دسته: فرهنگ و هنر

  • لیست کامل نامزدهای سیمرغ جشنواره فجر ۱۳۹۷

    لیست کامل نامزدهای سیمرغ جشنواره فجر ۱۳۹۷

    لیست کامل نامزدهای سیمرغ جشنواره فجر ۱۳۹۷ به شرح زیر می باشد:

  • بهروز افخمی: جایزه مهم نیست؛ علی نصیریان سیمرغ ندارد، هیچکاک هم اسکار نگرفت

    بهروز افخمی: جایزه مهم نیست؛ علی نصیریان سیمرغ ندارد، هیچکاک هم اسکار نگرفت

    بهروز افخمی می‌گوید سیمرغ یا اساسا نمادهای سینمایی اهمیت هنری بالایی ندارند و اگر کسی سیمرغ نبرد ملاک جایگاه هنری‌اش نیست.

    بهروز افخمی: جایزه مهم نیست؛ علی نصیریان سیمرغ ندارد، هیچکاک هم اسکار نگرفت

    فاطمه پاقلعه‌نژاد: بهروز افخمی می‌گوید علی نصیریان در فیلم «مسخره‌باز» شایسته بردن سیمرغ است. او از فیلم هایی که دیده گفته است. از اینکه «۲۳ نفر» را دوست داشته اما اعتقاد دارد باید ۲۰ دقیقه‌ای کوتاه شود تا ریتمی بهتر پیدا کند. اینکه نظرش خیلی به فیلم «دیدن این فیلم جرم است» مثبت نیست و «مسخره باز» را دوست دارد.
    علی نصیریان را در مسخره باز دیدید؟
    خیلی بازی‌اش خوب بود و نقشی که برایش نوشته بودند هم خیلی خوب بود.
    چطور می شود که یک آدم در این سن می تواند نقشی اینچنینی که برایش نوشته می شود را بازی کند؟
    در این سن و سال عزت هم هنوز سرحال بود. ولی نصیریان به نظرم از نظر بدنی بهتر است و امیدوارم حالا حالا بتواند بازی کند.یلم نرگس آبیار را هم دیدید؟
    فیلم خانم آبیار هم خیلی خوب بود.
    اینکه سفارشی بسازی ولی سفارشی نباشد..
    بالاخره سرمایه اش از نهادهای وابسته به نظام تامین می شود. لزوما شما وقتی سفارشی می‌سازی یعنی دولت سرمایه‌ات را مهیا می‌کند دلیل نمی‌شود که نتوانی نظر شخصی‌ات را بگویی فیلم مهدویان هم عملا ایده خودش به حساب می‌آید.
    این همان ایده اوج است که می خواستند مل گیبسون و مایکل مور را بیاورند ولی به نظر می رسد این فضا وجود دارد که می خواهند کسی درباره ماجرای ریگی برایشان بسازد.
    درباره ریگی می شود ده فیلم دیگر هم ساخت و از جنبه های مختلفی به آن پرداخت. فیلم نرگس آبیار تجربه یک زن است که در این ماجرا وارد می شود و تقصیری هم ندارد. نه آن زن و نه مادر ریگی هیچکدام راه فراری از بودن در میان آن آدم ها نداشتند. همان شب هم وقتی من با خانم آبیار صحبت کردم گفتم می شود فیلم تو را در ژانر ترسناک قرار داد؟ گفت ترسناک هست ولی ژانر ترسناک نیست. ولی واقعا فیلم ترسناکی است. نشان می دهد بدون اینکه هیچ تقصیری داشته باشی ممکن است در یک جریانی کشیده شوی که مردها دارند بر سر یک موضعی که اصلا درست هم نیست با هم می جنگند.
    اگر سیمرغی بخواهند بدهند
    من فکر می کنم امسال سه، چهار فیلم خوب داریم که احتمالا سیمرغ ها بین آنها تقسیم می شود. متری شش و نیم، فیلم مهدویان و فیلم خانم آبیار و حتی مسخره باز فیلم هایی هستند که جایزه ها را می برند و حتی ممکن است فیلم های غیرمنتظره ای مثل سرخپوست هم وارد شوند.
    حامد بهداد بدشانس است؟
    جایزه مهم نیست همین که کاندید می شوند یعنی بازی شان دیده شده.
    همین است که الان علی نصیریان در این سن سیمرغ ندارد.
    برای همین است که می‌گویم سیمرغ مهم نیست. هیچکاک هیچوقت اسکار نگرفت و حتی برایش مهم هم نبود.
  • انتقاد از لباس زنان در جشنواره فیلم فجر؛ یعنی ندیدن جامعه

    راه دور نروید. در همین جشنوراه فیلم فجر تماشاچی‌ها را ببیند. چه فرقی میان لباس آنها و لباس بازیگران پیدا می‌کنید؟ تقریبا هیچ!

    عصر ایران؛ مصطفی داننده- برای اهالی سینما، بهمن سرد ایران، داغ داغ است. فیلم می‌بینند، نقد می‌کنند، دست می‌زنند، هو می‌کنند و حسابی از دیدن فیلم سیراب می‌شوند.
    در این دو هفته همه حرف‌ها در مورد فیلم است اما گاهی برخی در مورد وضعیت لباس بازیگران در فیلم‌ها و جشنواره حرف می‌زنند. آنها حتی تماشاگران را هم بی بهره نمی‌گذارند.
    این عده می‌گویند این جشنواره فیلم فجر است یا جشنواره مُد لباس؟
    این نقدها نشان می‌دهد، نقدکنندگان چندان در جامعه حضور ندارند. آنها اگر در روزهای عادی در خیابان‌های پایتخت یا هر شهری که در آن هستند قدم بزنند می‌بینند که مردم عادی هم اینگونه لباس می‌پوشند.
    شاید بازیگران از لباس‌های گران‌تری استفاده می‌کنند اما سبک لباس‌ها همانی است که دختران در شهرهای مختلف می‌پوشند. کافی است در یک روز سوار بی‌آرتی شوید و از جنوب شهر به بالای شهر بروید و از پنجره‌های اتوبوس دخترکانی که در خیابان راه می‌روند را ببینید.
    راه دور نروید. در همین جشنوراه فیلم فجر تماشاچی‌ها را ببیند. چه فرقی میان لباس آنها و لباس بازیگران پیدا می‌کنید؟ تقریبا هیچ!
    این نوع لباس پوشیدن دهن کجی به هیچ کس نیست بلکه سبک زندگی مردم است. در ضمن بازیگر‌ها در همه جای دنیا، سعی می‌کنند متفاوت باشند، متفاوت بپوشند چون کار آنها دیده شدن است.
    واقعیت جامعه همینی است که می‌بینید.
    این عده حتی به پوشش لباس بازیگران در فیلم‌ها هم معترض هستند. فیلم‌ها بیانگر واقعیت‌های جامعه است. ما وقتی می‌خواهیم سبک لباس پوشیدن مردم در دهه چهل، پنجاه، شصت یا هفتاد را ببینم به کجا مراجعه می‌کنیم؟
    قطعا فیلم‌هایی که در آن زمان ساخته شده است. از داخل کتاب‌ها که نمی‌شود به نوع پوشش مردم دست پیدا کرد. اما با دیدن فیلم‌ها به ویژه فیلم‌های خیابانی، می‌شود به سبک زندگی مختلف مردم پی برد. نسل جدید با دیدن فیلم‌های دهه شصت یا هفتاد ایران می‌تواند به قدرت نمایی پیکان در خیابان‌های ایران پی ببرد.
    سی سال دیگر مردم با دیدن فیلم‌های دهه هشتاد یا نود، می‌توانند ببیند مردم چه می‌پوشیدند و چه سوار می‌شدند.
    سبک لباس پوشیدن زنان و مردان ایرانی تغییر پیدا کرده است و به نظر می‌رسد باید این تغییر را پذیرفت. تغییرات فرهنگی در جامعه اجتناب ناپذیر است.
    به جای داد و فریاد در مورد لباس بازیگران در جشنواره فیلم فجر باید به این سوال پاسخ داد بودجه‌های فرهنگی این کشور در کجا هزینه می‌شود که خروجی آن در جامعه قابل مشاهده نیست؟
    این همه سازمان فرهنگی و با بودجه‌های آنچنانی در کشور وجود دارد و بازهم فریادها در مورد مسائل فرهنگی است. این نشان می‌دهد مشکل از جوانان این کشور نیست بلکه مشکل از بودجه‌هایی است که هیچ اثری در جامعه ندارد.
    همه آنهایی که انتقاد می‌کنند نوع لباس پوشیدن خود در دهه شصت را با امروز مقایسه کنند تا متوجه تغییرات جامعه شوند.
    به احتمال زیاد در اختتامیه فیلم جشنواره فجر که از تلویزیون پخش می‌شود بازهم شاهد سانسور بازیگران زنی هستیم که جایزه دریافت می‌کنند، سانسوری که به نظر می‌رسد سانسور جامعه باشد.

  • روح احمدی‌نژاد در کپیِ ناشیانۀ «آژانس شیشه‌ای»!

    تمام حرف فیلم «دیدن این فیلم جرم است» این است که کشور، دیگر انقلابی نیست و همه عافیت طلب شده اند. اما زور قهرمان فیلم فقط به گروگان دو تابعیتی می‌رسد نه حامیان او…

    عصر ایران؛ مهرداد خدیر- این جملۀ کارل مارکس را بارها خوانده یا شنیده‌ایم که «تاریخ، دوبار تکرار می شود. بار اول به صورت تراژدی، بار دوم به صورت کمدی».
    برخی البته گوینده را نه مارکس که دیگری دانسته‌اند ولی باز سخنی قابل تأمل است.
    می‌خواهم دربارۀ فیلم «دیدن این فیلم جرم است» به کارگردانی «رضا زهتابچیان» بنویسم. یک «کپی نابرابر با اصل» از فیلم مشهور و بارها دیده و تحسین شده «آژانس شیشه‌ای».
    توضیح یا توجیه کارگردان یا تهیه‌کننده این است که اولا دربارۀ فیلم «آژانس شیشه ای» هم می‌گفتند از فیلم دیگری (بعد از ظهر سگی) کپی‌برداری شده است ثانیا مضامین محدود است و ممکن است در آینده هم بگویند از روی این فیلم کپی برداری کرده‌اند.
    گروگان گیری با ادعای کار ارزشی و نقض قوانین کشور بر اساس برداشت شخصی اما یادآور فیلم «آژانس شیشه‌ای» است و حتی فیلم «لاتاری» هم در بخش هایی «تقلیدی» ارزیابی شد چه رسد به فیلم «دیدن این فیلم….».

    کارگردان اصرار دارد فیلمی را که با بودجه حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی ساخته شده یک فیلم «اعتراضی» معرفی کند اما به قول دکتر شریعتی «برای این که بدانی هر که چگونه فکر می کند ببین از کجا می خورد».
    اگر اجازه می دادند «آشغال های دوست داشتنی» محسن امیر یوسفی پخش شود و همین حوزه هنری مانع اکران برخی فیلم ها در سینماهای خود نمی شد و برای دیگران هم این امکان فراهم بود که فیلم های سیاسی و اعتراضی بسازند آنگاه می توانستیم باور کنیم این فیلم واقعا سیاسی و اعتراضی است اما دست کم به نویسندۀ این سطور این احساس دست داد که انگار می‌خواهند «اعتراض» را هم مصادره کنند.
    در «آژانس شیشه‌ای» رفتار حاج کاظم را با توجه به سابقه و توقعاتش می توان توجیه کرد و باور او به صرف سلاح نیست. در اینجا اما «امیر» که مثلا قهرمان داستان است به صرف این که سلاح در دست دارد می خواهد قانون مورد نظر خودش را اعمال کند و بدون سلاح هیچ است! سن و سالی هم ندارد که بگوییم سی تا چهل سال قبل فرمانده جنگ بوده و ناچار پای عموی او را به میان می‌کشند.
    کارگردان می داند تماشاگر به خاطر بازداشت فردی به صرف مستی هم‌ذات‌پنداری نمی‌کند بنابراین آزار و اذیت یک زن باردار را دست‌مایه می‌کند و بعد در می‌یابیم که مرد مست دو‌تابعیتی هم هست.
    با این حال مشخص نمی‌شود که اگر پای همسر خودش هم در میان نبود همین کارها را برای شهروندان دیگر هم انجام می داد یا نه؟
    تمام ذوق کارگردان و تهیه کننده در این است که در صحنه‌هایی که غیرت ایرانی به نمایش گذاشته می‌شود تماشاگران در سالن کف می‌زنند. مثلا وقتی می‌گوید در عربستان سعودی به دو نوجوان ایرانی تعرض شد. یا کارگردان اصرار دارد بگوید قالپپاق دزد را می گیرند  و دزدان بزرگ آزادند. اما آن فرد را مگر به اتهام دزدی گرفته ؟ با این حال همین جملات تلگرامی هم دل عده ای را خنک می کند و آقای زهتابچیان هم امیدوار است تماشاگر را با خود همراه سازد. احساساتی هم ابراز می شود اما به تعبیر عارف قزوینی «احساسات جماعت به پُفی برانگیخته و به تُفی خاموش می‌شود!»
    فیلم می‌خواهد دیگران را بی غیرت معرفی کند و انگار همه بی غیرت شده‌اند و فقط قهرمان فیلم که کاریکاتور حاج کاظم آژانس شیشه‌ای است غیرت دارد.
    در تمام طول فیلم این پرسش در ذهن انسان چرخ می‌زند که اگر سیستم این قدر فاسد شده که نمی‌توانی به خاطر تعرض یا آزار زن خودت و از دست رفتن جنین فرزندت، به جایی شکایت کنی و انگار کاپیتولاسیون بازگشته و چون طرف، دو تابعیتی است سفارت بریتانیا پی‌گیر ماجراست چرا این جوان زندگی خود را در خدمت همین سیستم قرار داده است و از چی دفاع می کند؟ سلاح در دفاع برداشته یا شورش؟
    این تضاد و تناقض را فیلم به هیچ رو نمی‌تواند پاسخ دهد جز این که بگوید همه در فساد دست و پا می‌زنند الا یک نهاد خاص.
    مقامات امنیتی در رده های مختلف، فرزند یک روحانی مورد احترام و نیروهای انتظامی و دیگران همه بسیج شده‌اند تا متهم را از دست انقلابیون برهانند!
    با این وصف می‌توان پرسید چرا منتها آرزوی امیر این است که یک سیلی بزنند و عموجان در نهایت دست او را می شکند یا بلایی دیگر سر او می آورد؟
    تمام مشکل امیر و دوستان با آدم بَدۀ فیلم است اما اگر او را درپایگاه قطعه قطعه کنند آیا آن عدالت که آرزو می کنند حاکم می شود؟!
    این فیلم البته از یک نظر موفق است و آن همانا دمیدن روح محمود احمدی‌نژاد و «تفکر بهاری» است و یادآور آتش زدن حکم دادگاه درباره اسفندیار رحیم مشایی در مقابل سفارت انگلستان در تهران.
    آژانس شیشه ای را با بازی درخشان پرویز پرستویی به یاد می‌آوریم و می‌شناسیم و در واقع در ذهن ما ثبت شده اما فیلم «دیدن این فیلم …» بازی‌های خوبی هم ندارد. تا جایی که شاید محمود پاک‌نیت بدترین بازی عمر خود را در آن به نمایش گذاشته باشد و حسین پاکدل هم انگار بازی نمی کند و وسط فیلم ظاهر شده است. صحنه نیروهای امنیتی و ویژه و تجهیز آنان به مدرن ترین وسایل البته قابل توجه است و خوف‌انگیز.
    با این همه تمام حرف فیلم این است که کشور، دیگر انقلابی نیست و همه عافیت‌طلب شده اند. اصلا بی غیرت شده اند و به خاطر همین نهادهای انقلابی و امنیتی روی هم سلاح می‌کشند.
    اگر چنین است امیر خان چرا سراغ اصل‌کاری‌ها نمی‌رود؟ چرا تمامِ گیِرِ او به گروگان بی دفاع است نه حامیان و سفارش کنندگان؟ او که بلد است اسلحه بکشد، او که دوست دارد سیلی بزند. خوب اگر خیلی دلاور است به حامیان آن متهم بزند! این که تمام غیظ خود را متوجه فردی کند که در گروگان اوست چه شجاعت ویژه ای می‌طلبد؟
    حرف دل او اما شاید از زبان دیگری بیان شود که وقتی می پرسند «در زمین کی هستی»، جواب می‌دهد «زمین، مال آنهاست. ما سیم‌خاردار دور زمین هستیم».
    براین اساس می‌توان پرسید مگر قهرمان داستان نمی‌بیند همه بی غیرت شده‌اند و در سطوح مختلف برای آزادی متهم سفارش می‌کنند؟ چرا همه زور و خشم خود را متوجه آدمی بی سلاح می کند و عرضه و زورش را به صاحبان قدرت که بعضا با چهره های مخوف تصویر شده اند نشان نمی‌دهد؟
    بگذارید تکرار کنم. با لحن اعتراضی فیلم مشکل ندارم. با مصادره فیلم های اعتراضی مشکل دارم و این که به دیگران اجازه ندهیم و خودمان ادای معترضان را درآوریم.
    اگر همه این مجال را داشته باشند آقای زهتابچیان را بیشتر می توان باور کرد و آن پرسش را تکرار می کنم که چرا امیر به این نتیجه نمی رسد که به جای آزار گروگان سراغ حامیان برود و اصرار دارد هم در خدمت باشد و هم شورش کند؟
    مهم ترین تفاوت حاج کاظم آژانس شیشه ای با امیر این فیلم این است که هویت حاج کاظم به سلاح او نبود. بدون سلاح هم مقبول بود اما این فرمانده بدون سلاح عملا قادر به ایفای نقشی نیست. شاید به خاطر همین سلاح را زمین نمی گذارد و حفظ امنیت را به انواع و اقسام نهادهای دیگر نمی سپارد.
    با این همه فیلم در یک موضوع موفق است و آن هم تصویر انواع نهادها و دستگاه ها که به موازات هم فعالیت می کنند و وارد یک ماجرا می شوند.

  • می‌خواهند ریشه کیمیایی را بزنند/ لباس ارتشی بپوشم و بروم جلوی عکاس‌؟

    پولاد کیمیایی در فاصله بین دو پست خبرساز اینستاگرامی اش برای خبرآنلاین از دلایلی گفته که اینگونه باعث دلخوری‌اش شده است.

    فرهاد عشوندی: پولاد کیمیایی؛ او یکی از خبرسازهای دو سه روز اخیر سینمای ایران بوده است. وقتی موج انتقادها از فیلمش باعث شد تا در اینستاگرامش بنویسد که مهاجرت می کند، می‌شد فهمید که خیلی احساسی به انتقادها واکنش نشان داده است. او البته با گذشت یک روز از رفتن پشیمان شده اما در فاصله این دو پست حرف هایی برای خبرآنلاین زده که خواندن شان نشان می دهد چه اتفاقی او را به این نقطه رسانده است.
    اینکه حس می کند برنامه حذف خاندان و طرز فکر کیمیایی در سینمای ایران وجود دارد و برای همین هر کاری از او را به قصد زدن از ریشه مورد هجوم قرار می دهند.
    پستی در اینستاگرام‌تان منتشر کردید و گفتید قصد مهاجرت دارید. کمی شوکه کننده بود و به نظر احساسی. انگار از سر این بود که دلخورید از انتقادهایی که به فیلم تان شده است.
    اتفاقی است که ترجیح می‌دهم زیاد راجع به آن صحبت نکنم،چون با صحبت،قضیه بازتر و بدتر می شود. ولی فکر می‌کنم فضایی در حال به وجود آمدن است‌. این فضا ناخودآگاه سعی می‌کند من را به این سمت ببرد. چون به هر سمتی بروی، دلیلی برایت می تراشند.
    اگر بعد از جشنواره این کار را می کردم،می گفتند چون فیلمش جایزه نگرفت، این کار را کرد و یا اگر انتقادی از فیلم می شد، می گفتند برای انتقاد به فیلم این کار را کردم. ترجیح می دهم این قضیه را باز نکنم.
    این روزها از معکوس انتقادهای زیادی شده است. الان شاید خیلی ها می گویند پولاد کیمیایی جا زده است؟
    نه مسئله جا زدن نیست. اگر قصد جا زدن داشتم این فیلم را نمی ساختم و زودتر از این جا می زدم.بحث اینجاست که یک اتفاقی دارد می‌افتد و سیاستی است برای حذف من.
    من با تمام سختی ها می روم یک فردی را می آورم که در این سینما سرمایه گذاری می‌کند. فیلمی اجتماعی با لایه هایی ازجذابیت می سازم که تا به حال کسی این کار را نکرده است. ولی طوری عنوان می شود که حتی سرمایه‌گذار فراری شود. یک طوری عنوان می شود که …
    شما اگر نقد سازنده داشته باشی ، همه تحمل می کنند و استفاده. اگر نقد سازنده نباشد این اتفاق می افتد که پوراحمد یا سیروس الوند در جشنواره با نقدهایی این چنین مواجه می شوند؟ ببینید چه بلایی سر این ها آوردند. ببینید چه رفتاری با قدیمی‌های این سینما می‌کنند. بعد یک سری آدم را دارند در برابر آن قدیمی‌ها بولد می‌کنند که یعنی واقعا هیچ نقدی به فیلم‌های‌شان نیست؟ آنها همه فیلم‌های خیلی خوبی می سازند و ما فیلم بد می سازیم؟ پس آن مفهوم نقد کجاست؟ کجا به عدالت اشاره می کند؟ من فیلمساز اگر ببینم که مثلا در نقد می گویند اینجای فیلمم به این دلیل نوشتن بد است و اینجایش به این دلیل خوب است ، می فهمم با تفکری روبرو هستم که دارد من را کارشناسی می کند.
    الان باور پولاد کیمیایی این است که این جریان می خواهد حذف‌تان کند؟
    بله، وقتی می خواهند ما را حذف کنند، سعی می کنند با بدنامی ما را حذف کنند،که در حال انجام این کار هستند.می خواهند همین طوری خرد خرد ، خرد و ذره دره تحقیرت کنند ، اذیتت کنند ، در مقابلت بایستند و به تو فضا ندهند و میدان ندهند . الان ببین چند سال است که من دو تا ، سه تا فیلم پیشنهاد نداشتم. اصلا به من پیشنهادی نمی شود، کار خوب ! دلیلش این است که من در این گنگ نیستم. دلیلش این است که من ایستادم برای جنگندگی . ایستادن معنایش این نیست که من جار بزنم که بیایم در تیترهای خبری و بگویم من آدم فلانی هستم. واقعا ایستادم. من در تمام این سال‌ها تلویزیون نرفتم. خندوانه یا آن یکی برنامه آقای مدیری ، چند تا سریال به من پیشنهاد شده نرفتم. دلیل دارد که نرفتم. از آن طرف دارند در سینما همین کار را با من می کنند.فیلمم را می خواهند بکوبند. بازی هایم را می کوبند.بعد نقدها همه نقدهای پر از کینه است.
    یک جورهایی وقتی پولاد را می زنند به مسعود کیمیایی هم گره می خورد این نقدها. الان داری عقب می کشی که پدرت از زیر فشار خارج شود؟
    ببین پدر را نمی توانند حذف کنند یا خیلی انتقاد کنند و البته کم هم نکردند و در طول این سالها به فیلمش خندیدند. من خودم در سالن بودم و همان جا مجبور شدم به این تمسخر در سالن سینما واکنش نشان بدهم. این در واقع بازی شروع شده ای است . هدف شان حذف جریان تفکر کیمیایی است. کاری که در باره پدر به دلیل پیشینه اش نمی توانند انجامش دهند. در برابر این جریان دو حالت دارد. یا شما باید بایستی که دودش در چشم خیلی ها می رود. حق من در این سینما بعد از بیست و پنج سال فعالیت، این نیست.حقم نیست که این قدر زیر فشار باشم. البته این شرایط فقط برای من نیست. مثلا شما ببین سیاوش اسعدی را می زنند چون می گوید دارد مکتب کیمیایی را می خواهد ادامه بدهد. چرا؟ چون می گوید من کیمیایی را دوست دارم و فیلمش را به پدرم تقدیم کرده است ، حالا فیلمش دو تا سکانس ضعیف دارد یا ریتمش کند است یا هر ایراد دیگری که می گویید ، این که دیگر از ریشه زدن ندارد . اصلا یک فیلم کلا بد است. قطعا هر فیلم سازی چه من باشد و کوچکترین اعضای فیلم سازی باشد یا کارگردانان بزرگ ، ماها همه عادت داریم به نقد و می دانیم که سینمای ایران آن نقطه تحملش کجاست و می پذیریم اما به شرطی که واقعا انتقاد باشد.
    شما وقتی می حواهی بنویسی «شب… بارانی… مسابقه ماشین سواری در کارخانه» اجرای این در ایران ، همه فنی ها می دانند یعنی چه. چه کار سختی است.من این را اجرا کردم در فیلمم. ولی هیچ کردیتی که نمی گیرم ، می گویند فیلمت بد است. ما بیاییم بنشینیم درباره فیلم حرف بزنیم و بگوییم کجای این فیلم بد است.حالا من یک سری از نقدها درباره فیلم‌تان را خواندم که بیشتر گفته شده سکانس‌های خوبی در فیلم داری مثل همان مسابقه ماشین‌سواری ولی کلیت فیلم و دیالوگ‌ها یک قصه روان نساخته و در نیامده است دیگر!
    چرند می گویند. کجای دیالوگ ها بد است؟ خود آقای سعید قطبی زاده در برنامه هفت گفت که یک روند نگارش دارد این فیلم . فکر شده درباره گفتارش. چرا این ها دیده نمی شود؟ نه این ها دیده می شود ، نمی خواهند بگویند. می خواهند عکسش را بگویند. در طول این سال ها مدام گفتند پدرش ، پدرش . من تئاتر کار کردم ، سریال کار کردم . با کارگردان های دیگر کار کردم،حالا سه تا ،چهار تا فیلم هم با پدرم کار کردم . تمام این مشکل این است که من به عنوان فرزند یک سینماگر ، نجار نشدم آمدم سینما گر شدم؟ چرا چون پسر مسعود کیمیایی بودم و آمدم به سینما؟ بعد الان فقط منم؟ یعنی الان ساعد سهیلی نیست؟ سینا سهیلی نیست؟ ماهور الوند نیست؟ لیلا حاتمی نیست که دارند وارد سینما می شوند و شدند؟ فقط منم؟ فقط منم که دارم از رانت بابام استفاده می کنم؟ من که دارم از رانت بابام استفاده می کنم ، می روم فیلم می سازم ، سر صحنه ، تورج منصوری و همه عوامل ایستادند و بابای من می آید می گوید:« صدا ، دوربین ، حرکت» من هم ایستادم و می گویم می خواهم کارگردان شوم بابا.
    این تصور را از من دارند می سازند برای مردم. یک تفکر به شدت کمیک. به شدت کمدی . یعنی جلوی دوربین می روی ، می آیند می گویند فلان. پشت دوربین می روی می گویند فلان. می روی می خوانی ، می گویند خب حالا که چی؟
    با این تعریفی که گفتید در حقیقت خود را در نقطه ای می بینید که هر کاری بکنید این انتقادها هست و چاره ای غیر از عقب کشیدن ندارید؟
    بله.
    آن وقت اگر از ایران بروی باز پولاد کیمیایی قرار است در بیزنس سینما باقی بماند؟ اگر از ایرن بروی ، می خواهی سینمایت را ادامه بدهی؟
    بله صد در صد. مطمئن باشید که روزی اسم پولاد کیمیایی در صدر اخبار جهانی سینما خواهد امد و آن روز مطمئن باشید از جای دیگری هستم و این باعث تاسف است.این باعث تاسف است که تو به عنوان یک جوان این قدر ته دلت را پر بکنند که اصلا بعضی وقت ها بگویی که گلی به جمال خارجی. گلی به جمال کسی که به زبان خودت حرف نمی زند. کسی که با جوانش این کار را نمی کند. با آدمی که آرتیست است ، هنرمند است ذاتش ذات شکننده ای است ، حساس است. ماها که لات نیستیم که. مثلا چون من الان نقش آقا رضا سرچشمه را بازی کردم ، بیایم جلوی دوربین هم اخم کنم و فلان طور برخورد کنم؟
    سینمای ما این را می خواهد. فقط ریا. بروم لباس ارتشی بپوشم و جلوی دوربین ها بایستم و بگویم من این هستم؟سینمای ما انگار این را می خواهد . هنوز که هنوز است اینجا کسی به ذات هنر فکر نمی کند.همه یا دنبال پول هستند. یا مطرح شدن هستند و یا زدن همدیگر و حسادت. اصلا کسی با سینما کاری ندارد تو این مملکت.
    پدرتان موافق رفتن تان هستند یا فعلا رفتن در حد یک ایده است و به خاطر دلخوری از انتقادهایی که شنیدی؟
    موافق که نه. راستش یک مقدار شوکه شده است. این قدر حالش بد است(آهی می کشد) اگر می خواهی این را چاپ کنی ، این ها را هم بنویس که من تا امروز نه پاسپورت خارجی داشتم ، نه دو ملیتی بودم. نه کارهایم را زیر زیرکی اینجا انجام ندادم و خانواده ام را برده باشم آمریکا. من تا الان شناسنامه و پاسپورتم ایرانی است و برای این مردم بودم و اینجایی هستم. با این که خارج از کشور هم زندگی کردم و برگشت ولی یک پاسپورت داشتم. الان که این پست را گذاشتم ، تازه می خواهم این کار را انجام بدهم. یعنی برنامه ای از قبل برای رفتن نداشتم که کارهایش را کرده باشم و الان آن را بگویم. من تازه از امروز به فکرش افتادم. از فردا باز نگویند فلانی رفته یک پاسپورت خارجی گرفته و راحت می خواهد برود فرودگاه و برود.
    اگر واقعا بخواهی بروی مدیریت «مدرسه کارگاه آزاد فیلم» چه می شود؟
    بابا خودشان ادامه می دهند. ولی خب یکی از مشکلات پدر من هم همین است. پدر من بعد از ۵۰ سال فیلم ساختن ، اصلا فیلم بد هم ساخته باشد ولی با شرافت که زندگی کرده است. اصلا نمی خواهم بگویم کی بوده و چی بوده اما نان زندگی اش را از هنر و شعر در آورده است و هیچ وقت برای هیچ ارگانی فیلم نساخته است! برای دل خودش کار کرده ، حالا بد یا خوب ولی یک مدرسه دارد دیگر ، حالا در همین شرایط سخت اقتصادی ، ۱۲ یا سیزده سال است که سعی کردیم چرخش را بگردانیم. الان ما آمدیم جای مان را عوض کردیم و باید مجوز اماکن را تمدید کنیم ، پیرمرد را هی می کشانند به این ادارات ، باید ده طبقه برود بالا ، از این اتاق به یک اتاق دیگر ، ته ماجرا هم مجوز را تمدید نمی کنند و مسئله درست می کنند. خب ما الان می خواهیم برویم ارشاد و مجوز مدرسه را تمدید کنیم ، می گویند مجوز اماکن را بیاور ، وقتی این مجوز را نمی دهند چه کار باید بکنیم.
    حالا مسعود کیمیایی حتی اگر به قول خودت چند فیلم آخرش با انتقاد روبرو شود ، برای هنرجوها که استاد خوبی است. پس الان برای تداوم مدرسه مشکل دارید؟
    اصلا فیلم بد ساختن که ایرادی ندارد. مگر الان در جهان همه فیلم ها خوب است. بحث بی احترامی و توهین به آدم ها است. اصلا الان بحث نقد نداریم. من اصلا این کاره نبودم و فیلم ساز نبودم اما اینکه در رسانه ملی بیایم برای یک جوان که فیلم خوب ساخته چند تا هم ایراد دارد ، بخواهم ریشه طرف را بزنیم که دیگر درست نیست ، انصاف نیست. ما که شرایط سینمای مان از شرایط ساخت معلوم است تا چه سطحی می تواند بیاید. وقتی یک فیلمی از جایی حمایت می شود طرف ۱۵ میلیارد پول دارد می تواند فیلم خوب بسازد اما فیلمی که با بودجه کم ساخته می شود ، خودمان می دانیم تا چه حدی می تواند پیش برود. الان همین سیاوش اسدی برای درخونگاه من می دانم با چه مشکلی این فیلم را ساخته. از شریک کردن هنرپیشه ها در سهم فروش تا من چاکرتم گفتن و کلی دشواری ، این شکل زدن این جریان فکری خیلی از حد انصاف گذشته و طوری روی یکی مثل من فشار آورده که ترجیح بدهم کات کنم و یک زندگی از سر نو را از جای دیگری شروع کنم که استعدادت را به خودت بدهد.نه اینکه از ریشه او را بزنند.
    ماجراهای پدرم را هم که گفتم.

  • عکس | جشن تولد هنرمندان پیشکسوت

    جمعی از هنرمندان پیشکسوت عرصه‌های مختلف هنری که متولد بهمن هستند، ظهر امروز دور هم جمع شدند.

    به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، آیین تولد هنرمندان پیشکسوت  متولد بهمن‌، توسط موسسه هنرمندان پیشکسوت، ظهر امروز (دوشنبه ۱۵ بهمن) در مجموعه باغ زیبا برگزار شد.
    اکبر زنجانپور، بهزاد فراهانی، حسینعلی پرستار، بهمن کریمیان، نظام‌الدین کیایی، محمدحسین عطارچیان، اکرم نویدی، سیدناصر آقایی، سوسن اصلانی، محمد فیروزی، محمد سلحشور، حسن ریاحی، صدیقه کیانفر، رضا بنفشه‌خواه، مجید مظفری، عباس مستوفی، محمد شیری، محمدعلی ساربان، فهیمه رحیم‌نیا، مجید مظفری، قباد شیوا، غلامرضا سپهری، مهین نویدی‌یکتا، لئون کهن، قربانعلی اجلی، ملیح ناصری، بهمن عبدی و…  از جمله هنرمندانی یودند که مراسم تولد آنها برگزار شد.

    *

  • الهام حمیدی ازدواج کرد +عکس

    الهام حمیدی، بازیگر سریال‌هایی چون «یوسف پیامبر» و «شوق پرواز»، عکسی از خود پای سفره عقد را منتشر کرد.

    به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از خبرآنلاین، الهام حمیدی، زاده ۱۳۵۶ در تهران، بازیگر سینما و تلویزیون، با به اشتراک گذاشتن عکسی در اینستاگرام به همراه متنی شاعرانه، از ازدواج خود خبر داد.
    این بازیگر در فیلم‌های سینمایی چون «تخته‌گاز»، «ثبت با سند برابر است»، «ما همه گناهکاریم»، «ملک سلیمان»، «خیلی دور خیلی نزدیک» و  سریال‌هایی چون «شوق پرواز» و «یوسف پیامبر» بازی کرده است.

  • انتقاد تند کارگردان «خون خدا» از سلبریتی‌ها: خیلی به ما بی‌احترامی کردند

    در نشست خبری «خون خدا»، عباس میرزایی از این‌که بسیاری از سلبریتی‌ها، فیلمنامه را نخوانده، حضور در این کار را با بی‌احترامی رد کرده‌اند، لب به انتقاد گشود.

    به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، نشست خبری فیلم «خون خدا» با حضور مرتضی‌علی عباس میرزایی (نویسنده و کارگردان)، سیاوش حقیقی (تهیه‌کننده)،  شیوا ابراهیمی، رضا اخلاقی‌راد، خسرو احمدی، سعید داخ، میثاق جمشیدی، علیرضا ثانی‌فر، امین میری،  فرید سجادی حسینی، حسین غایبی (بازیگران)، لعیا عباس میرزایی (تدوینگر)، هاشم فغانی (طراح چهره‌پردازی)، شهرام نجاریان (مدیرفیلمبرداری)، پیام آزادی (آهنگساز)، بهزاد جعفری (طراح صحنه و لباس) عصر امروز (یک‌شنبه ۱۴ بهمن) در سینمای اهالی رسانه سی و هفتمین جشنواره ملی فیلم فجر برگزار شد.
    در ابتدای این نشست، عباس میرزایی درباره «خون خدا» گفت: «این فیلم دغدغه روزگار من است. اینکه دنبال معانی جدید در مفاهیمی که می‌شناسم،‌ بگردم. اگر فکر می‌کنید فیلم من متفاوت است،‌ چون شبیه خودم هست. من سعی نمی‌کنم ادای کسی را دربیارم.»
    سیاوش حقیقی، تهیه کننده فیلم هم در پاسخ به این سوال که چطور تهیه‌کننده این فیلم شده و هزینه ساخت آن را تامین کرده است، گفت: «وقتی تهیه این فیلم به من پیشنهاد شد، چون من چنین مفاهیمی را دوست دارم،‌ سفری را که قرار بود بروم، لغو کردم. تمام عوامل هم از دستمزدشان برای تهیه این فیلم به خاطر امام حسین (ع) گذاشتند. ۲۰۰ میلیون تومان را از فارابی برای ۳۰ درصد این پروژه پول گرفتیم.»
    عباس میرزایی درباره اینکه این فیلم چقدر می‌تواند نظر مردم را جلب کند، عنوان کرد: «اگر مردم دنبال کار متفاوت باشند که به نظر من هستند، حتما از این فیلم استقبال می‌کنند و آن را می‌بینند. این را باید بگویم که هیچ مشکلی با سینمای هنر و تجربه ندارم. هر زمانی که فیلم می سازم به این موضوع فکر نمی‌کنم که برای سینمای هنر و تجربه یا عمومی است.»
    در ادامه نشست خبری «خون خدا»، رضا اخلاقی راد در مورد دشواری بازی در این فیلم به دلیل اینکه دیالوگ و مراوده خاصی در فیلم ندارد، گفت: «طبیعتا هرنقشی سختی‌های خاص خود را دارد. من در این فیلم شرایط خاصی داشتم که با دیگر فیلم ها فرق می کرد. فکر می‌کنم ما باید بتوانیم هر فیلمی را هم خوب ببینیم، هم خوب حس کنیم. من برای بازی کردن در این فیلم تجربه میدانی داشتم و به سراغ کارتن خواب‌ها رفتم؛ کارتن خوابی که رتبه ۱۰۷ کنکور بود و یا یک کارخانه‌دار. البته کارتن خوابی اصلا پدیده عجیب و غریبی نیست و ما همه این را می‌بینیم.»
    فرید سجادی حسینی، دیگر بازیگر فیلم «خون خدا» در مورد رضایت خودش از نقشی که در این فیلم بازی کرده است، گفت: «من هیچوقت از خودم در هیچ نقشی راضی نیستم.حتی آن نقش‌هایی که به‌خاطر آن جایزه برده‌ام. زیرا آن کمالی که لازم است را در کار خودم نمی‌بینم.»

    خسرو احمدی هم در مورد بازی‌اش در این فیلم گفت: «من آن شبی که آقای عباس میرزایی فیلمنامه را برای من فرستاد من شوکه شدم. همان شب به آقای عباس میرزایی زنگ زدم و گفتم این کار عجیبی است. و همانجا قرار گذاشتیم که برای کار باهم جلسه بگذاریم. من کلیت فیلم را خیلی دوست داشتم. خیلی خوشحالم که فیلمساز جوانی مثل مرتضی علی عباس میرزایی وارد این عرصه شده است.»
    مرتضی‌علی عباس میرزایی کارگردان «خون خدا» در بخش دیگری از سخنانش با انتقاد تند از چهره های سرشناس سینما گفت: «یکی از دوستان به من پیشنهاد داد که از سلبریتی‌ها دعوت کنید تا در کار حضور داشته باشند. من شخصا تماس گرفتم با برخی بازیگران اما آن‌ها فیلم‌نامه را نخوانده، ما را روی هوا فرستادند و حتی بی احترامی‌های عجیبی را هم از طرف آن‌ها شنیدیم. سلبریتی‌ها حاضر نیستند فیلم مذهبی بازی کنند. البته که من در نهایت خوشحالم که به آن تیمی رسیدم که خودم می‌خواستم.»

  • دلیل غیبت سیامک انصاری در سریال جدید مهران مدیری

    ایلنا نوشت: سیامک انصاری با بیان اینکه بعد از ۲۷ سال بازیگری یاد گرفته‌ که چطور به نقش برسد، درباره دلیل حضور نداشتن در سریال تازه مهران مدیری توضیحاتی را ارائه داد.

    سیامک انصاری، بازیگر سینما و تلویزیون ایران بوده که سال‌ها نقش اول سریال‌های مهران مدیری را بازی کرده است. او چند سالی‌ست که کار با کارگردان‌های دیگری را نیز قبول می‌کند و بر همین اساس سال گذشته با فیلم “بمب” پیمان معادی نظر بسیاری را به سوی خود جلب کرد. این بازیگر که در جدیدترین سریال مهران مدیری حضور ندارد، در تازه‌ترین تجربه کاری خود در فیلم “زهرمار” جواد رضویان به ایفای نقش یک مداح پرداخته است.

    سیامک انصاری درباره اینکه چرا با وجود سال‌ها همکاری با مهران مدیری، در سریال “هیولا” حضور ندارد، گفت: به هر حال هم آقای مدیری دوست داشتند که با گروه دیگری کار کنند و هم من درگیر پروژه‌های دیگری بودم. به همین دلیل در سریال “هیولا” نتوانستیم با هم همکاری کنیم ولی انشالله در کارهای بعدی دوباره با هم کار خواهیم کرد.
    وی همچنین درباره اینکه برای رسیدن به شخصیت‌ فیلم‌های مختلف به چه صورت عمل می‌کند، بیان کرد: فکر می‌کنم بعد از ۲۷ سال بازیگری یاد گرفته‌ام که چطور به نقش برسم. به شخصه سعی می‌کنم که از خودم فاصله بگیرم و به نقش نزدیک شوم ولی اینکه چقدر در این راه موفق باشم؛ بعد از اکران فیلم مشخص می‌شود. لازم است بگویم که من سعی نمی‌کنم کاملا آدم درون فیلم شوم و همیشه در نقش‌هایی که ایفا کردم یک سیامکی وجود داشته است.
    انصاری همچنین درباره تعامل با کارگردان‌های مختلف در فیلم‌ها اظهار داشت: به‌طور کلی در صحنه‌های مختلف اختلاف نظر به وجود می‌آید ولی بازیگر و کارگردان هر دو سعی می‌کنند، که نظرات مختلف را به هم نزدیک کنند تا سکانس و در نهایت فیلم به نتیجه برسد.
    این بازیگر در بخش پایانی صحبت‌هایش در پاسخ به این سوال که چرا بعد از فیلم “بمب” بازی در فیلمی به کارگردانی جواد رضویان را قبول کرده، توضیح داد: علت پذیرفتن این نقش رفاقت من با جواد نبود؛ بلکه فیلم “زهرمار” فیلمنامه خوبی داشت و سبب همکاری ما با هم شد. رفاقت جای دیگری دارد و کار بحثش جداست.

  • شقایق دهقان: از بازیگری خسته شده‌ام

    میزان نوشت: شقایق دهقان گفت: واقعیت دیگر از بازیگری خسته شده‌ام. یک زمانی من جوانتر بودم و حال و حوصله سر و کله زدن در کارها را داشتم اما این روزها آن حال و هوا را ندارم.

    شقایق دهقان در خصوص کم کار شدن خود در عرصه بازیگری طی سال‌های گذشته گفت: واقعیت دیگر از بازیگری خسته شده‌ام. یک زمانی من جوانتر بودم و حال و حوصله سر و کله زدن در کارها را داشتم اما این روزها آن حال و هوا را ندارم.
    وی در همین راستا ادامه داد: وقتی جوانتر بودم می‌توانستم تمامی فشارهای موجود در بازیگری را با تلاش و جوانی بیشتر پشت سر بگذارم اما در حال حاضر تحمل این فشارها برای من به شخصه به شدت سخت شده است.
    بازیگر فیلم “ناگهان درخت” درباره اظهار نظری که از زبان او در فضای مجازی منتشر شده افزود: من هیچ وقت از سینما گلایه ای نداشته و ندارم زیرا عمده فعالیت من همواره در تلویزیون بوده و جندان داخل مناسبات سینمایی نبوده ام. در کل کار برای من این روزها خیلی سخت شده و به نوعی دیگر آبم با کسانی که دست اندرکار تولیدات سریالی هستند توی یک جوی نمی‌رود.
    دهقان در خصوص آخرین فعالیت خود در عرصه بازیگری خاطرنشان کرد: واقعیت امر ناگهان درخت پیمان معادی آخرین کاری است که تا به حال در آن به ایفای نقش پرداخته‌ام و هم اکنون پیشنهادی برای بازی در تلویزیون یا سینما ندارم.