نویسنده: شبنم حاجی اسفندیاری

  • مادر تو ، بهترین مادر دنیاست …

    مادر تو ، بهترین مادر دنیاست …

    دنیز عزیزم، این برای توست. برای تو که اکنون دو بهار از زندگی ات گذشته. و چندین سال دیگر معنی حرف های امروزم را می فهمی و به یقین می رسی که مادرت بهترین مادر دنیاست . و تنها بهشت زیر پایش نیست. بلکه بهشت کوچکترین قسمتی از قلب بزرگ و مهربانش است. و تو نیز بخشی از وجود او هستی.

    مادر را اینگونه یاد می کنند. مهربان، فداکار، صبور و رئوف. دخترکم! مادر تو هم اینگونه است. درست از همان روزهایی که انتظار آمدنت را می کشید همه وجودش را وقف تو کرد. با آمدنت دنیا را به او دادی. و به زندگی اش رنگ دادی. مادر تو در همین دو سال و اندی که از حضور تو در کاشانه شان می گذرد روز و شب های سخت تری هم اگر دیده است ، بخاطر حضور تو و اندکی آسایش و آرامشت آن را بجان خریده . در این چند ماه تو فقط لبهای خندان و صورت مهربان مادرت را دیده ای. همیشه سیر خوابیده ای. لباس های رنگارنگ بر تن داشتی و هرآنچه که باید داشته باشی برایت فراهم شده است.روزگار سختی است و هر کسی به نحوی مشکلاتی را تحمل می کند. تو این ها را درک نمی کنی. چون اصلاً از سختی های زندگی چیزی نمی دانی. اما او با وجود همه مشقت های زندگی ایستاده است تا تو را به سر منزل مقصود برساند. و این تازه اول راه است . مادرجانت برای خوشبختی و آرامش تو جانش را هم فدا خواهد کرد.و تو خوشبخت ترین خواهی شد. چراکه علاوه بر مادرت، من هم تو را بمانند یک مادر، عاشقانه دوستت دارم و تا همیشه در کنارت خواهم بود.
    اما همه مادرها بمانند مادر تو نیستند. مادرهایی داریم که فرزندانشان را رها کرده اند. مادرانی داریم که کودکانشان را فروخته اند. مادرانی هستند که برای دیده شدن و هوس کودکانشان را به باد کتک گرفته اند و فیلمشان را همه جا پخش کرده اند. همه مادرها خوب نیستند. بهشت زیر پای همه مادرها نیست. هستند مادرانی که کودکانشان را طعمه کسب مال و ثروت و عقده هایشان می کنند. من مادرانی را دیدم که بی دلیل کودکانشان را کتک می زنند. مادرانی را می شناسم که با تبعیض بین فرزندانشان، انسان های عقده ای را روانه جامعه می کنند. و کاش این مادرها هرگز صاحب فرزند نمی شدند! فررندان نعمتی هستند که باید قدر آنان را دانست. زنی که به هر دلیلی فرزندش را کتک می زند و آن را به نمایش می گذارد مادر که نیست.
    عزیزکم، دنیا خوب و بدی های فراوان دارد. تو فقط خوبی هایش را ببین. تو خوش باش و آینده ات را بساز. چرا که مادرت همه سختی های زندگی را به جان خواهد خرید. مادر تو بهترین مادر دنیاست …

  • اکران خانه پدری 2 با قتل رومینا اشرفی

    اکران خانه پدری 2 با قتل رومینا اشرفی

    پایگاه خبری تحلیلی رسانشر – انگار کسی فیلم را به عقب برگرداند و دوباره پِلِی کرد. از اول ِ اول. از همانجا که حاجی آقا دخترش را بخاطر مسائل ناموسی به قتل می رساند. همانجا که فرزند خطاکارش را در زیرزمین خانه مدفون می کند. چقدر این فیلم آشناست. آهان! خانه پدری. اما انگار نسخه جدیدش آمده. خانه پدری 2 ! . با بازیگران جدید، فتح الله اشرفی، رومینا اشرفی، پسر بد و ماموران اهمال کاری که باعث وقوع قتل شدند. خانه پدری واقعی شد …

    خانه پدری توقیف شده کیانوش عیاری می توانست هشداری باشد برای خانوداه هایی که هنوز فکر می کنند در قرن گاری و کالسکه ، اتو زغالی و  گاو آهن زندگی می کنند. سلام بی خبر! توقیف خانه پدری ها و اصرار بر رفتارهای غلط و متعصب بعضاً نادرست و مغایر با شرع و عرف، امروز باعث شد نوجوان 14 ساله ای به دست پدرش و به فجیع ترین شکل ممکن به قتل برسد. خطای رومینا هرچه بود و هرچقدر که بزرگ بوده باشد، مستحق مرگ آن هم با داس و هنگام خواب نبود. هنوز کسی نمی داند بر پدر رومینا چه گذشته است؟ ماجرای احساسی دختر جوان چه بوده و چه شد که تاوانش جدا شدن سر از بدن بود؟!
    آنچه مبرهن است این پرونده باید به شکل ویژه بررسی و پدر قاتل با هر ادله ای قصاص گردد. تا دیگر هیچ پدری جرأت نکند برای مسائلی چون غیرت و ناموس، فرزندش را به قتل برساند. همینطور با مسببین احتمالی دیگر این اتفاق از جمله بازپرس، قاضی و مامور پلیسی که با سپردنش به دست پدر  و عدم تامین امنیت این دختر نوجوان اسباب قتل او توسط پدر جنایت کارش را فراهم آورده اند، برخورد قاطع صورت گیرد. حوادث اینچنینی قلب جامعه را به درد می آورد و آرامش جامعه را بر هم می زند. در فضای مجازی همه جا صحبت از رومینا و نحوه قتل اوست. نباید اجازه دهیم این حوادث به دست فراموشی سپرده شوند.و  مسئولان امر می بایست در برابر چنین جنایاتی آنقدر حساسیت  به خرج دهند تا دیگر شاهد اینگونه حوادث تلخ نباشیم. خانه پدری باید محل مهر و عشق باشد و نه قتلگاه دختران جوان! …
    شبنم حاجی اسفندیاری

  • داستان کوتاه “به وقت اذان صبح”

    داستان کوتاه “به وقت اذان صبح”

    نوشته:  شبنم حاجی اسفندیاری

    هربار که می خواست تصمیمش رو عملی کنه، هزار تا کار نکرده یادش می اومد. که خیلی هاش واجب بود و پای دِین به دیگران در میون بود. برای همین منصرف می شد و صبر می کرد. همین کارهای ناکرده باعث می شد که از یادش بره و برای مدتی به فراموشی سپرده می شد. اما در میانه راه باز مشکلات بهش فشار می آوردند. دوباره احساس پوچی می کرد. نا امیدی مثل بختک روش افتاده بود و نفس کشیدن براش سخت شده بود.

    تمام شب ها به این فکر می کرد چطوری میتونه رها و آزاد بشه. چیکار باید بکنه که با کمترین ناراحتی و درد این ماجرا به پایان برسه. و از طرفی کسی رو ناراحت نکنه. برای همین یک روز تصمیم بزرگی گرفت. یک دفترچه برداشت و شروع به نوشتن کرد. برای خودش برنامه ریزی کرد. کارهاش رو سامان داد. یک لیست بلند بالا از کارهایی که باید بکنه تهیه کرد. و هرکدوم رو که انجام داد کنارش ضربدر بزنه . هر ضربدر اون رو به رهایی نزدیک می کرد. و آخرین ضربدر یعنی خلاص !

    یک صفحه جداگانه در دفتر برای خودش باز کرد و توی اون تمام کارهای خوبی که می تونه دیگران رو از اون خشنود کنه و همینطور خودش حس بهتری داشته باشه نوشت. در آخرین صفحه دفترچه هم یک تاریخ وارد کرد. دو ماه. فقط دوماه فرصت داشت تا به همه دستور العمل های دفترچه عمل کنه تا همه چیز تموم بشه.

    هر روز که می گذشت ضربدر ها بیشتر میشدند. آخر شب ها کارها خوبی که کرده بود رو می نوشت. احساس خوبی داشت. و اینکه اطرافیانش رو خوشحال و راضی می دید خیالش رو راحت می کرد که روزی که من برم فقط خاطرات خوب از من بجا میمونه! مثلاً امروز برای خواهرش که معلول بود یک ویلچر موتوری خرید تا راحت بتونه به هر کجا دلش می خواد بره. خواهرش همیشه تو خونه تنها بود و هیچ دوستی نداشت. بخاطر معلولیت حتی مدرسه هم نمی تونست بره . اما با این ویلچر دیگه همه چیز حله. شیوا کوچولو اون روز خوشحال ترین آدم روی زمین بود و این خوشحالی بخاطر اون دفترچه است. یک ضربدر قرمز کنار ویلچر شیوا کشید و خوابید.

    روزها پشت سر هم گذشتند. یک ماه و نیم گذشته بود . هرشب صفحه آخر دفترچه رو نگاه می کرد و بعد شروع می کرد به نوشتن تا اذان صبح … با شنیدن صدای اذان  بلند می شد وضو می گرفت و نماز صبحش رو می خوند و میخوابید. خوندن نماز هم یکی از بندهای دستور العمل دفترچه بود.

    اون با خودش عهدی بسته بود که طبق چیزهایی که نوشته عمل کنه و در پایان روزی که ته دفتر نوشته با خیال راحت بره. دلش نمیخواست بمونه. تصمیمش رفتن بود. برای همین بعضی روزها شوق رسیدن روز موعود رو داشت. البته تو این دو ماه روزهایی هم بود که دلش میخواست دفتر رو پاره کنه و به زندگی عادیش برگرده. روزهایی که خوشحال بود. یا یک کار خوبش باعث خوشحالی دیگران شده بود. مثل روزیکه برای شیوا ویلچر گرفت یا روزی که بدهی پسر عموش و داد و از زندان آزادش کرد…

    دو ماه گذشت. بالاخره لحظه موعود رسیده بود. ساعت از نیمه شب گذشته بود. دفترچه رو چک کرد. همه کارهایی رو که باید انجام داده بود. ضربدرهای قرمز کنار هر موضوع نشون می داد که دیگه وقت رفتنه. هیچ بهونه ای برای موندن نداشت. پس شروع کرد به نوشتن. نامه آخر یا وصیت نامه … بغض گلوش رو گرفته بود. چشمهایش مثل بارون بهاری می بارید. اما هیچکدوم مانع نوشتن نشد. یک بار از اول تا آخر چیزایی رو که نوشته بود خوند و مطمئن شد چیزی از قلم نیفتاده. رفت دوش گرفت. لباسی که از قبل آماده کرده بود رو پوشید و کیفی که تو این دو ماه آماده کرد بود رو گذاشت جلوش و بهش نگاه کرد. به اینجاش فکر نکرده بود. برای همین مردد بود . دستش رو برد توی کیف و چیزی رو برداشت. چشمهاش و بست. دستش رو از داخل کیف بیرون آورد و تیغ رو گذاشت روی دستش . میخواست شاهرگش رو بزنه. بنظرش این وسیله از همه چیزهای که تو کیف بود بهتر بود. سریع همه چیز تموم می شد و زندگی پوچش تموم می شد. خسته بود. می خواست خودش رو رها کنه . تیغ رو محکم روی دستش فشار داد. تو اون لحظه تمام زندگیش مثل فیلم از جلوی چشمش عبور کرد. انگار یکم مردد بود. اما درست به اونجایی از فیلم رسید که بالای تخت نامزدش ایستاده بود . پارچه ی سفیدی روش کشیده بودن و دکتر می گفت متاسفیم. نتونست در برابر سرطان مقاومت کنه و فوت کرد…

    کات. همین جا آخر فیلمه. همین جا ته زندگیه. باید همون موقع می مردم. نمی دونم چرا صبر کردم. چی داشت زندگی بدون ترنّم؟؟ تیغ رو محکم تر روی دستش فشار داد. همه مشکلات زندگی ی طرف نبودن تو از همه چیز بدتره. ناراحت نباش عشقم. دارم میام پیشت. تصمیمش رو گرفته بود. دیگه باید تیغ رو می کشید. و کشید …

    خشمش از زندگی باعث شد که تو این تصمیم مصمم باشه. مرگ از همه چیز براش بهتر بود. تیغ رو محکم روی دستش فشار داد و تا خواست بکشه یکهو صدای اذان بلند شد. الله اکبر، الله اکبر …. دستش شل شد. تیغ از دستش افتاد. دستش رو زخمی کرده بود و خون روی زمین می ریخت . اما صدای اذان باعث شد که تیغ به شاهرگش نرسه. خشکش زده بود. فقط صدای اذان بود که می اومد. نفساش تند شده بود و فقط به دستی که ازش خون می رفت نگاه می کرد . چند لحظه بعد به خودش اومد و گریش گرفت. به پهنه صورت اشک می ریخت و فقط نام خدا رو صدا می زد …

    پایان

     

  • هشتگ باز | #حق_طلاق مال خودمه. به هیچ کسی نمی دمش!

    هشتگ باز | #حق_طلاق مال خودمه. به هیچ کسی نمی دمش!

    #حق_طلاق

    بنظرتون چطوره ما هم روشنفکر باشیم. و به نظر دیگران احترام بگذاریم؟ اجازه بدیم دیگرانی که احتمالاً دنبال دیده شدن و معروف شدن (حالا به هر روشی) هستند هم حرفهاشون رو بزنن. به حرفهاشون گوش بدیم و نظرشون رو محترم بشماریم. نظرتون چیه؟
    مثلاً همین اظهار نظر ریحانه پارسا و مهدی کوشکی درباره #حق_طلاق زن، مورد خوبیه برای اینکه اجازه بدیم نظرشون رو بگن. نظره دیگه!! یکی اونطوری و یکی هم اینطوری عقیده داره. مثلاً خیلی ها دارن برای برابری حقوق زن و مرد و حمایت از زنان تلاش می کنند. سالهاست بدنبال لایحه منع خشونت علیه زنان هستند. و فِمِن های بسیاری در سرتاسر جهان به دنبال این هستند که جایگاه زنان رو نسبت به عقاید پوسیده و متحجرانه گذشته تغییر بدن. زن رو از یک کالا و اسباب رفع نیاز جنس مردانه، به یک فردِ دارای کرامت و ارزش های انسانی و حقوق برابر تبدیل کنند. در مقابل هم هستند کسانیکه مردانی را که به زنانشون حق طلاق می دن بی غیرت خطاب می کنند! و اعتقاد دارند حق طلاق فقط برای مردان است. اینگونه از انسان ها معتقدند زن باید همانگونه که با لباس سفید به خانه شوهر می آید، حتی اگر آن خانه برایش جهنم بود!  آنقدری بماند تا رنگ گیسوانش همچون دندانش شود و دست آخر هم با کفن سفید راهی گورستان شود. چقدر هم عالی! از دیدگاه روشنفکرانه من، نظر همه محترم است. نظر مهدی کوشکی و همسر محترمه (بدون حق طلاق) هم قابل احترام.

    هرکسی که به خودش اجازه می دهد در مسائل مختلف اظهار نظر کند و دیگران را نقد می کند. باید این را نیز بپذیرد که رفتار و عقاید خودش هم قابل نقد هستند. و همانگونه که نظراتشان محترم شمرده می شود، باید برای نظرات دیگران نیز احترام قائل شوند. القصه! سرکار خانم و  آقای کوشکی عزیز، زوج هنرمند گرامی . اگر تصاویر منتشر شده در فضای مجازی و اظهار نظرهای گاه و بی گاه شما را به پای در دید بودن و جلب توجه کردن سلبریتی طور نگذاریم، باید بگویم که فضای مجازی محل نمایش روابط زناشویی و حرکات جلف و زننده نیست. ما شما را بخاطر بازیگر بودنتان دنبال می کنیم. و واقعاً برای هیچکس زندگی خصوصی شما  آن هم با این همه مشکل و گرفتاری اهمیتی ندارد. لطفاً از ابزاری که در اختیار دارید درست استفاده کنید. بد نیست درباره سواد رسانه ای و شرایط استفاده بهینه از فضای مجازی کمی اطلاعات کسب نمایید. امیدوارم که خاطرتان مکدّر نشود و نظر بنده هم محترم واقع شود. سپاس
    شبنم حاجی اسفندیاری

  • هفته ارتباطات و روابط عمومی  و ضرورت ارتقاء جایگاه روابط عمومی ها

    هفته ارتباطات و روابط عمومی و ضرورت ارتقاء جایگاه روابط عمومی ها

    روابط عمومی درست نوک پیکان هر سازمانی است که می تواند با اطلاع رسانی صحیح و سریع نیازهای اطلاعاتی جامعه را پوشش بدهد.

    پایگاه خبری رسا نشر – شبنم حاجی اسفندیاری: اساس هر مجموعه، سازمان و نهاد موفق  بر اساس نظم، برنامه ریزی ، اطلاع رسانی و پاسخگویی بنا نهاده شده است. مشتری مداری ، رضایت مندی از عملکرد آن مجموعه و همچنین شفافیت فعالیت های آن اعتبار مجموعه را نشان می دهد. و هرچقدر این پارامترها دقیق و قوی باشند موفقیت آن مرکز بیشتر و در نگاه جامعه از محبوبیت بالاتری برخوردار است.

    بار تمام کارهای فوق که باعث می شود یک سازمان موفق و یا غیر موفق شود ، بر دوش روابط عمومی هاست. واحدی نوپا و پر فایده، اما در حاشیه! البته طی سالهای اخیر به این بخش توجه بسیار زیادی شده است. اما هنوز هم در برخی ادارات و سازمان ها این شغل حساس، تاثیر گذار نیست و بیشتر یک سمت تشریفاتی به حساب می آید. روابط عمومی درست نوک پیکان هر سازمانی است که می تواند با اطلاع رسانی صحیح و سریع نیازهای اطلاعاتی جامعه را پوشش بدهد. یک روابط عمومی موفق هیچ نقطه پنهان و تاریکی را در دورن سازمان و شرکت مربوطه برای مخاطبان و مشتریان باقی نمی گذارد. مخصوصاً در دوران انقلاب ارتباطی و اطلاعات روش های نوینی چون فضای مجازی و ….

    گرامیداشت هفته ارتباطات و روابط عمومی می تواند به مسئولین یادآور شود که این سمت چقدر مهم است. و باید بهای بیشتری به این بخش بدهند. در این شرایطی که بیماری کرونا و ابتلای هموطنان ایرانی به این بیماری را شاهد هستیم، نقش بی بدیل روابط عمومی و سخنگوی ستاد مقابله با کرونا بعنوان شاهد زنده ای بر اهمیت نقش ارتباطات و روابط عمومی ها در مسائل مهم می باشد. این هفته را بر همه فعالان ارتباطات و روابط عمومی تبریک عرض می نمایم. به امید آنکه سطح سواد رسانه ای و فرهنگ ارتباطی ما همگام با پیشرفت های عصر ارتباطی ارتقاء یابد

    شبنم حاجی اسفندیاری

     

  • افزایش آمار ابتلا به بیش از 2 هزار نفر!/ثمره عادی سازی روابط اجتماعی و حضور در خیابان

    نمی دانم برخی چه اصراری دارند برای اینکه کرونا بگیرند! دوست عزیز این دیگر لجبازی با مردم، حکومت و … نیست .

    پایگاه خبری رسانشر- شبنم حاجی اسفندیاری: نه من ، بلکه همه دوستانم در رسانه ها، متخصصین و ستاد مقابله با کرونا خسته شده ایم از بس این جمله ها را تکرار کردیم. در خانه بمانید. کرونا را جدی بگیرد. ماسک بزنید. در مکان های عمومی کمتر حضور پیدا کنید و …. اما انگار نه انگار. آمار گواه این است که انگار برایمان عادی شده است! انگار کرونا تمام شده؟
    بفرمایید افزایش دوباره آمار کرونا به بالای 2 هزار نفر در پی روند صعودی افزایش ها طی دو هفته اخیر! نمی دانم برخی چه اصراری دارند برای اینکه کرونا بگیرند! دوست عزیز این دیگر لجبازی با مردم، حکومت و … نیست . کرونا شوخی بردار نیست. هنوز هم در ایران قربانی می گیرد. بر خلاف گفته های برخی از مسئولین که ما موفق بودیم و کرونا راکنترل کردیم ، به عقیده من موفقیت زمانی حاصل می شود که آمار ابتلا به زیر 100 نفر برسد و رو به صفر برود! با این شرایط و بازگشایی ها و رفع محدودیت ها! احتمالاً باید منتظر سعودی شدن این آمار باشیم.پس خواهشاً کرونا را جدی بگیرید. برای حفظ جان خودتان و سلامتی عزیزانتان!

  • مسئولین: فعلا خودرو نخرید،ارزان می شود/ دلالان: الان نخری دیگه نمی تونی بخری،ارزون نمی شه!

    مسئولین: فعلا خودرو نخرید،ارزان می شود/ دلالان: الان نخری دیگه نمی تونی بخری،ارزون نمی شه!

    ارزان شدن پراید و فروش آن به قیمت واقعی فقط یک رویا بود. سال 97 پراید رکورد شکاند و بالای 35 میلیون تومان معامله شد. هر روز قیمت ها بالا و بالاتر می رفت.
    پایگاه خبری رسا نشر – شبنم حاجی اسفندیاری: پراید، این خوردوی بی کیفیت و عامه پسند از روی اجبار! این روزها دوباره بر سر زبان ها افتاده است . و در همه محافل خبری و اجتماعی صحبت از افزایش قیمت بی رویه آن تا صد میلیون تومان! است. بقول یکی از دوستان، مگر پراید چه دارد که باید 90 میلیون پای آن پول داد؟ البته می شود این مبلغ را پرداخت به شرطی که در داخل داشبورد آن 85 میلیون پول باشد!

    اواخر سال 87 که پراید 7.5 میلیونی نزدیک به 9 میلیون تومان شد، مسئولین گفتند بازار خودرو حباب دارد، مردم فعلا خودرو نخرند. ارزان می شود! اینگونه نشد. در سال 91 قیمت پراید یکباره دو برابر شد و 15 میلیون تومان رسید. دوباره مسئولین گفتند مردم فعلاً خودرو نخرند، ارزان می شود! ارزان که نشد هیچ بازار خودرو بشدت نا بسمان شد و دست دلالان خودرو بیشتر از گذشته در بالا بردن قیمت ها باز شد. سال 93 اما قیمت پراید نزدیک به 19 میلیون، سال 94 بیست میلیون و تا سال 96 که قیمت این تحفه کره ای به 23 میلیون افزایش پیدا کرد. در تمام این سالها هربار که شاخص قیمت پراید رو به بالا می رفت مسئولین مربوطه اطلاعیه صادر می کردند که مردم فعلاً خودرو نخرند. ارزان می شود…
    ارزان شدن پراید و فروش آن به قیمت واقعی فقط یک رویا بود. سال 97 پراید رکورد شکاند و بالای 35 میلیون تومان معامله شد. هر روز قیمت ها بالا و بالاتر می رفت. اینبار مسئولین ضمن محکوم کردن آمریکا و تحریم های ناجوانمردانه از مردم خواستند بهتر است فعلاً خودرو نخرند، چون احتمال دارد خودرو ارزان شود! سال 98 را می توان سال شکوفایی اقتصادی برای پراید نامید. به یکباره چند ورق آهن فرم گرفته شبیه ماشین (پراید) رشد سرسام آوری پیدا کرد و 50 میلیونی شد! و همزمان با افزایش قیمت ولع مردم برای خرید این خودرو باعث ایجاد بازارهای کاذب و حباب هایی شد که بازار های مالی وال استریت هم شبیهش را ندیده اند! همان روزها اگر با پراید هفتاد میلیونی به درب سفارت کره جنوبی می رفتید، از اینکه حاضر شدید برای این خودروی خارج از رده 6000 دلار (با دلار12 هزار تومانی) پول بدهید و برای اشیاء تاریخی کره احترام قائلید! به شما نشان شهروند افتخاری و پاسپورت کره ای می دادند!!
    دلال بازی و کاسب کاری خودرو سازان با پس زمینه تحریم ، قانون و برخورد قانونی را هم جا گذاشته و دیگر هیچ چیزی جلودارش نیست. که اگر بود پراید امروز 90 میلیون تومان و بالاتر از آن فروخته نمی شد! امروز دیدم باز چند مسئول همیشه حاضر جواب گفته اند مردم فعلاً خودرو نخرند. بازار حباب دارد. ارزان می شود! وای که چقدر بدم می آید از این همه وعده و دروغ! خسته نشدید آنقدر جملات تکراری را به خورد مردم دادید؟ کجا خودرو ارزان شد؟ کجا همه چیز ارزان شد؟ عدم توانایی در نظارت و برخورد شما باعث این مصیبت ها شده است. بقدری که هربار مسئولی این جملات را می گوید دلالان در یک اقدام هماهنگ چند درصد قیمت ها را بالا می برند! تا ثابت کنند بازار دست آنهاست نه دولت!
    نکته مهم این روند ده ساله اینجاست که هربار قیمت ها بالا می رود تمایل به خرید به شدت افزایش می یابد. مردم ایران برای خودرویی که با این شرایط بیشتر از 30 میلیون ارزش ندارد! صف می بندند و حاضرند آن را تا سه برابر قیمت بخرند. بر اساس رابطه کاری که با مراکز شماره گذاری دارم، به عینه مشاهده کرده ام که در مواقع افزایش قیمت، مردم برای خرید و پلاک کردن هجوم می آورند. حتی کمپین های تحریم خرید پراید هم اثر گذار نبود. و در همین دوران کرونا و ورود پراید به کانال نود و صد میلیونی باز هم شاهد هجوم به مراکز تعویض پلاک هستیم. آن هم بدون رعایت فاصله گذاری اجتماعی! و همه اینها مُؤيِد این موضوع است که مردم گفته مسئولین در رابطه با کاهش قیمت ها را دیگر باور نمی کنند و گمان می کنند اگر امروز نخرند، فردا باید بیشتر پول بدهند. همین ….
     

  • روز خوشحالی کرونا در صف سیمکارت مجانی برای وام یک میلیون تومانی!!

    پایگاه خبری رسانشر – شبنم حاجی اسفندیاری: در مقام ادعا خودمان را در بالاترین قلل مرتفع افتخارات می دانیم اما در عمل مدیریتمان از کشورهای گمنام هم ضعیف تر است. روزگار کرونایی کم حالمان را خراب نکرده است. این هم از حمایت دولت ! پول خودمان را می خواهند به خودمان بدهند و باز پس بگیرند. آنقدر حرف و حدیث به وجود آوردند که پشیمان شدیم از این لطف اقساطی. نخواستیم. مرسی . اَه …
    در حالیکه کشورهای دیگر در صدد کمک و حمایت مالی از شهروندانشان هستند، دولت هم تصمیم گرفت به مردم 1 میلیون تومان وام بدهد! وامی که قسطش از 45500 تومان یارانه ی ناچیز ماهیانه کسر می شود. البته که این مبلغ هم برای خیلی ها با وجود بیکاری و تعطیلی کسب و کارها، نعمتی است و اشکالی ندارد اگر  پس از مدتها بگوییم روحانی موچکریم!!

    مساله اصلی اما نحوه اطلاع رسانی و پرداخت این وام است. بی برنامگی و عجله برای کار همیشه در ایران مساله بوده. مختص به این دولت هم نیست. اول گفتند سایت رفاهی. بعد گفتن سایت دیگری درست می شود. چند روز بعد اعلام کردند باید شماره ملی سرپرست با خطی که به نام خودش است به سرشماره وزارت رفاه ارسال شود. مهلت؟ تا 31 فروردین. حالا آن دسته از کسانیکه سیمکارت بنامشان ندارند و یا تلفنشان قطع شده است چه باید بکنند؟ کسی نمی داند. چون از روز اول به چنین چیزی کسی فکری نکرده است! همراه اول هم در این میان برای شکست رقیب! پیش قدم شد تا سیمکارت مجانی بدهد. کجا برویم؟ دفاتر پیشخوان. انگار آنها هم یادشان نبود فاصله گذاری اجتماعی. یادشان نبود هجوم هزاران نفر محتاج به وام وابسته به سیمکارت. از اول صبح  دفاتر پیشخوان مملو از جمعیتی شد که عجله داشت تا شماره ملی اش را ارسال کند. مبادا از این وام جا بماند. در اولین روز کاری و مراجعه به محل کار بعد از یک ماه، با تجمع و صف هایی مواجه شدم که واقعاً انتظار دیدنش را نداشتم.افزایش متقاضیان آن هم بدون رعایت فاصله ایمن اجتماعی، صدای وزیر جوان را هم درآورد و دستور داد این روش متوقف و ثبت نام اینترنتی صورت پذیرد.
    به این فکر می کنم که اگر یک نفر با درایت از همان ابتدا باگهای احتمالی روش ارسال پیامکی را در می آورد دیگر آن پیر مرد 60 ساله بخاطر یک سیمکارت 5 هزار تومانی و وامی که در حد اجاره خانه یک ماهش هم نیست، خودش را در خطر ابتلا به کرونا قرار نمی داد. بد نیست کمی فکر کنیم. از قله ادعاها پایین بیاییم بد نمی شود..

  • آبروی خانواده های نیازمند بازیچه شوی تبلیغاتی شما نیست!

    آبروی خانواده های نیازمند بازیچه شوی تبلیغاتی شما نیست!

    آن مرد غریبه که نیمه شب ها قوت مستضعفان و فقرا را بر  روی دوش در کوچه های کوفه حمل می کرد را زمانی شناختند که آن شب به سراغشان نیامد. و تازه فهمیدند که تنها حامی فقرا کسی جز علی ابن ابیطالب (ع) نبوده است. و آن امام همام اگر در بستر بیماری نبود آن شب هیچ نیازمندی گرسنه سر بر بالش نمی گذاشت! و چه چیز مهم تر از آبروی مومن و حفظ کرامت انسانی آنان باعث مخفی ماندن چهره مولای متقیان بود؟ علی (ع) مظلوم زمانه خویش اگر میخواست می توانست از این کار به نفع خودش بهره برداری کند، تا شاید پس از ضربت خوردن در مسجد هنگام نماز ، عده ای گمراه نگویند، مگر علی هم نماز می خواند؟!

    تصویر نمایش خیرخواهی که امروز منتشر شد. واقعاً زیبنده نظام اسلامی نیست. رساندن ارزاق و اقلام خوراکی به خانواده های نیازمند و محروم جامعه لشکر کشی نمی خواهد. هجوم به درب منازل افراد نیازمند آن هم با تعدد نفرات و دوربین ها چه چیزی جز شوآف و نمایش تبلیغاتی است؟ شرافت آدم ها خیلی بیشتر از یک کیسه برنج هندی می ارزد. اگر هنوز این را نمی دانید از چند نفر بپرسید! در روزگاری که مردم با سیلی صورت خود را سرخ نگاه می دارند تا در بین اطرافیان شرمنده و حقیر نشوند، لشکر کشی و شوی خیرخواهانه شما نتنها دردی از آنان دوا نمی کند، بلکه زخمی عمیق بر روی آبرو و شخصیت خانواده هایشان وارد می کند.
    کاش همانگونه که برخی سنگ علی(ع) را به سینه می زنند، کمی از اخلاق و خوی این امام رئوف یاد می گرفتند. حفظ شخصیت و آبروی مومن از هر چیز دیگری واجب تر است. که انگار این به اصطلاح خیرین عزیز این موضوع را هم به خاطر نداشتند! به شخصه با دیدن این تصاویر ناراحت شدم. و می دانم که خانواده ای هم که تصویرشان در همه جا منتشر شده است از این اتفاق خرسند نیستند. در خوبی و نوع دوستی ایرانی ها شکی نیست. اما خلاء مدیریت و تفکر نه فقط در همین موضوع، بلکه در خیلی از مسائل مهم وجود دارد. روا نیست بخاطر چند عکس و نمایش من خوبم! آبروی مردم ساده را به بازی بگیرید. بخدا که روا نیست …
    شبنم حاجی اسفندیاری

  • زنان سرپرست خانوار و دغدغه نان در روزهای کرونایی!!!

    زنان سرپرست خانوار و دغدغه نان در روزهای کرونایی!!!

    این روزها سرپرستان خانه های بدون مرد! حال خوبی ندارند. کسب و کارها تعطیل شده اند. همان حقوق وزارت کاری که کفاف زندگی شان را نمی داد هم دیگر نیست.

    پایگاه خبری رسا نشر – از همان روزهای اول شیوع کرونا می دانستم و بارها در مطالب مختلف گفتم که کرونا آنچنان هم که در رادیو و تلویزیون می گویند یک بیماری عادی نیست. علاوه بر اینکه کشنده است و خیلی ها را درگیر می کند، تبعات بسیاری هم خواهد داشت. به فاصله یک ماه بیانات مسئولین ۱۸۰ درجه تغییر کرد. کووید ۱۹ اکنون جهانی شده و بیش از یک میلیون انسان در جهان و بیش از ۶۰ هزار نفر را در ایران به خود آلوده کرده است. تا دیروز این بیماری کشنده نبود. از آنفولانزا کم خطرتر بود و حتی لازم نبود در خیابان از ماسک استفاده کنید. اما امروز همه چیز تغییر کرد. و این نشان دهنده سیستم غلط رسانه ای است که هر بار یک چیز می گوید! اگر از روز اول واقعیت ها را به مردم می گفتند، شاید تعداد مبتلایان و جانباختگان به این تعداد نمی رسید! اتکا به آمار و ارقام چینی ها هم نمونه ی دیگری از اشتباهات است و انداختن تقصیر گردن چین هم نمی تواند ما را از این واقعیت دور کند که کرونا بسیار خطرناک است. نه فقط افراد مسن بلکه کودکان را هم به کام مرگ می کشاند!

    نزدیک به دو ماه است که خیلی از مردم ایران خانه نشین شده اند و با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند. به گواه خیلی ها مشکلات دو سال گذشته ، فشار تحریم ها و افزایش بی سر و سامان نرخ ارز، زندگی را آنقدر سخت کرده است که تمام تلاش و زحمات خانواده ها به قدر گذران زندگی آنان کفایت می کند. و هیچ اندوخته ای برای مواقع ضروری نداشته اند. و در این دو ماه به سختی خانواده خود را حفظ کرده اند. شاید کمتر از ۱۰ درصد جامعه توان گذر کردن از این بحران را بدون دغدغه داشته باشند. اما اکثریت ایرانی ها چندسالیست که با سیلی صورت خود را سرخ می کنند. و در این میان وضعیت زنان سرپرست خانوار از همیشه بدتر است!
    زنانی که مردانه ایستاده اند. با تمام بایدها و نبایدها و همینطور مشکلات کار زنان در ایران، تمام بار خانه و زندگی شان را به دوش می کشند! زنان و مادرانی که با افزایش طلاق به واسطه مشکلات اقتصادی، روز به روز بر تعداشان اضافه شده است. این روزها سرپرستان خانه های بدون مرد! حال خوبی ندارند. کسب و کارها تعطیل شده اند. همان حقوق وزارت کاری که کفاف زندگی شان را هم نمی داد دیگر نیست. نمی دانند شکم فرزندانشان را سیر کنند یا پول اجاره خانه را جور کنند! خیلی هایشان بخاطر آبرو و یا شرایط خاص توسط هیچ نهادی حمایت نمی شوند. و تنها منبع درامدشان حقوق کار روزانه و آن هم بدون پشتوانه بود که اکنون به دلیل کرونا قطع شده است. به واسطه تحقیق های گذشته و ارتباط با چند تن از زنان سرپرست خانوار، جویای احوالشان شدم. خدا را شاکر بودند اما، معلوم بود روزگار خوبی ندارند. طعم همان یک ذره دلخوشی سال نو و عید نوروز  را هم نچشیده اند. مدام از نگرانی هایشان در صورت تداوم این شرایط می گفتند. و خدا خدا می کردند که زودتر این روزها تمام شود تا به محل کارشان بروند و حقشان را از روزگار نامراد بستانند!
    بر کسی پوشیده نیست که تحریم ها و مشکلات اقتصادی دولت را در اداره کشور ضعیف کرده است. و با وجود تمام تلاشی که می کند باز هم مشکلات وجود دارد. البته که تا همین جا هم در روزهای کرونا زده خوب عمل کرده اند. باز هم تاکید می کنم امکان قرنطینه کامل وجود نداشته و ندارد. چون منابع مالی برای اداره کشور برای چندماه وجود ندارد. و اصلا توان مدیریت و توزیع عادلانه هم نکته مهمی است که نمی توان روی آن حساب باز کرد. اما با این وجود باید به دنبال راهکارهای منطقی برای عبور از این بحران بود. خانواده های قشر متوسط و ضعیف، مخصوصاً زنان سرپرست خانوار هر لحظه نگران و نا امید تر می شوند. امروز ۱۹ فروردین است. و تا ۳۰ فروردین که قرار است مشاغل کم خطر بازگشایی شوند هم معلوم نیست چه اتفاقی بیفتد. از اینرو باید بیشتر به فکر گروههای حساس و ضعیف تر باشیم. و حالا که این بیماری اوضاع روانی جامعه را تحت الشعاع قرار داده، لا اقل دغدغه معیشتی و اقتصادی مردم را مرتفع کنیم.
    شبنم حاجی اسفندیاری