفت که باران کوثری در تئاتر شب به او فحش مادر داده و خون جلوی چشمهایش را گرفته و به همه حمله کرده و با ۸ نفر درگیر شده است.
علیرام نورایی که به شدت از باران کوثری عصبانی است گفت خدا کند تو رو جای دیگر نبینم چرا که حسابی از دستت شاکی هستم علی الخصوص الان که عزادار مادرم هستم این تهدید علیرام نورایی با واکنشهای زیادی همراه شده است.
علیرام نورایی در مورد اینکه درگیری و علت فحاشی باران کوثری به او چه بوده توضیح نداد و فقط باران کوثری را تهدید کرد و گفت خدا کند تو را فقط یک روز ببینم. (البته علت درگیری بازی علیرام نورایی در فیلم قلاده های طلا بوده که فیلم سیاسی میباشد و به نظر میرسد باران کوثری برای اینکه علیرام در این فیلم بازی کرده او را مورد توهین قرار داده است)
علیرام نورایی میگوید دوربینهای مداربسته تئاتر شهر درگیری من با ۸ نفر را ضبط کردهاند که چگونه کنترلم را از دست دادم او که به تازگی در سوگ مادرش نشسته است در برنامه مجید عاشقانی شرکت کرد و گفتگوی مفصلی با یکدیگر داشتند
علیرام نورایی بازیگر سینما و تلویزیون کشورمان بوده که در زمینه بازیگری فعالیت دارد او را این شبها با اجرای مسابقه مردان آهنین میبینیم علیرام نورایی ۴۹ ساله بوده همسرش صبا تاجیک میباشد او دارای یک فرزند به نام نویان است.
نسخه مرمت شده فیلم ماندگار «باشو غریبه کوچک» به کارگردانی بهرام بیضایی، در هشتاد و دومین دوره جشنواره فیلم ونیز، درخشید و جایزه بهترین فیلم بخش کلاسیک را به خانه برد. این موفقیت، ادای احترامی شایسته به این اثر ارزشمند سینمای ایران است.
به گزارش رسا نشر – جشنواره فیلم ونیز، یکی از معتبرترین رویدادهای سینمایی جهان، امسال میزبان نسخه مرمت شده فیلم «باشو غریبه کوچک» ساخته بهرام بیضایی بود. این فیلم که در سال ۱۹۸۶ تولید شده، پس از بازسازی توسط استودیو روشنا و با حمایت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، بار دیگر بر پرده سینماها نقش بست و با استقبال گسترده منتقدان و تماشاگران مواجه شد.
بخش کلاسیک جشنواره ونیز، هر ساله به نمایش نسخههای مرمت شده فیلمهای کلاسیک از سراسر جهان اختصاص دارد. در این دوره، ۱۸ شاهکار سینمایی از کشورهای مختلف به نمایش گذاشته شدند که «باشو غریبه کوچک» با درخشش خود، توانست نظر هیئت داوران را جلب و جایزه بهترین فیلم این بخش را از آن خود کند.
فیلم «باشو غریبه کوچک» روایتگر داستان پسربچهای جنوبی به نام باشو است که در جریان جنگ ایران و عراق، خانوادهاش را از دست میدهد. او در اثر بمباران، سوار بر یک کامیون به شمال کشور میرود و در آنجا با زنی به نام نایی (با بازی به یاد ماندنی سوسن تسلیمی) آشنا میشود. این فیلم، داستان رفاقت، همبستگی و پذیرش تفاوتها را در بستری از جنگ و آوارگی روایت میکند و همچنان پس از گذشت سالها، با مخاطبان خود ارتباط برقرار میکند.
کمپانی فرانسوی mk۲ Films مسئولیت ارائه این اثر ارزشمند را در جشنواره ونیز بر عهده داشت. این موفقیت، نه تنها برای سینمای ایران، بلکه برای بهرام بیضایی و عوامل سازنده این فیلم، افتخاری بزرگ محسوب میشود.
کسب این جایزه، مهر تاییدی بر ارزشهای هنری و انسانی «باشو غریبه کوچک» است و یادآور میشود که آثار ماندگار سینما، همواره زنده و پویا باقی میمانند و نسل به نسل منتقل میشوند.
مهراب قاسمخانی، نویسنده نامآشنای سریال پرطرفدار «شبهای برره»، پس از گذشت دو دهه از پخش این مجموعه طنز، در گفتگویی جنجالی با برنامه «ساطور» به میزبانی منصور ضابطیان، پرده از زوایای پنهان سانسور در این سریال و همچنین پایان ناگهانی و بیسرانجام آن برداشت.
سانسورهای «شبهای برره»: از «قاسمخان دماغ کوفته» تا حذف عکس رضاشاه
قاسمخانی در این مصاحبه با یادآوری خاطرات تلخ و شیرین از دوران تولید «شبهای برره»، به بیان نمونههایی از سانسورهای اعمال شده بر این سریال پرداخت. او با اشاره به محدودیتهایی که در مورد استفاده از نامها و تصاویر وجود داشت، گفت: «یک عکس از خودم با سبیل به دیوار زده بودم و اسمش را قاسم خان دماغ کوفته گذاشتم، گفتند توهین است! یک واژه داشتیم به نام «حمام فینگ»؛ گفتند توهین به حمام است! عکس رضاشاه را هم بالای میز زده بودیم. این تصویر دو سه قسمت نشان داده شد، اما بعد گفتند دیگر تکرار نشود. حتی گفتند کادر را طوری ببندید که فقط پایین عکس دیده شود و سرش مشخص نباشد. بعدتر هم گفتند کلاً آن را حذف کنید. هر روز برایمان یک سورپرایز جدید بود!»
پایان ناگهانی و بیخبر از «شبهای برره»: «ما هم نمیدانیم!»
یکی از تلخترین بخشهای این مصاحبه، اشاره قاسمخانی به پایان ناگهانی سریال «شبهای برره» بود. او با ابراز تعجب از این اتفاق، گفت: «از اخبار شنیدیم که اعلام کردند سریال تمام شده است. در خانه بودیم که همسرم زنگ زد و گفت: «سریال تموم شد!» هیچکس به ما خبر نداده بود. حتی مدیران زنگ زدند و پرسیدند: «تو چیزی شنیدی؟» و وقتی گفتم نه، گفتند: «ما هم نمیتوانیم چیزی بگوییم». به این ترتیب سریال نصفه ماند و دیگر بازپخش نشد. دقیقا هم نفهمیدیم مشکل مربوط به چه بود؟»
قاسمخانی: سانسور، نشانهای از ضعف است
قاسمخانی در ادامه با نگاهی موشکافانه به مقوله سانسور، آن را به دو دسته تقسیم کرد: سانسوری که برای حفظ جامعه انجام میشود و سانسوری که برای حفظ قدرت اعمال میشود. او با اشاره به اینکه با نوع اول موافق است، افزود: «اما سانسوری که برای حفظ قدرت است، نه برای حفاظت از جامعه. این نوع، نشانهی اقتدار و قدرت نیست؛ نشانهی ضعف است. از عدم اعتمادبهنفس میآید. یعنی تو فکر میکنی در گفتگوی آزاد میبازی. من نمیخواهم حرفم سانسور شود؛ دوست دارم در گفتوگویی آزاد حضور داشته باشم.»
خودسانسوری: آسیب پنهان سانسور
نویسنده «شبهای برره» با اشاره به آسیبهای ناشی از سانسور، به خودسانسوری در میان هنرمندان اشاره کرد و گفت: «از این چیزهای عجیب زیاد داشتیم. همینها باعث میشود وقتی داری مینویسی، مدام فکر کنی: «این را ننویسم، آن را ننویسم…» یکی از آسیبهای سانسور این است که تصویری غلط و غیرواقعی به جامعه میدهی. انگار بهجای اینکه آینه جلویشان بگذاری، برایشان کارتپستال میفرستی. فقط بخشهای قشنگ را نشان میدهی. آسیب دیگرش به خود هنرمند برمیگردد. ذهنش دچار خودسانسوری میشود؛ حتی در جاهایی که اصلاً نیازی به سانسور نیست.»
تأثیرگذاری کمدی: آرزویی که محقق نشد
قاسمخانی در پایان این گفتوگو با ابراز تأسف از کاهش فضای طنز در جامعه، گفت: «کار ما یک شوخی است که تمام میشود. تأثیری که دلم میخواهد بگذارم این است که ذائقهی کمدی مخاطب بهتر شود؛ به چیزهای شریفتر بخندد. اما حالا فضا آنقدر از دست رفته که دیگر نمیتوانیم تأثیر بگذاریم. فکر میکنم چیزهایی که به نظر من بامزه است، شاید امروز برای مردم خندهدار نباشد. آنها ترجیح میدهند به چیزهای دیگری بخندند.»
افشاگریهای مهراب قاسمخانی در مورد سانسور و پایان ناگهانی «شبهای برره»، بار دیگر بحث داغ محدودیتهای هنری در ایران را به جریان انداخت. این مصاحبه نشان میدهد که چگونه سانسور میتواند خلاقیت هنری را محدود کرده و حتی به نابودی یک اثر محبوب منجر شود.
لس آنجلس – در یک تحول تکاندهنده در پرونده مرگ متیو پری، ستاره محبوب سریال “فرندز”، زنی به نام جاسوین سانگا به جرم خود در رابطه با مرگ این بازیگر اعتراف کرد. این پرونده که توجه جهانی را به خود جلب کرده، ابعاد جدیدی از سوء مصرف مواد مخدر و عواقب تلخ آن را آشکار میسازد.
جزئیات اعتراف و اتهامات
جاسوین سانگا، 42 ساله، در دادگاهی در لس آنجلس به پنج فقره اتهام، از جمله فروش کتامین که منجر به مرگ شده است، اعتراف کرد. این دارو که به طور معمول برای بیهوشی استفاده میشود، عامل اصلی مرگ متیو پری در اکتبر 2023 تشخیص داده شد. دادستانی فدرال، خانه سانگا را به عنوان یک “مرکز توزیع مواد مخدر” توصیف کرده و در بازرسی از آن، شیشههایی حاوی کتامین کشف کردند.
مرگ متیو پری و تحقیقات
جسد متیو پری در اکتبر 2023 در خانهاش در لس آنجلس پیدا شد. معاینات پزشکی قانونی، اثرات حاد کتامین را به عنوان علت مرگ این بازیگر اعلام کرد. این رویداد، جامعه هالیوود و میلیونها طرفدار پری در سراسر جهان را در بهت و اندوه فرو برد. تحقیقات در مورد منبع تامین کتامین و نقش احتمالی افراد دیگر در این ماجرا همچنان ادامه دارد.
جلسه بعدی دادگاه
جلسه بعدی دادگاه خانم سانگا در 10 دسامبر در لس آنجلس برگزار خواهد شد. در این جلسه، احتمالاً مجازاتهای تعیینشده برای وی اعلام میشود. این پرونده بار دیگر بر اهمیت مبارزه با قاچاق مواد مخدر و آگاهی از خطرات سوء مصرف داروها تاکید دارد.
اعتراف جاسوین سانگا در این پرونده، یک گام مهم در راستای روشن شدن حقیقت مرگ متیو پری است. این رویداد، درسهای تلخی درباره عواقب جبرانناپذیر سوء مصرف مواد مخدر و نیاز به توجه بیشتر به سلامت روان و اعتیاد در جامعه را یادآور میشود. پرونده همچنان باز است و انتظار میرود جزئیات بیشتری در جلسات آتی دادگاه فاش شود.
کنسرت خیابانی همایون شجریان از آرزوهای چندین سالهی این هنرمند بود که در گفتگوها و نشستهای مختلف دهههای گذشته آن را بیان کرده بود. امروز در ادامهی همان کنسرتهایی که از دل جنگ دوازده روزه آغاز شد، همایون شجریان مجال یافته بود تا یک روز در مهمترین میدان زادگاهش بخواند، اما این اتفاق به خاطر کارشکنیهای مرسوم شهرداری لغو شد.
عطا نویدی: از روز گذشته موجی علیه همایون شجریان آغاز شده که گمان میرود بیش از آنکه بر مدار انصاف و روشنگری بچرخد، سعی در تخریب این چهره مهم موسیقی ایران دارد. در نهایت این موجهای غیرمنصفانه باعث شد اتفاقی مهمی که قرار بود خط شکنی در موسیقی ایران باشد رقم نخورد. اما دو روز مانده به کنسرت همایون شجریان در پستی اینستاگرامی اعلام کرد که «در دو روز گذشته وسایلشان اجازه ورود پیدا نکرده است و به نظر میآید که توان مدیریت برای حضور جمعیت میلیونی وجود ندارد.» همین کلمات آب پاکی را روی دست تمام کسانی ریخت که مشتاقانه منتظر برگزاری اولین کنسرت خیابانی در این وسعت بودند.
بعد از این خبر انگشت اتهام به سمت شهرداری نشانه گرفته شد، اما زاکانی شهردار تهران ادعایی واهی کرد و گفت که مکان برگزاری کنسرت همایون شجریان تغییر کرده و به ورزشگاه آزادی منتقل خواهد شد، این در حالی است که شجریان از لغو کنسرت خود خبر داده است.
سخنگوی شهرداری هم در رشتهتوئیتی مدعی شد دو روز مانده به اجرا از برگزاری این برنامه مطلع شدهاند. ادعایی که به دور از منطق به نظر میرسد چرا که نشست خبری شجریان چهار پیش از برگزاری کنسرت برگزار شد و قطعا خبر آن به گوش شهرداری رسیده بود.
آرزویی که محقق نشد
همایون شجریان سالهاست از موسیقی ردیف دستگاهی که خاستگاهش بوده فاصله گرفته و با رفتن به سمت موسیقی مردمپسند (یا اصطلاحا پاپ سنتی) خود را از زیر سایه نام پدر بیرون آورده و شخصیتی مستقل برای خودش ساخته است. همین امر بارها و بارها انتقادات اهالی موسیقی جدی و آکادمیک را برانگیخته و زمینه این انتقاد را فراهم کرده است. اما همایون با کنسرتی که چندی پیش در یونسکو اجرا کرد و نیز انتشار آوازهایی از خودش نشان داد هنوز علاقه به ریشهها در وی زنده است و اتفاقا هرجا به فکر نوستالژیسازی برای مخاطب است، سراغ موسیقی ایرانی میرود. از این رو همایون از موسیقی ایرانی جدا نیست و همواره عضوی از این گعده است.
برگزاری کنسرت خیابانی برای همایون در راستای همان نگاه موسیقی مردمپسند بود، اما گروهی که او را همراهی میکند و نیز رپرتواری که بخشی از قطعات آن را در نشست خبریاش ذکر کرده، نشان از اجرایی نزدیک به موسیقی ایرانی داشت که هم نوستالژیک است و هم سلیقهی عموم جامعه را درخود داشت. او با پشتوانهی شهرت «شجریان» و نیز جنس صدای کم نظیرش و نکاتی دیگر که مربوط به شخصیت و نجابت اوست میتوانست مخاطبان زیادی را با خود همراه کند و شبی را رقم بزند که بیشک در تاریخ موسیقی ماندگار میماند.
اما چند نکته که بیشتر حاصل سوءتفاهمها بود، جمع زیادی را در فضای مجازی علیه فرزند محمدرضا شجریان شوراند تا جایی که پا از مدار ادب هم فراتر گذاشته شدهاست.
اسپانسر پای ثابت کنسرت رایگان
یکی از مواردی که بیش از هر چیز به آن اشاره میشود استفاده از اسپانسر در کنسرت رایگان است. ظاهرا این سوءتفاهم برای برخی پدید آمد که کنسرت رایگان به منزلهی آن است که هیچ یک عوامل برای کارشان دستمزدی دریافت نمیکنند. این یک برداشت کاملا غلط از مفهوم کنسرت خیابانی رایگان است. کلمهی «رایگان» برای مردم است. یعنی مردم قرار نیست هزینهای بابت کنسرت پرداخت کنند و هزینهها از طریق یک اسپانسر پرداخت میشود. اینکه هنرمندی بتواند برای فعالیتهای هنریاش در راستای رفاه مردم اسپانسری را فراهم کند نهتنها نکنهی منفی نیست بلکه باید آن را ستود و امید داشت این حرکت روزبهروز بیشتر اتفاق بیفتد.
مجوز نهادهای امنیتی، لازمهی برگزاری رویدادهای عظیم
هر رویداد عظیمی اعم از راهپیماییهای سیاسی، تشییع جنازه یا آئین مذهبی که قرار باشد برای آن چند خیابان و میدان بسته شود قطعا نیاز به مجوز و تائیدیه از سوی نهادهای بالادستی امنیتی دارد. برای مثال کنسرت علیرضا قربانی که چندین شب در محوطهی ورزشگاه آزادی هر شب با ۸هزار مخاطب برگزار میشود با آن حجم از اتومبیل و ترافیک مگر میشود از بسیاری از نهادها مجوز نداشته باشد؟ اینکه هر اتفاق هنری یا هر کتاب و آلبوم موسیقی باید از طریق وزارت فرهنگ مجوزش صادر شود امر جدیدی نیست و باز برای مثال پروژهی ارزشمند استاد بزرگ موسیقی، حسین علیزاده با عنوان «دستگاههای موسیقی ایران» که سال گذشته با بازار عرضه شد مگر دارای مجوز وزارت فرهنگ نبود؟ پس چرا صدور مجوز از نهادهای امنیتی و هنری دستاویز تخریب همایون شجریان شد؟
کنسرت برای مردم، از شعار تا واقعیت
همایون شجریان در نشست خبری خود چند بار از کلمهی «مردم» استفاده کرد. همین نیز در شبکههای اجتماعی نوعی بیان شده که او از این کلمه بهنفع خود یا حاکمیت سوءاستفاده میکند. اینکه نقش اصلی را در هر رویداد مردممحور، «مردم» ایفا میکنند امری واضح است. همایون شجریان در این کنسرت قرار بود برای مردمی بخواند که با آنها رشد کرده. مردمی که وقتی پدرش از دنیا رفت. با اجتماع عظیم خود جلوی بیمارستان جم او او را در این اندوه همراهی کردند. مردمی که وجود ممانعتهای شدید از همه جای ایران تا «توس» رفتند و پیکر استاد شجریان را بدرقه کردند. مردمی که شجریانها از دههی چهل تا امروز و قریب یه ۶۰ سال با آنها زیستهاند و شجریان بخشی از هویت این مردم است.
همایون شجریان از معدود کسانی است که میتواند اینقدر صمیمانه از «مردم» سخن بگوید چرا که او در طول حیاتش مفهوم مردم را بیش از هرچیز حس کرده است.
موسیقی راهی برای همدلی ملی
«همدلی» نیز از آن کلماتی ست که در فضای مجازی دستمایهی تخریب همایون شجریان و کنسرت خیابانیاش شد. آیا مردمی که زیر سایه و ترس جنگی دوباره میخوابند. مردمی که زیر سایهی تحریمهای ظالمانهی جهانی زندگی میکنند. مردمی که شبانه روز از رسانههایی که دستوری جز تخریب روحیه مردم ندارند بمباران خبری میشوند، مردمی که در سختترین روزهای وطنشان زندگی میکنند؛ نیاز به همدلی ندارند؟ آیا تفرقه راه علاج وطن است یا همدلی؟
در این میان هیچ چیز جز موسیقی، این هنر معجزهگر نمیتوانست برای مردم ایران همدلی بیافریند؛ و خوشبختانه نگاههایی که سالها به مخالفت با موسیقی میپرداختند نیز این موضوع را درک کردهاند.
کنسرت همایون شجریان زیر برج آزادی میتوانست یکی از مهمترین اتفاقات تاریخ موسیقی باشد. همایون پس از ۶۰ سال سابقه درخشان خانوادگی میتوانست خطشکن اولین کنسرت بزرگ خیابانی باشد. این فرصت هم برای شجریان و دوستدارانش و هم برای رقبایش غنیمت بود؛ چرا که اگر این راه باز میشد از این پس شاهد اتفاقات زیبایی میبودیم که سرآغازش شجریان میشد.
جمعه شب مردم ایران قرار بود زیر برج آزادی که همیشه نماد همدلی مردم بوده با صدایی گرد هم آیند که یادگار گوهر یگانهی هنر و فرهنگ این سرزمین است؛ محمدرضا شجریان که قرار بود در پایان این کنسرت مردم به یادش «مرغ سحر» را بخوانند، اتفاقی که تبدیل به حسرت شد.
زاکانی با ابراز امیدواری نسبت به برگزاری کنسرت همایون شجریان، از انتخاب ورزشگاه آزادی به عنوان مکان احتمالی جدید این رویداد خبر داد.
در پی انتشار خبر لغو کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی، هواداران این هنرمند محبوب با ابراز تاسف از این اتفاق، در انتظار تعیین تکلیف این رویداد هنری بودند. همایون شجریان نیز با انتشار پیامی در صفحه شخصی خود در فضای مجازی، دلیل این لغو را ناتوانی در مدیریت جمعیت از سوی متولیان اعلام کرد. این خبر، موجی از نگرانی و ناراحتی را در میان علاقمندان به موسیقی سنتی ایرانی به وجود آورد.
زاکانی وارد عمل میشود: امید به برگزاری کنسرت در شرایط مطلوب
در این میان، علیرضا زاکانی، شهردار تهران، در حاشیه نشست هیئت دولت در روز چهارشنبه ۱۲ شهریور، به این موضوع واکنش نشان داد. وی در جمع خبرنگاران، با اشاره به اهمیت برگزاری این کنسرت، از همکاری و تلاش برای فراهم آوردن شرایط مناسب جهت اجرای آن خبر داد.
ورزشگاه آزادی: مقصد بعدی کنسرت همایون شجریان؟
زاکانی با ابراز امیدواری نسبت به برگزاری کنسرت همایون شجریان، از انتخاب ورزشگاه آزادی به عنوان مکان احتمالی جدید این رویداد خبر داد. وی تاکید کرد که هدف اصلی، فراهم کردن شرایطی مطمئن و مناسب برای برگزاری کنسرت است تا هواداران بتوانند از این تجربه هنری لذت ببرند. این تصمیم، بارقهای از امید را در دل هواداران روشن کرد و نویدبخش برگزاری این کنسرت در آیندهای نزدیک بود.
با توجه به اظهارات شهردار تهران، به نظر میرسد تلاشها برای برگزاری کنسرت همایون شجریان همچنان ادامه دارد. انتقال احتمالی این رویداد به ورزشگاه آزادی، میتواند نویدبخش حضور تعداد بیشتری از هواداران و ایجاد فضایی وسیعتر برای اجرای این کنسرت باشد. با این حال، باید منتظر اعلام رسمی از سوی مسئولان و هنرمند محبوب کشورمان باشیم تا از جزئیات دقیق این رویداد و زمان برگزاری آن مطلع شویم.
سریال درام و عاشقانه «شغال» محصول سال ۱۴۰۴ ایران، با کارگردانی بهرنگ توفیقی و بازی محمدمهدی سلطانی سروستانی، شبنم مقدمی، کامبیز دیرباز، امیرحسین فتحی، نورا محقق و جمعی از بازیگران شناختهشده، در هفتههای اخیر به یکی از پرحاشیهترین آثار شبکه نمایش خانگی تبدیل شده است.
پخش سریال «شغال» به کارگردانی بهرنگ توفیقی در شبکه نمایش خانگی، با وجود حضور جمعی از بازیگران مطرح، با واکنشهای گسترده و متناقضی در فضای مجازی روبهرو شده است. روایت ماجرای تجاوز در قسمت نخست، خط اصلی داستان را شکل داده، اما ضعفهای فیلمنامه و شباهت به سریالهای ترکی، موجی از انتقاد و حمایتهای متضاد را در توئیتر و اینستاگرام برانگیخته است.
به گزارش خبرآنلاین، سریال درام و عاشقانه «شغال» محصول سال ۱۴۰۴ ایران، با کارگردانی بهرنگ توفیقی و بازی محمدمهدی سلطانی سروستانی، شبنم مقدمی، کامبیز دیرباز، امیرحسین فتحی، نورا محقق و جمعی از بازیگران شناختهشده، در هفتههای اخیر به یکی از پرحاشیهترین آثار شبکه نمایش خانگی تبدیل شده است.
خط اصلی روایت با بازگشت کامیار (پسر فرهاد کاویان) به ایران و ورود او به ماجرای قمار و درگیری با زندگی شخصی شکوه و دخترش آوا آغاز میشود؛ اما آنچه بیش از هر چیز توجه کاربران را جلب کرده، تجاوز به آوا در قسمت اول و پیامدهای آن است. این رخداد به نقطه ثقل درام بدل شده و جدال عاطفی میان آوا، مادرش و سیاوش (نامزد دختر و برادر کامیار) را شکل میدهد.
اما سریال بهسرعت زیر ذرهبین مخاطبان قرار گرفت. بخشی از بینندگان ضعفهای فیلمنامه را برجسته کردند؛ از جمله صحنهای که آوا پس از اقدام به خودکشی، در قسمت بعدی بهطور غیرمنطقی با پاشویه مادرش به زندگی بازمیگردد. این بخش بهویژه باعث تمسخر کاربران شد که نوشتند «مگر مخاطب کودک است؟»
از سوی دیگر، واکنشها به شخصیت کامیار جنجالیتر بود. برخی از کاربران شبکههای اجتماعی با اشاره به گذشته تلخ او و کتکهایی که از ناپدری خورده است، تلاش کردند رفتارش را توجیه کنند یا حتی با او ابراز همدلی کردند. در مقابل، گروهی دیگر با شدت به این نگاه تاختند و نوشتند «تجاوز، تجاوز است؛ گذشته سخت هیچکس توجیهکننده آن نیست».
البته که مخاطبان اقدام دختر و مادرش برای شکایت و نترسیدن از آبرو نیز مورد ستایش قرار گرفته است.
علاوه بر جنبههای اخلاقی، شباهت ساختاری و محتوایی «شغال» با سریال ترکی «گناه فاطما گل چه بود» یکی دیگر از محورهای اصلی انتقاد بود. بسیاری در فضای مجازی نوشتند که «این فقط یک کپی از یک سریال ترکی است» و برخی نیز به کنایه پرسیدند: «مگر قرار است نسخه ایرانی «فاطما گل» را دوباره بسازید؟»
کاربری با اشاره به واکنشهای عجیب از سوی برخی مخاطبان فضای مجازی و شروع ایجاد ترحم برای شخصیت کامیار نوشت: «مثل اینکه یک سریالی به نام «شغال» پخش میشود که با تجاوز به یک دختر آغاز میشود. ایرانی چه کار کرده؟ با سکانسهای این دو نفر در اینستاگرام ادیت عاشقانه درست میکند و امیدوار است به هم برسند.»
کاربر دیگری با اشاره به تکرای بودن نقش مهدی سلطانی نوشت: « یک نفر مهدی سلطانی را بیدار کند. سال هاست در یک نقش گیر کرده است و بیرون نمیآید. سریال «شغال» مثل بقیه سریالهای ایرانی کلیشه و ادایی و حوصله سر بر. اگر وسط سریال بخوابی و بیدار شوی چیزی را از دست ندادی. ارزش دیدن ندارد وقتتان را تلف نکنید.»
در سریال شغال سیاوش سرانجام راز دلش را فاش می کند، اما بازگشت ناگهانی آزاد، همه چیز را در مسیری تازه و پیچیده ….
درباره سریال
سریال Jackal محصول کشور ایران و در ژانر فیلم ایرانی میباشد و به کارگردانی بهرنگ توفیقی در سال 1404 ساخته شده است. در سریال شغال بازیگرانی چون امیرحسین فتحی، کامبیز دیرباز، محمد مهدی سلطانی و… به ایفای نقش پرداخته اند.
با گذشت مدتی از بازداشت امیرحسین مقصودلو، وکیل او آخرین وضعیت پرونده این خواننده را تشریح کرد. به گفته وی، با پذیرش توبه از سوی دادگاه، حکم اعدام او منتفی شده، اما برای حکم ۱۰ سال حبس او تغییری حاصل نشده است.
وکیل تتلو (امیرحسین مقصودلو) دربارهی احراز توبه موکلش در دادگاه کیفری یک میگوید «توبه در خصوص حکم سب النبی (اعدام) بود که احراز شد و او در حال گذراندن ۱۰ سال حبس است.»
عاطفه حاذق به انصاف نیوز گفت:
«توبه در خصوص حکم سب النبی (اعدام) بود که احراز شد. اما دربارهی حکم ۱۰ سال حبس (تبلیغ فساد و فحشا) هنوز تصمیمی گرفته نشده است.
امیرحسین مقصودلو هم فعلا در حال گذراندن ۱۰ سال حبس خود است. برای مرخصی و آزادی کامل او نیز هنوز تصمیمی گرفته نشده است.»