نویسنده: شبنم حاجی اسفندیاری

  • خانم گل های ایرانی، سَمبُلِ انسانیت و نوع دوستی/ از نرگس تا یاسمن ….

    خانم گل های ایرانی، سَمبُلِ انسانیت و نوع دوستی/ از نرگس تا یاسمن ….

     

    همان اینستاگرامی که به گفته اهل فن محل فساد و ترویج بی دینی است چند وقتی است مرا به خود مشغول کرده است. هر روز و هر لحظه صفحه نرگس کلباسی را چک می کنم. نرگس درست از همان روزهای ابتدایی زلزله کرمانشاه و سرپل ذهاب زندگی خود را وقف مردم زلزله زده روستاهای سرپل ذهاب کرده و هم اکنون حتی با وجود اتمام ساخت خانه های ۶ روستا در این مناطق در آنجا حضور دارد و همپای زنان و مردان آن خطه کمک و همراهی می کند.

    رسا نشر– شبنم حاجی اسفندیاری: زلزله کرمانشاه که آمد یک اتفاق نادر رخ داد. جمع آوری کمک از طرف افراد مشهور یا همان سلبریتی ها و حتی افراد خیلی معمولی جامعه، آن هم بدون وابستگی به مراکز دولتی و خصوصی در زمینه بحران و کمک رسانی. بماند که یکی از دلایل این رخداد از عدم اعتماد مردمی به نهادهای دولتی و امداد رسانی نشأت می گیرد. اما همه پای کار شدند . عده ای برای کمک مستقیم روانه مناطق زلزله زده شدند و عده ی دیگری مشغول جمع آوری کمک های نقدی و غیر نقدی. از جواد خیابانی گرفته تا صادق زیبا کلام، از علی دایی تا محراب قاسم خانی و ….. . اما افراد دیگری هم بودند که مثل بقیه خیلی هم معروف و #سلبریتی نبودند. اما دلشان همراه با مردم دردمند کرمانشاه و سرپل ذهاب بود. می دانستند از این دولت و آن سازمان کاری بر نمی آید و باید با کمک مردم برای دستگیری از زلزله زدگان و بازماندگان این حادثه دلخراش بپا خیزند. یکی از آنها نرگس کلباسی است. دختر خیر ایرانی که انگار همچون فرشته ی نجات در بزنگاه حاضر شد و به مناطق زلزله زده رفت.
    همان اینستاگرامی که به گفته اهل فن محل فساد و ترویج بی دینی است چند وقتی است مرا به خود مشغول کرده است. بیش از یک سال از حادثه دلخراش زلزله در کرمانشاه و سرپل ذهاب می گذرد. هر روز و هر لحظه صفحه نرگس کلباسی را چک می کنم. نرگس درست از همان روزهای ابتدایی زلزله کرمانشاه و سرپل ذهاب زندگی خود را وقف مردم زلزله زده روستاهای سرپل ذهاب کرده و هم اکنون حتی با وجود اتمام ساخت خانه های ۶ روستا در این مناطق در آنجا حضور دارد و همپای زنان و مردان روستایی برای زدودن آثار ویرانی ها تلاش می کند. نرگس کلباسی دختر ایرانی _ بریتانیایی زاده ی ایران زمین است که بیشتر عمر خود را خارج از کشور گذرانده است . اما به گفته ی خودش آموزه های پدرش مهر ایران و ایرانی را در دلش نهاده است. نرگس زمانیکه در هند ساکن بود یتیم خانه ای را با ۵۰۰ کودک نیازمند و معلول راه اندازی کرد و برای انسان های بی گناه و غیر همزبان مادر شد. او که تمام زندگی اش را وقف بنیاد خیریهٔ پریشان کرده است در هند دچار مشکلی قضایی شده و به قتل غیر عمد محکوم می شود. اما در نهایت با کمک کنسول گری ایران و کمپین های مردمی تبرئه می شود و به موطن خود باز می گردد.
    زلزله کرمانشاه درس های بزرگی دارد. درس های عبرت آموزی که اگر سر لوحه کارمان قرار دهیم می توانیم خیلی از ضعف های امروز جامعه را از بین ببریم. مهم ترین آن درس انسانیت است. ظهور شیر زنانی چون نرگس کلباسی برای حمایت و همراهی از مردمی که بر اثر بلایای طبیعی گرفتار آمدند آن هم در شرایط بد جامعه ی امروز که هرکسی درگیر مشکلات خودش است، یک موهبت است. کاش هزاران هزار نرگس داشتیم. کاش برای هرجا که از دولتمردان و ارگان ها جز شعار و سیاسی بازی کار دیگری بر نمی آید یک لشکر از نرگس ها حامی این مردم می شدند. کاش در مدارس ما بجای تربیت مهندس و وکیل انسان هایی را تربیت می کردند که انسانیت ، شجاعت و شرافت مهمترین هدف زندگی شان باشد. درست مثل نرگس کلباسی، مثل یاسمن خالقیان، مثل سولماز نباتی و …
    یاسمن خالقیان خبرنگار جوانی که هنوز هم در حال کمک رسانی به آسیب دیدگان کرمانشاهی است. او علاوه بر ارسال گزارش ها و تصاویر ویرانی های زلزله پاییز گذشته ، با دوستانش کمک های فراوانی را به اهالی شهرهای زلزله زده کرده اند.
    خانم گل های ایرانی، سَمبُلِ انسانیت و نوع دوستی/ از نرگس تا یاسمن ....

    سولماز نباتی هنرمند و نقاش جوانی که دلسوزانه کمک ها و مشارکت های مردمی را به بیماران و نیازمندان می رساند و جای خالی مسئولانی را که بدنبال پست و مقام و منفعت طلبی هستند برای مردم دردمند پر می کند.

    درس بزرگ دیگر زلزله کرمانشاه اعتماد است. اینکه چگونه در فضای مجازی که این روزها به توپ بسته شده است و هرکسی از هر سو ضربتی بر آن می زند، نرگس، یاسمن و سولماز توانسته اند اعتماد مردم را جلب کنند.کمک های مردمی را از همان روزهای اول جمع آوری و در مناطق زلزله زده به دست نیازمندان رساندند. و اکنون با وجود گذشت یکسال از این ماجرا، مشارکت ها روز به روز بیشتر شده است.تا جایی که کمک هایی که نرگس کلباسی جمع می کند گاه از ۱۰۰ میلیون تومان در روز فراتر می رود. در حالیکه اگر یک سازمان دولتی درخواست کمک بدهد شاید این روزها نیمی از این مبلغ را هم نتواند جمع کند! این اعتماد از کجا آمده است؟ غیر از صداقت و عمل به وعده ها؟
    شاید افراد دیگری هم باشند که نامی از آنها برده نشده است.همه این افراد قابل تقدیرند و باید که قدردان این همت بلند و روح لطیفشان باشیم. اینستاگرام این فرصت را به این دوستان داد تا دیده شوند و در راهی قدم بردارند که دعای خیر هموطنان نیازمند و حادثه دیده همیشه همراهشان باشد.مسلما این افراد نه برای دنبال کننده و نه لایک بیشتر این کار را نکرده اند. چرا که در این صورت اکنون باید از این مساله فارغ می شدند . عمر مفید شو آف نوع دوستی ، کمک و انسانیت در فضای مجازی تنها یک هفته است. در حالیکه اکنون بیش از یک سال از زلزله می گذرد….

  • کشور ما را چه می شود؟؟

    چند روز است  که تا میخواهم درباره رخدادی مطلبی بنویسم، یک اتفاق و یک حادثه دیگر پیش می آید. سوختن پروانه های زیبای زاهدانی در آتش بی کفایتی مسئولین، تهدید به فیلتر اینستاگرام، درگیری نماینده سراوان در مجلس با کارمند و مراجعین گمرک، توهین به رئیس جمهور در مجلس هنگام دفاع از بودجه ۹۸، تکذیب خبر خبرگزاری ها پیرامون فوت آیت الله هاشمی شاهرودی و در آخر حادثه دلخراش واژگونی اتوبوس فرسوده و ترمز بریده دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات و فوت ۱۰ نفر در این حادثه . اگر خبرهای روز را پیگیری نمی کنید باید بگویم که بله همه ی این اتفاقات در یک هفته رخ داده است! شاید اگر این موضوع را برای یک فرد غیر ایرانی تعریف کنید باور نمی کند. که در یک کشور در طول کمتر از یک هفته این همه اتفاق بد رخ داده باشد. متاسفانه از این دست وقایع  برای مردم ایران عادی شده است. هر روز یک ماجرا. هر روز یک حادثه. و هر روز یک مشکل …

    به راستی ما را چه می شود؟ به قول محمود احمدی نژاد چه خبرتونه؟؟ کسانی که این کشور را اداره می کنند بگویند چه خبر است؟ چرا تأسف و ناراحتی خوراک صبح تا شام مردم ما شده است؟؟  از سر صبح که در تاکسی می نشینی آه و ناله از دست مشکلات و گرانی هست تا آخر شب در تلویزیون، گفتگوهای خانوادگی و شبکه های اجتماعی. می گویند رسانه ها القاء نا امیدی می کنند. اما این گفته از اساس غلط است. رسانه ها فقط مسائل را بازگو می کنند. اگر در جامعه همه چیز گل و بلبل باشد و مردم در رفاه باشند قطعاً رسانه ای ها که بیمار نیستند دروغ بنویسند و همه چیز را بد جلوه دهند. حال مردم بد است.حال جامعه خراب است. و این روزها از زبان مسئولین فقط حرف شنیده می شود . و هیچ تغییری که بخواهد اندکی حال مردم را خوب کند دیده نمی شود.
    الان که نزدیک به ساعت ۲۴ روز پنجشنبه ۶ دی ماه است، با خود گفتم تا حادثه و رویداد جدیدی رخ نداده است همین چند خط را بنویسم .باشد که روزی آمد،هفته ای سپری شد و هیچ اتفاق بدی در این کشور نیفتاد!!!

  • این روزها همه حرف می زنند، شما چطور؟؟؟

    لطفاً برای یک مدت معین حرف نزنید. لطفاً با مراجعه به عقل و وجدانتان در جایی که احساس می کنید هیچ ربطی به شما ندارد سکوت اختیار کنید . مطمئناً به خاطر سکوت شما هیچ اتفاق بدی نمی افتد. اجازه بدهید آنگونه که باید کارها پیش بروند. هر گفته نا بجا باعث  ایجاد حساسیت در جامعه و بر هم زدن آرامش مردم خواهد شد.

     
    پایگاه خبری رسا نشر – شبنم حاجی اسفندیاری : این روزها همه حرف می زنند، شما چطور؟؟ حرف آن چیزیست که بوسیله اصوات از دهان انسان خارج می شود. اصولاً چیزی را که شنیدنی باشد حرف گویند. و این حرف حتماً هم نباید به عمل بدل شود. از این روست که هرکجا می روی با این شرایط پر نوسان جامعه همه در حال حرف زدن هستند و دارند حرف می زنند. گاهی وقت ها حرفهایی را از دهان یک فرد عادی در پارک یا در تاکسی می شنوی، آنچنان وزن سنگینی دارد و پر معنی است که باید آن را با آب طلا نوشت! و گاهی هم حرف هایی  از زبان یک مسئول یا مسئول سابق، نویسنده و کارشناس و … شنیده می شود که از باد هوا هم سبک تر است و اینگونه است که می گویند فلانی حرف مفت می زند.

    حرف حرف حرف. ماحصل تلاش این روزهای خیلی از دست اندر کاران سیاست و رسانه همین است. از مسئول تا غیر مسئول. حالا عمل کجاست ؟ این را دیگر کسی نمی داند. تازه از آنطرف هم شبکه های تلویزیونی پر محتوا!  همان حرف ها را مورد تحلیل و بررسی قرار می دهند و برخی حرافی ها را هم به چالش هم می کشند.
    یک عده ی دیگری هم هستند که حرف دزدی می کنند. یعنی هنوز حرف از دهان رئیس جمهور بیرون نیامده در کسری از ثانیه آن را در هوا قاپیده و شروع می کنند به موضع گیری و انتقاد. و پیرامون همان حرف ها نقدهای پر آب و تابی می نویسند و با حضور در برنامه های کارشناسی  مواضع ضد حرفهای دولتی ها را ابراز می کنند. اگر دقت کرده باشید تمامی کسانی که در این برنامه ها و یا در صفحات اجتماعی خود نسبت به هر گفته ی رئیس دولت و یا مسئولین دیگر واکنش نشان می دهند خود را همه چیز دان و آگاه به همه امور می دانند. رئیس جمهور می گوید برجام، اینها نظر می دهند. جهانگیری می گوید ریزگردها، این ها اعتراض می کنند. وزیر بهداشت می گوید فلان دارو، این ها فرمول دارو را با رسم شکل زیر سوال می برند. به عقیده ی من این دوستان با این همه اطلاعات عمومی و تخصصی حیف است که وقتشان را بیهوده و به بطالت می گذرانند. شب ها ساعت ۹ در مسابقه اسنپ کیو شرکت کنند و برنده ۵ میلیون تومان پول نقد شوند. حداقل یک درآمدی هم خواهند داشت(البته به استثنای آن دسته قلم به دستانیکه پول می گیرند که حقایق را ننویسند و یا دروغ بنویسند.این قشر درآمد بسیار خوبی دارند) .
    خلاصه که این روزها هر سخن جایی و هر نکته مکان خاصی ندارد. خیلی خوب است که می توان نقد کرد و مسئولین کشور را به چالش کشید. ابزار اطلاع رسانی و رسانه ها آنقدر گسترش یافته اند که یک صفحه اینستاگرامی در ۲۴ ساعت می تواند هزاران نفر را جذب کند. اما آیا هر زمان که دلمان خواست می توانیم نقد و موضع گیری کنیم؟؟ خیر! آن هم در این شرایط حساس کنونی کشور.بعنوان نمونه هنوز شهردار تهران یک ماه نشده شهرداری را تحویل گرفته از همه طرف برای او خط و نشان می کشند و نظر می دهند. اگر شما کار بلد بودید همان موقع که مسئولیتی داشتید جای حرف زدن عمل می کردید. حالا حرف زدن و نقد کردن خیلی راحت است. این خدمت صادقانه و عمل به وعده هاست که همیشه در لابلای حزب بازی و تخریب جناح چپ و راست، گم می شود. و یا همین برجامی که به مشکل خورده است یکی می گوید پاره کن، یکی به تمسخر می گیرد و دیگری هم طعنه می زند که “دیدید گفتم. من از اول مخالف بودم. ” برجام هسته ای خوب یا بد تصمیم نظام بوده و تا آخر باید به این اصل که نظام جمهوری اسلامی ایران آن را پذیرفته است پایبند بود. و نمونه های بیشمار دیگر …
    لطفاً برای یک مدت معین حرف نزنید. لطفاً با مراجعه به عقل و وجدانتان در جایی که احساس می کنید هیچ ربطی به شما ندارد سکوت اختیار کنید . مطمئناً به خاطر سکوت شما هیچ اتفاق بدی نمی افتد. اجازه بدهید آنگونه که باید کارها پیش بروند. هر گفته نا بجا باعث  ایجاد حساسیت در جامعه و بر هم زدن آرامش مردم خواهد شد. اگر نماینده ی مجلس هستید، اگر وزیر یا مدیر هستید، اگر روزنامه نگار، نویسنده و یا کارشناس رسانه ای هستید لطفاً برای یک مدت سکوت اختیار کنید و وابستگی های حزبی و جناحی را نادیده بگیرید. تا به امروز هرگونه که خواستید نوشته اید و گفته اید. ولی بخاطر روح و روان خسته ی این مردم لطفاً حرف های نا امید کننده نزنید.
    سپاس

  • برای کودکان خوزستانی …

    برای کودکان خوزستانی …

     

    در خبرها داشتیم که در خوزستان، استان نفت خیز و بزرگ این کشور ۱۲ هزار کودک از حق تحصیل محرومند. آن هم فقط و فقط بخاطر فقر!! خیلی زشت است که در کشوری که روزانه میلیون ها تومان خرج تبلیغات و تشکیلاتش می شود تا به دنیا ثابت کند که ما رفاه و آرامش و عدالت را همزمان با هم داریم، کودکانی باشند که فقط به دلیل نداشتن یک جفت کفش و یا یک کیف نتوانند به مدرسه بروند.

    رسا نشر، شبنم حاجی اسفندیاری: صبح گاهان با ناز و نوازش مادر از خواب بیدار می شود و تا لباس بر تن کند صبحانه مقوی روی میز آماده است تا نور دیده خانواده جهت فتح سنگرهای علم و دانش آماده شود. خط اتوی لباس مدرسه اش با استانداردهای جهانی منطبق است. قبل از رفتن مادر انواع خوراکی ها و تغذیه زنگ تفریحش را درون کوله اش قرار می دهد. نمی داند امروز کدام کفش را بپوشد که با لباسش بیشتر ست باشد. در همین حین صدای بوق خودروی سرویس مدرسه به گوش میرسد و مادر فرزند دلبندش را صدا زده و او را تا دم خودرو مشایعت می کند و از اینکه فرزندش امروز هم با بهترین شرایط راهی مدرسه شد خدا را شکر می کند. سی میلیون تومان برای نه ماه تحصیلی رقمی نیست که بخواهند بخاطرش آینده فرزندشان را خراب کنند ….

    در خبرها داشتیم که در خوزستان، استان نفت خیز و بزرگ این کشور ۱۲ هزار کودک از حق تحصیل محرومند. آن هم فقط و فقط بخاطر فقر!! خیلی زشت است که در کشوری که روزانه میلیون ها تومان خرج تبلیغات و تشکیلاتش می شود تا به دنیا ثابت کند که ما رفاه و آرامش و عدالت را همزمان با هم داریم، کودکانی باشند که فقط به دلیل نداشتن یک جفت کفش و یا یک کیف نتوانند به مدرسه بروند. دوازده هزار کودک دختر و پسر  جامانده از تحصیل رقم کمی نیست. نمی شود به سادگی از آن گذشت. اگر کمی در وجودمان احساس انسانیت داریم واقعاً از مردم عادی تا مسئول رده بالا باید خجالت بکشیم و از خودمان شرم کنیم که نمی توانیم نیازهای معمولی کودکان این سرزمین که همانا حق تحصیل معمولی مانند سایر همسن و سالانشان است را فراهم کنیم. مگر هزینه تحصیل این کودکان چقدر می شود؟ آیا از کمک های نقدی به باشگاه های فوتبال بیشتر است؟ آیا از هزینه های سرسام آور تبلیغات مناسبتی بیشتر می شود؟ درست چند روز پیش خانه به خانه شهرهای این کشور بساط دیگ های نذری برپا بود و کسی نیست بگوید که من از این نذری ها بهره نبرده ام. اما آیا کمک به یک کودک که خانواده اش توانایی تهیه لوازم مدرسه او را ندارند ثوابش کمتر از دادن نذری و قیمه است؟ در طول سال بارها و بارها می توان نذری داد و نذری خورد. اما اگر هر فرد هزینه یک بار نذرش را صرف امور خیر اینچنینی کند، باور کنید که دیگر هیچ کودکی نمی ماند که از حق تحصیل محروم باشد.
    متاسفانه هر کدام از ما به نحوی گرفتار زندگی و مشکلات روزمره شده ایم. خیلی وقت ها یادمان می رود که باید همراه و همدل باشیم. مهربان باشیم و به مظلوم کمک کنیم.از نذری گفتم. نذری که همیشه پخش مواد غذایی نیست. اینبار از پدران و مادرانی که فرزند دانش آموز هم سن و سال کودکان خوزستانی دارند می خواهم. برای سلامتی و موفقیت فرزندتان نذر کنید و هزینه اولیه ملزومات یک دانش آموز را پرداخت کنید. تا او هم بتواند در کنار فرزند شما برای آینده خودش و کشورش تلاش کند. مسلما این نذر و این مهربانی در زندگی شما اثر مثبت و سازنده ای خواهد داشت.
    با هم مهربان باشیم …

  • ورود بانوان به ورزشگاه آزادی، معجزه یا پیروزی؟؟

    بالاخره طلسم شکسته شد و پای بانوان ایرانی برای تماشای یک بازی زنده فوتبال به ورزشگاه آزادی باز شد.
    هرچند این روند سالها به طول انجامید و تعداد کم بانوان حاضر در ورزشگاه هم گزینشی توانستند به تماشای این بازی بنشینند، اما باز جای شکر دارد و خوشحالی!

    با اینکه این جریان یک خواست همگانی بود و بدنه دولت نیز با آن موافق، اما در طرف مقابل که به شدت هم از قدرت برخوردار است تلاش های همه جانبه برای برخورد با حضور زنان در ورزشگاهها صورت گرفت. تا جایی که کار به تهدید هم رسید. اما سرانجام این قفل در دولت حسن روحانی بازشد و زنان توانستند همراه با مردان یک بازی فوتبال را که با برد شیرین تیم ملی توام بود را از نزدیک و برای اولین بار تماشا کنند.
    به امید روزی که همه خانم گل های ایرانی بتوانند آزادانه و بدون گزینش در ورزشگاه ها حضور داشته باشند و از تماشای این ورزش مهیج لذت ببرند.
    پ ن ۱: امیدوارم پایه های ستون لغزنده برخی از دلواپسان باز هم به لرزه در نیاد. هیچ اتفاق بدی در این دو ساعت رخ نداد و هیچ ارزشی جابجا نشد.
    پ ن ۲: خبرهای رسیده حاکی از این است که در میان خانم های حاضر در ورزشگاه هیچیک منقلب نشده اند و همگی تا پایان احساس امنیت کرده اند.
    موفق و پیروز باشید
    شبنم حاجحی اسفندیاری
     

  • دلار و دلال، حکایت کاغذ و دلهای سنگی…

    دلال ها انسان نیستند. دلال ها قلب ندارند. و انگار از سنگ ساخته شده اند. در مقام قیاس چه فرقی می کند دشمن داعشی که علنی آدم کشی می کند با دلال و کاسبکار خانگی که سود بیشترش به قیمت گران شدن کالاهای اساسی تمام میشود. به قیمت قحطی و نایابی کالا! . به قیمت عدم توانایی خرید دارو برای بیماران. واقعا این سود کجایش شیرین است؟؟؟

    رسا نشر- شبنم حاجی اسفندیاری : درست در زمانیکه احساس می شد باید یک اتحاد بزرگ ملی شکل بگیرد آنهم در دوران فشارها و تحریم های دشمنان کشور، عده ای از کوچه پس کوچه های این شهر پیدایشان شد و با یک حرکت ناجوانمردانه بازار ارز ایران را به آشوب کشاندند. از ابتدای سال ۹۷ نرخ ارز با خروج آمریکا از برجام روند افزایشی به خود گرفت و از ۳۵۰۰ تومان به پنج و هفت هزار تومان رسید. اگرچه یکسان سازی ارز و همچنین تخصیص ارز دولتی برای مدتی کارساز واقع شد، اما این رویه هم دوام نیافت و ناگاه در اواخر مرداد و ابتدای شهریور نرخ ارز به یکباره و برای اولین بار در تاریخ کشور به بالای ده هزار تومان صعود کرد. افزایشی که تاثیرش را براحتی در زندگی روزمره مردم گذاشت و گرانی بدون حد و مرزی را حتی در کالاهای تولید داخل به وجود آورد.

    در اینکه این اتفاقات پیش بینی می شد شکی نیست. دلار تا ۱۲ هزار تومانی برای اکثر کارشناسان اقتصادی با این شرایط محتمل بود. اما افزایش ناگهانی طی چند روز و رسیدن دلار به مرز بیست هزار تومان قطعاً هیچ منشأ خارجی و داخلی اقتصادی و سیاسی ندارد. این بازی در دست دلالان کفتار صفتی است که با زد و بندهای درون گروهی قیمت دلار را در هر لحظه بالا می برند. سود کلانی که طی این روزها دلالان ارز و سکه از این آشفته بازار بدست آورده اند به قدری زیاد است که شاید کمتر معامله و سرمایه گذاری طی یک سال بتواند چنین سودی را تجربه کند. دلالان ارز و طمع کارانی که به خرید دلار روی آوردند و آنها را در خانه انبار کردند شاید تنها در یک جا حق با آنان باشد. آن هم عدم تضمین سرمایه گذاری و سود آوری در بنگاههای سرمایه گذاری و تولید است. اما با این وجود آشفته کردن بازار و ایجاد هرج و مرج اقتصادی به طمع سود بیشتر خیانت بزرگی بود که همه خریداران و تاثیر گذاران بر قیمت ارز بر خود و ملت ایران روا داشتند.
    دلال ها انسان نیستند. دلال ها قلب ندارند. و انگار از سنگ ساخته شده اند. در مقام قیاس چه فرقی می کند دشمن داعشی که علنی آدم کشی می کند با دلال و کاسبکار خانگی که سود بیشترش به قیمت گران شدن کالاهای اساسی تمام میشود. به قیمت قحطی و نایابی کالا! . به قیمت عدم توانایی خرید دارو برای بیماران صعب العلاج !!. واقعا این سود کجایش شیرین است؟؟؟ بیشک نمی توان منکر سیاست های غلط و وجود رانت و فساد در اداره این کشور شد. این خانه با وجود اینکه ظاهرش زیباست اما از پای بست ویران است. و دلالان ارز و طلا به مانند کسانی که قصد تخریب دارند این خانه را تکان می دهند تا بریزد. با یک تکان اینچنینی آوار مصیبت و بلاست که بر سر مردم مظلوم این کشور جاری می شود. مردمانی که حالا به جایی رسیده اند که جز تامین نیازهای اولیه برای زندگی رویای دیگری ندارند.
    از دیروز که دلار در سراشیبی سقوط قرار گرفت و جماعت دلال لاشخور مسلک و عده ای از هموطنان ساده لوح که سرمایه زندگی شان را دلار کرده بودند، همچون مرغ پر کنده به این سو و آن سو می روند تا شاید کمتر ضرر بدهند و هر چه سریعتر از دست این پول کثیف رها شوند. فرصت طلبان رسانه نما نیز که تا دیروز افزایش قیمت ارز، گرانی و کمبود کالاها  را همچون پتکی بر سر دولت می کوفتند، امروز که پروژه ی نا امیدسازی شان شکست خورد یا مهر سکوت بر لبانشان زده اند و یا همچون آمدنیوز ها و … تلاش می کنند مردم را از فروش دلارهایشان منصرف کنند و با قیمت سازی های جعلی روند را صعودی کنند که تا به اینجا موفق نبوده اند.
    این کشور از دیرباز تا کنون فراز و نشیب های فراوانی را بر خود دیده است و باز هم خواهد دید. اما آنانکه همراه مردم بودند و صادقانه رفتار کردند شب با وجدان آسوده می خوابند و آنانیکه التهاب آفرینی کردند و برای کسب درآمد بیشتر بضاعت مردم ایران را نشانه رفتند تا ابد مورد نفرین مردمان این سرزمینند و تا همیشه ننگ بر دلال مسلکان و منفعت طلبان…

  • پشت دیوار سکوت!

    پشت دیوار سکوت فیلمی اجتماعی ساخته مسعود جعفری جوزانی است که بازی درخشان سحر جعفری جوزانی و دیگر بازیگران آن نظیر امین تارخ، حسین پاکدل، شقایق فراهانی و … ، یک فیلم شسته رفته خوب اجتماعی را از زندگی مبتلایان به اچ آی وی مثبت و رفتارهای جامعه با آنان به تصویر کشیده است.
    پایگاه خبری تحلیلی رسا نشر- از جمعه گذشته که به تماشای فیلم پشت دیوار سکوت نشستم تا به امروز فکرم درگیر مشکلات و مصائبی است که مبتلایان به ایدز با آن دست و پنجه نرم می کنند. بیماری و بهتر بگویم بیمارانی که بعضاً ناخواسته به آن گرفتار شدند و زندگی چون آواری بر سرشان خراب شده است.
    پشت دیوار سکوت فیلمی اجتماعی ساخته مسعود جعفری جوزانی است که بازی درخشان سحر جعفری جوزانی و دیگر بازیگران آن ، یک فیلم شسته رفته خوب اجتماعی را از زندگی مبتلایان به اچ آی وی مثبت و رفتارهای چامعه با آنان به تصویر کشیده است. در این فیلم سحرجوزانی که یک مددکار اجتماعی است دلسوزانه در کمک به خانواده ها و افراد مبتلا به ایدز تلاش می کند و با دردهای آنان همراه می شود. متاسفانه و علیرغم اطلاع رسانی های فراوان درباره بیماری ایدز ،دلایل ابتلا و روش انتقال آن، باز هم جامعه ما از پذیرش و همزیستی با یک مبتلا به ایدز سر باز می زند و اصولاً این افراد طرد می شوند.باورهای غلطی چون انتقال بیماری از طریق تماس مستقیم و دست دادن با این افراد هنوز هم وجود دارد. و این فیلم تلاش می کند علاوه بر تکرار مجدد این موارد و آموزش ها، گوشه ای هرچند کوچک از مشکلات روزمره افراد مبتلا به این بیماری را نشان دهد.

    در دورانی که اکثر تهیه کنندگان و کارگردانان سینما ترجیح می دهند برای بدست آوردن درآمد بیشتر، فیلم های کمدی و گیشه پسند بسازند، ساخت و اکران فیلم هایی از این دست یک شجاعت بزرگ می خواهد و این در نوع خود ستودنی است. باید این فیلم ها بیشتر از گذشته ساخته شوند و دیده شوند. چراکه در مسائلی همچون ایدز و روابط افراد، محدودیت هایی در رسانه ملی و حتی در خانواده ها وجود دارد. اینجاست که می تواند یک اثر سینمایی در لابلای داستان و دیالوگ ها موضوعات را مطرح کند و جامعه  را نسبت به مسائل و مشکلاتی که می تواند آنها را گرفتار کند آگاه سازد. پیشنهاد می کنم حتما این فیلم را تماشا کنید. چراکه این فیلم علاوه بر نمایش درد انسان هایی که خواسته یا ناخواسته دچار این بیماری شدند، می تواند ما را نسبت به رفتار و ارتباط با این افراد آگاه سازد. شاید اگر روزی با یک بیمار مبتلا به ایدز روبرو شدیم از او فرار نکنیم و یا اگر چیزی به ما تعارف کرد بدون ترس و اکراه از او بپذیریم.
    باشد که با هم مهربان باشیم.
    شبنم حاجی اسفندیاری

  • بیماری فراگیر خودشیفتگی لاکچری ها در اینستاگرام!

    بیماری فراگیر خودشیفتگی لاکچری ها در اینستاگرام!

     

    من از شو آف اینستاگرامی هایی نظیر سحر تبر و محسن افشانی و همسر محترمه و ساشا سبحانی ها و …. فهمیدم که ما قطعاً بیماریم و این بیماری هر روز که می گذرد بیشتر فراگیر می شود و ویروس خودشیفتگی و خود برتر بینی طاعون وار جامعه را آلوده می کند.

    اختصاصی رسا نشر- شبنم حاجی اسفندیاری: مسلما در کشوری مانند ایرانِ ما که فضای ارتباط اجتماعی و رسانه ی آزاد آنگونه که باید باشد نیست و محدودیت های بسیاری در این موضوع وجود دارد شبکه های اجتماعی و فضای مجازی یک نعمت بزرگ محسوب می شود. و در این فضا است که می توان به بیان عقاید و افکار حتی مخالف تفکر جامعه پرداخت. می توان نقد کرد و در بوته نقد قرار گرفت. اما همانگونه که مشاهده می کنیم از این جریان آزاد گردش اطلاعات به خوبی استفاده نمی شود و بعضاً با سوء استفاده ها و جولان دادن افکار مخرب و بیمار فضای این خط ارتباطی آلوده می شود.
    تلگرام فیلتر شده و اینستاگرام همیشه در گزند تهدید به فیلتر، پر مخاطب ترین شبکه های اجتماعی مورد استفاده کاربران ایرانی است. و با وجود فشار و همت همه جانبه بخش عمده ای از مسئولان کشور بر استفاده از پیام رسان های داخلی باز هم نتوانست و نمی تواند با مخاطبان این دو شبکه برخورد کند. مسلما خود اجرا کنندگان فیلتر تلگرام هم به این نتیجه رسیده اند که اشتباه کردند و این فیلترینگ هیچ دستاوردی برایشان نداشته است. اما از آنجایی که کمتر مسئولی در این ۴۰ سال از تصمیمش بازگشته و اگر اشتباهی کرده از آن بازگشته است ، نمی توان توقع داشت که در مورد تلگرام چنین چیزی اتفاق بیفتد. با این حال تلگرام هنوز فیلتر است. و کاربران آن هم در ان فعالند. حتی می توان گفت تعداد معدودی که در ابتدا آن را ترک کردند، مجددا به این برنامه روی آورده اند.
    با این حال و با وجود کمبودهایی که عرض شد و فشارهایی که بعضاً نا آگاهانه فضای مجازی را تهدید و تخریب می کند، ایرانیان تمایل بسیاری به این شبکه ها پیدا کرده اند . این را می توان از صفحه اختصاصی ایجاد شده برای نوزاد ۱ ماهه تا فن پیج شاعر قرن هفتم هجری فهمید. از صفحه طرفداران تیست غذا و علاقمدان به جهانگردی و متاسفانه فالورهای فراوان صفحات مبتذل و تولید محتواهای هرز و ویدئوهای سخیف!! اینجا ایران است. کشور پر مخاطبی در قاره بزرگ اینستاگرام …

    با یک نگاه چند دقیقه ای به این صفحات می توان فهمید که سبک زندگی ایرانیان علی الخصوص در نسل جوان با شیب تندی در حال تغییر بنیادین و البته بدون پشتوانه و اندیشه است. چشم و هم چشمی ، تفاوت و خاص بودن یا همان واژه کلیدی لاکچری پر کاربردترین عنوان در نزد مخاطبان و صاحبان صفحات اجتماعی است. از یک هنر پیشه تا یک ورزشکار که قطعا می تواند دنبال کننده فراوانی به واسطه هنر و تخصصش داشته باشد تا یک فرد عادی که به واسطه مطالب منتشر شده اش محبوب می شود همه به دنبال نشان دادن برتری های خود نسبت به دیگران هستند. و این یک فاجعه است. و فاجعه بزرگتر آنجایی اتفاق افتاده است که یک نویسنده، روانشناس و استاد دانشگاه کمتر از ۱۰ هزار دنبال کننده دارد و در عوض یک دختر ۱۹ ساله که با تولید ویدئوهای کوتاه و غیر حرفه ای که اکثراً از ابتذال و استفاده از جذابیت های زنانگی در آن زیاد دیده می شود بالای ۳۰۰ هزار فالور دارد و هر روز به تعداد مخاطبان اضافه می شود. خیلی سخت نیست .به صفحه جستجوی اینستاگرام مراجعه کنید و ویدئوهای پیشنهادی را ببینید .ویدئوهای بدون محتوا و پر از ابتذال و برهنگی و یا لودگی در صدر این ویدئو ها قرار دارد. چرا که بیشترین بازدید را دارد. یعنی ایرانیان بیشترین چیزی که می بینند این محتواهاست!!
    ما مشکلات فراوانی داشتیم. ما محدودیت های بسیاری را دیده ایم و با ایست بازرسی ها و ورود ممنوع های زیادی مواجه شدیم. شاید به قول آقای ظریف ما پذیرفته ایم که اینگونه باشیم. البته نمی دانم همه اتفاقاتی که برای ما می افتد را ما انتخاب کرده ایم.و آیا اینکه من و شمای عادی جامعه در این مای گفته شده توسط وزیر امور خارجه جا گرفته ایم؟؟؟ اما این را می دانم که محدودیت هایی که بنام مصونیت از آن نام برده می شد آنچنان هم درست کار نکرده است. چرا که با پیدا شدن پدیده ای بنام فضای مجازی به یکباره سبک و منش زندگی ایرانیان دچار تحول شد و هر روز شاهد ظهور پدیده هایی هستیم که بیشتر شبیه شوی طنز است یا یک محیط اجتماعی!! من از شو آف اینستاگرامی هایی نظیر سحر تبر و محسن افشانی و همسر محترمه و ساشا سبحانی ها و …. فهمیدم که ما قطعاً بیماریم و این بیماری هر روز که می گذرد بیشتر فراگیر می شود و ویروس خودشیفتگی و خود برتر بینی طاعون وار جامعه را آلوده می کند.
    باشد که رستگار شویم
    شبنم حاجی اسفندیاری
    ۸ شهریور ۱۳۹۷

  • کارمندی از نگاه دیگر در روز کارمند

    کارمندی یعنی ۳۰ سال خدمت و تلاش برای کشور و جامعه. یعنی هر روز ساعت ۶ و یا حتی زودتر بیدار شدن و استرس از ترس دیر رسیدن.

     
    پایگاه خبری رسا نشر- شبنم حاجی اسفندیاری: چهارم شهریور ماه هر سال بنام روز کارمند نام گذاری شده است. شغلی که بیرونش مردم را می سوزاند و از درون کارمندان را گاهی تا سوختگی درجه ۱ پیش می برد. کارمندی شغل سختی است. اما از بیرون به پشت میز نشینی و آسودگی خاطر از بابت حقوق و مزایای همیشگی و بعد از آن بازنشستگی با طعم خوش زندگی شیرین و … به نظر می رسد.

    کارمندی یعنی ۳۰ سال خدمت و تلاش برای کشور و جامعه. یعنی هر روز ساعت ۶ و یا حتی زودتر بیدار شدن و استرس از ترس دیر رسیدن. یعنی مدام با ارباب رجوع سر و کله زدن.و یعنی مراقب باشی تا در رقابت گاها نا سالم در میان همکاران ، صندلی و میزت  را از دست ندهی. مخلص کلام که کارمندی آنقدرها هم که می گویند آسان نیست. رسیدن به شغل کارمندی مخصوصا اگر دولتی باشد به همین آسانی نیست و نصیب هرکسی نمی شود.
    از طرف تحریریه رسا نشر روز کارمند را بر همه تلاشگران و کارمندان خدمتگذار و صادق تبریک عرض می نماییم. به امید اینکه همه کارمندان و مدیران با وجدان کاری و دلسوزی در اعتلای اهداف و آرمانهای کشور گام بردارند.
     

  • وداع با عزت سینمای ایران

    مراسم تدفین پیکر آقای بازیگر سینمای ایران استاد عزت الله انتظامی با حضور پر شور هنرمندان و هنردوستان برگزار شد.

    باورش هنوز سخت است. آقای بازیگر از میان ما رفته است و تنها آثار فاخرش در مقام بازیگر فیلم های متعدد سینمایی و تلویزیونی در یاد و خاطر ما تا همیشه جاودان خواهد بود. بزرگانی چون مرحوم عزت الله انتظامی نقش پدری و بزرگتری برای سینما و هنر این سرزمین دارند .و حتی با رواج پدیده بازیگران چهره، پولی و سفارشی باز هم این افراد عناصر جدا نشدنی از سینما هستند. همانگونه که تنها حضورشان در یک سکانس از فیلم باعث مورد توجه قرار گرفتن و دیده شدن ان فیلم می شد.
     
    سینمای ایران مرد بزرگی را از دست داد و این سوگ بزرگ قابل بیان نیست. عزت الله انتظامی استاد بزرگ سینمای ایران که از او به عنوان آقای بازیگر یاد می شود تا زمانیکه توانایی بازی و هنر نمایی داشت در هر تئاتر، فیلم و سریالی که بازی کرد بدون نقص و عالی ظاهر شد. و همین است که این مقام بی شک برازنده عزت سینمای ایران است.
    استاد انتظامی صبح امروز ۲۸ مرداد ۱۳۹۷ در پی مراسم با شکوهی به خاک سپرده شد و علاقمندان و هنردوستان برای او سنگ تمام گذاشتند . عزت الله انتظامی آخرین نقش خود را به عنوان یک هنرمند بزرگ از دست رفته در حالی که آرام و بی صدا در تابوت آرمیده بود چه خوب و استادانه بازی کرد و رفت. یاد و خاطرش تا همیشه گرامی. روحش شاد …
    شبنم حاجی اسفندیاری
    ۲۸ مرداد ۱۳۹۷